این فیلم ماجرای زندگی دو انسانی را روایت میکند که هردو از نظر روحی آسیب دیدهاند و بودن شان در کنار هم هرچند نمیتواند کمک چندانی برای وضعیت روحی آشفته شان باشد اما باعث میشود تنها نباشندودر کارهایشان به هم کمک کنند.
آدری (با بازی هالی بری) زن بیوهای است که به تازگی هسرش را از دست داده است از خلال فلش بکهای متعدد فیلم میفهمیم که او وهمسرش برایان بروک یازده سال زندگی مشترک شادی را به همراه فرزندان ده و 6 ساله شان سپری میکردهاند آنها خانه بزرگی در حومه شهر داشته و برایان در امور معاملات ملکی استعداد سرشاری داشت تا جایی که حالا پس از مرگ برایان، وکیل او به آدری می گویدکه او وارث ثروت و موقعیت مالی بسیار خوبی شده است. اما آدری که به شوهر خود بسیار علاقه دارد اسیر تنهایی و غم از دست دادن برایان است.
آدری برای برگزاری مراسم ترحیم همسرش از دوست دیرینه او جری دعوت میکند که به خانه آنها بیاید، آدری خوب می داند که این خواسته شوهر مرحومش برایان است.
بنچیو دل تورو در نقش جری بهرغم اینکه وکیل معتبری است مرد آشفتهای است که شبها بیدار است ژولیده و تنها است به کسی یا چیزی وابسته نیست.
از دوستان بسیارش دوری میکند و در حالی که اسیر موادمخدر است در غم از دست دادن برایان، بهترین دوستش سوگوار است.جری وقتی که از سوی آدری دعوت میشود با تعجب بسیار دعوت او را میپذیرد.
جری طی تمام این سالها صمیمیترین دوست برایان بوده است برایان که برای جشن تولد جری به آپارتمان ارزان قیمت او رفته بود به طرز احمقانهای در یک قتل خیابانی ( در حالی که سعی میکند تا مانع شود مردی همسرش را کتک بزند) کشته میشود. جری و برایان هردو انسانهایی با شخصیت و درستکار بوده و از دوران کودکی با هم دوستاند جری که وکیل است، پس از مدتی به سختی به موادمخدر معتاد میشود و حالا در حالی که اسیر غم از دادن دوست صمیمی خود برایان است تلاش میکند تا مواد را ترک کند و در همین احوالات است که آدری او را دعوت میکند که مراسم ترحیم برایان را برگزار کند و به دیدن او و بچهها بیاید.
آدری در فیلم به هیچ وجه از نظر عاطفی در گیر و علاقهمند به جری نیست اما خوب میداند شوهر مرحومش اینطور میخواهد که جری در کناراو و بچهها باشد و گذشته از اینها او و جری هر دو سوگوار برایان هستند و بیشتر از هر کسی در دنیا به برایان علاقه دارند.
فیلمنامه این فیلم توسط آلن لاب نوشته شده و اولین فیلم داستانی او محسوب میشود او پیش از این سه فیلمنامه دیگرنوشته است ( آنونسی که به وسیله آنگ لی کارگردانی شداز جمله کارهای اوست). لاب با ظرافت تمام ماجرای هر شخصیت را به شکلی موازی پیش میبرد او در شخصیت پردازی کاراکترها بسیار موفق است خصوصا در مورد بچهها ( هارپر 10 ساله و دوری 6 ساله) و اینکه چطور با جری تازه وارد ارتباط برقرار میکنند آنها اول از او به شدت بیزارند سپس رفته رفته به او علاقه مند میشوند و در نهایت از رفتارهای جری گیج میشوند.
نکته قابل ذکر دیگری که در فیلم بر آن تأکید میشود نوعی روش ترک اعتیاد است که به آن روش دوازده قدمی میگویند و این روش در خلال ترک اعتیاد جری بهطور دقیق توصیف و تصویر میشود.
شخصیت قابل توجه دیگری هم که غیر از هالی بری و دل تورو در فیلم حضور دارد ، جان کارول همسایه آداب دان جری است .او کاراکتر جالبی دارد که مدام جری را برای گرفتن جواز معاملات ملکی راهنمایی میکند.
راجر ابرت منتقد شیکاگو سان تایمز اعتقاد دارد که بازی دل تورو( که پیش از این در فیلم ترافیک برنده جایزه اسکار شده بود) کلیدیترین و مؤثرترین وجه فیلم است بهخصوص در لحظههایی که جری برای ترک مواد رنج میکشد، دل تورو هر گز برای نشان دادن درد کشیدن اغراق نمیکند و در همه حال شخصیت یک وکیل با وقار و با هوش را حفظ میکند.هر چند او از دعوت آدری بسیار متعجب میشود ولی فکر میکند این بهترین اتفاقی است که ممکن بود پیش بیاید.
سوزان بیر که پیش از این فیلمهای تحسین بر انگیزقلبهای مهربان (سال 2002) و برادران (سال 2005) را ساخته است در شکل ساختاری اولین فیلم آمریکایی خود به زعم راجر ابرت، کمی هیجان زده عمل میکند او کلوزاپهای زیادی از بازیگران میگیرد بهخصوص از چشمها، آنقدر که تا کنون هر گز آنقدر تصاویر درشت از چشمها در فیلمی ندیدهایم تصاویری مثل: چشمهای زیبای هالی بری، چشمهای سرخ دل تورو، یا حالت مردد یا چشمک زدنهای بچه ها.
پیش از این هم تصویر درشت چهره انسان در کارهای خیلی از کار گردانها بهخصوص برگمان معمولا سوژه جذابی محسوب میشد اما اگر این المانهای تصویری ربط چندانی با متن روایت نداشته باشند تا حد زیادی بی معنی و فاقد جذابیت میشوند و ممکن است بهنظرمان چیز غریبی بیایند.
راجر ابرت درباره انگیزه آدری چنین مینویسد:شاید این برای بیننده فیلم تعجب آور باشد که زن زیبایی مثل هالی بری بخواهد یک معتاد به هرویین در گاراژ خانه او زندگی کند اما با دیدن تمام فیلم به این نتیجه میرسیم که این کاملا قابل باور و پذیرفتنی است که انگیزه آدری بر مبنای درک صحیح و احترام به علایق شوهر مرحومش برایان است و آدری با کمک به جری و ترک اعتیاد او میخواهد برایان را خوشحال کند این فیلم روی هم رفته ملودرامی جذاب و تأثیر گذار است.
تاد مک کارتی منتقد مجله ورایتی نیز فیلم را تاثیر گذار توصیف میکند و مینویسد: این اولین فیلم آمریکایی سوزان بیر است که با نگاهی تازه به موضوعی تکراری توانسته است فیلم جذابی بسازد.
او در ساخت این فیلم بسیار خوش شانس بوده که توانسته همکارانی مثل دل تورو را بهعنوان بازیگر و پدر خواندهای مثل سام مندس را بهعنوان تهیهکننده و مدیر طرح در دو سوی دوربین در کنار خود داشته باشد.ساختار تاثیر گذار فیلم نکته قابل تامل دیگری است که بخش زیادی از آن به نحوه فیلمبرداری آن بر میگردد فیلمبرداری فیلم به سبک دوربین روی دست در فیلمهای دگما است و تصاویر بسیار نا آراماند و مدام تکان میخورند و انگار دوربین دائم در تلاش است تا زاویه و کادر صحیح را پیدا کند.
به گفته هالی بری بازیگر فیلم ؛ استفاده سوزان بیر از چنین حرکات نا آرامی سبب میشود که دوربین تبدیل به یکی از شخصیتهای فیلم شود و حاصل کار تا حدی مستند بهنظر بیاید اما بهرغم این نو آوریها فیلم از منظر زیبایی شناسی و ویژگیهای تصویری: ترکیب بندی ؛ طرحها و رنگ مایهها چندان فوق العاده نیست. به عقیده مک کارتی؛ نقطه قوت فیلمنامه آلن لاب در این است که خوشبختانه داستانی رمانتیک و ابلهانه ننوشته است که در آن دو قهرمان خسته و نا امید عاشق یکدیگر شوند و زندگی شان صرفا بر مبنای انگیزههای رمانتیک تغیر کند.
سوزان بیر کارگردان فیلم که بیشتر فیلمهای او حال و هوایی ملودرام دارند معتقد است که دلیلی ندارد که کارگردانها فیلم نا امیدانه بسازند هر چند در زندگی واقعی غم و اندوه بسیاری وجود دارد اما میشود با چنین فیلمهایی به زندگی امید بخشید.
به گفته جاش روزنبلات، سوزان بیر به شخصیتها نوعی عمق و ابهام بخشیده و اعتیاد و انسانهای معتاد را جوری تصویر میکند که تا کنون در سینما بیسابقه بوده است.
اغلب منتقدین این فیلم را جذاب و تحسین بر انگیز دانستهاند و آن را ستایش کردهاند تا جایی که مثلا رنه رودریگز- منتقد میامی هرالد –درباره فیلم آنچه در آتش از دست داده این چنین میگوید: حتی سخت دلترین تماشاگران از دیدن این فیلم نمیتوانند جلوی اشکهای خود را بگیرند، اشکهایی که روز بعد از ریختن آنها پشیمان نخواهند شد.
شیکاگو سان تایمز
اکتبر 2007