او وعده داد كه هزينههاي وي را تا بزرگسالي برعهده بگيرد. از يك منظر اين احساس مسئوليت و حس قوي انساندوستي از يك هنرمند دور از ذهن نيست. مارسل پروست را به ياد بياوريد؛ هنگامي كه شبها به خانه بازميگشت چنان از ديدن مردم درمانده برميآشفت كه تمامي آنچه در جيب داشت را ميبخشيد و آسوده به خانه بازميگشت. ليونل مسي را هم لابد ديدهايد كه براي آن كودك افغان كه با كيسه پلاستيك براي خودش پيراهن شماره 10درست كرده بود، پيراهن فرستاد و ديداري با او و پدرش ترتيب داد. نمونه ايرانياش هم مرحوم تختي است كه پالتوي تنش را به نيازمندان ميبخشيد.
ميتواند اين روند ادامه داشته باشد و خيلي هم خوب است اما بايد از منظري ديگر هم به اين وضع نگاه كنيم. سؤال اصلي اين است كه آيا اين بخششها يا توجهها كه در همه جاي دنيا هم وجود دارد براي كمك به انسانهايي است كه به هر نحوي از تور پوشش و حمايت سازمانهاي مسئول بيرون ميافتند يا به شكل اصلي كمك به آنها تبديل ميشود. اگر حالت اول باشد، ديگر نبايد چندان خرده گرفت؛ زيرا در تمام دنيا كساني هستند كه به دلايل مختلفي از چتر حمايتي سازمانهاي مسئول محروم ميشوند و نياز به كمك دارند.
در چنين شرايطي است كه نياز به كمك افراد خير پررنگ ميشود و اين، آن چيزي است كه ميتوان آن را مسئوليت انساني و شهروندي ناميد و از همه شهروندان انتظار ميرود كه به آن متعهد باشند اما اگر اين نوع كمكها سبب شود كه مسئوليت اجتماعي سازمانهاي مسئول از يادمان برودو يا به غفلت از نقش اساسي آنها منجر شود، خسران بزرگي خواهد بود. دقيقا اين سازمانها هستند كه به نيابت از جامعه بايد به چنين اموري برسند و بودجههاي اختصاصيافته را به حمايت از افراد آسيبپذير جامعه تخصيص دهند. نبايد اجازه دهيم همان بلايي كه بر سر بروكراسي يا نظام اداري ايران آمد، بر سر سازمانهاي حمايتي هم بيايد. ما مراجعهكننده را به يك كارمند تبديل كرديم.
نامه را بهدست خود مردم ميدهيم تا از اين اتاق به آن اتاق برود، از زير دست يك مهركننده به زير دست مهركننده ديگر و از يك اداره به اداره ديگر. در اين شرايط معلوم نيست كه اصلا وظيفه نظام اداري چيست؟ اين اتفاق اگر در نظام حمايتي ما از افراد آسيبديده بيفتد، بازي را كاملا باختهايم؛ يعني با دست خود، اين سازمانها را به سازمانهايي وابسته و منفعل تبديل كردهايم؛ بنابراين ضمن آنكه به اقدامهاي خيرخواهانه افراد (مشهور يا غيرمشهور) احترام ميگذاريم، بايد به ارزيابي نظامهاي حمايتي خود بپردازيم و ببينيم اشكال در كجاي كار وجود دارد و از انفعال آنها جلوگيري كنيم.