ترجمه پوپه میثاقی: در فضای اینترنت همه به پایان خوش اعتقاد دارند. آنان که به جانبداری از روزنامه‌نگاری اینترنتی بیانیه صادر می‌کنند معتقدند این شکل از روزنامه‌نگاری- بیشتر به دلیل سهولت دسترسی تولید‌کنندگان و مخاطبان به آن تا قدرت بیانی این رسانه تازه - نمایانگر پیشرفتی جهانی و تاریخی است

 این ویژگی به روزنامه‌نگاری اینترنتی امکان می‌دهد مانعی را که مدت‌های طولانی بر سر راه اطلاعات و بحث‌های عمومی وجود داشت از میان بردارد؛ در این‌گونه بحث‌وجدل‌ها معمولاً از رسانه‌های سنتی به عنوان «دروازه‌بانان» یاد می‌شود و ظاهراً این رسانه‌ها تاکنون توانسته‌اند این ماهیت خود را حفظ کنند.

 گلن رینولدز، استاد حقوق دانشگاه تنسی آمریکا که یکی از محبوب‌ترین وبلاگ‌های این کشور را با عنوان Instapundit اداره می‌کند، در کتاب تازه خود با نام «چگونه بازارها و فناوری به مردم عادی امکان می‌دهد رسانه‌های غول‌پیکر، دولت‌های غول‌پیکر و دیگر غول‌ها را درهم شکنند» می‌گوید: «میلیون‌ها آمریکایی که زمانی از نخبه‌سالاری موجود بهت‌زده بودند، اکنون دریافته‌اند که بسیاری از افراد بی‌نام‌ونشان می‌توانند بهتر از سلاطین این رشته عمل کنند».

 شهروندان روزنامه‌نگار ظاهراً تازه‌کارهای خلاقی هستند که راجع به اتفاقاتی که در محل زندگی یا کار آنها می‌افتد کسب اطلاعات می‌کنند، یا کسانی که در مقایسه با سازمان‌های خبری نام‌آشنا، از دنیا تصویری کامل‌تر و غنی‌تر ارائه می‌دهند و همچنین ما را از شرّ خودبینی و تکبری که اغلب روزنامه‌نگاران به نمایش می‌گذارند نجات‌ می‌دهند.

 اما واقعاً روزنامه‌نگاری شهروندی چه چیزی برای ما به ارمغان آورده است؟ سؤال سختی است، به این دلیل که آنان که واقعاً به چیزی باور دارند، تبحر زیادی دارند در این‌که به کمک ریشخندهای بی‌رحمانه‌شان زندگی را به کام آنان که تردید به دل راه می‌دهند تلخ کنند.

   مفاهیم: ارتباط و ارتباطات چیست؟

تاکنون هیچ «روزنامه‌نگار سنتی» آن‌قدر ابله نبوده است که به ایده تعلق به گروه نخبگانی که شهروندان عادی حق ورود به آن را ندارند تن در دهد یا از آن دفاع کند. اما گاه به نظر می‌رسد که آنها احترامی را که انقلاب اینترنتی لایق آن است برایش قائل نمی‌شوند.

 هر رسانه تازه شخصیت‌ها و اشکال مخصوص به خود را ارائه می‌دهد. روزنامه‌نگاری اینترنتی چتر عظیمی است که بخش‌هایی را هم از سازمانهای خبری سنتی شامل می‌شود؛ مجله‌های اینترنتی مثل Slate و Salon، وب‌سایت‌هایی مثل Daily Kos یا NewsMax که ارتباطی نظری با اخبار حفظ می‌کنند تا بتوانند به عنوان بازیگران مؤثر سیاسی نقش ایفا کنند و وب‌سایت‌های مرجعی مثل Arts & Letters Daily و Indy Media که مجموعه‌ای بسیار متنوع و قابل‌ توجه از مطالب پراکنده در یک مقوله خاص را گرد هم می‌آورند.

مشتاق‌ترین کسانی که به توانایی ایجاد تغییرات توسط روزنامه‌نگاری اینترنتی باور دارند، نه‌تنها بر اساس ایمان به دستاوردهای آن ـ‌ حتی اگر این دستاوردها اساساً‌ مربوط به آینده باشند‌ـ بلکه بر اساس این اطمینان عمل می‌کنند که رسانه‌های قدیمی در انتخاب آن‌چه که باید منتشر و توزیع شود، اشتباهاتی وحشتناک و حتی بدتر از آن، اشتباهاتی با انگیزه‌های بی‌شرمانه مرتکب می‌شوند.

 آنها دارای تعصب‌های سیاسی هستند، یا ماجراهایی مهم را نادیده می‌گیرند یا سرکوب می‌کنند، یا ارتباط خود را با نگرانی‌های مردم عادی از دست داده‌اند، یا صرفاً ناقلان غیرفعال بیانات رسمی هستند. هرچه این روزنامه‌نگاری سنتی بیشتر به صورت رسانه‌‌ای قدیمی و در بند ظاهر شود، اینترنت بیشتر مبارک و به‌جا به نظر می‌رسد.

 جی روزِن، استاد روزنامه‌نگاری دانشگاه نیویورک که از پیش از ظهور اینترنت قهرمان پیشگام «روزنامه‌نگاری شهروندی» بود، در ماه ژوئن در واشنگتن‌پُست نوشت که وبلاگش با نام PressThink را به این خاطر شروع کرده بود که: «از این‌که ایده‌هایم را از صافی دبیرانی بگذرانم که مجبورم می‌کردند در همان مواردی که خودشان به عنوان روزنامه‌نگاران حرفه‌ای سکوت اختیار می‌کردند سکوت کنم، خسته شده بودم.»

روزن اکنون تریبونی را که پیش از این فاقد آن بود در وبلاگ خود در اختیار دارد و هفته پیش او کار مخاطره‌آمیز دیگری را شروع کرد. وبلاگی به نام NewAssignment.net را راه انداخت که در آن «گروهی بیدار» از مردم به میل خود به روزنامه‌نگاران پول می‌دهند تا ماجراهایی را دنبال کنند که «رسانه‌های خبری معمولی پوشش نمی‌دهند، نمی‌توانند پوشش دهند، یا نمی‌خواهند پوشش دهند و یا خرابش کرده‌اند».

 به نظر روزن، اصل این ایده آن است که به «مردمی که پیش از این به عنوان مخاطب شناخته می‌شدند» قدرت انتخاب سوژه داده شود، قدرتی که قبلاً در اختیار دبیران بود. روزن در PressThink می‌نویسد: «NewAssignment.net نمونه‌ای از روزنامه‌نگاری بدون رسانه خواهد بود. زیبایی آن در همین است».

 با این حال‌ آیا اینترنت تنها یک دریچه اطمینان یا محلی است برای اجتماع واخوردگان (salon de refuses) یا واقعاً اطلاعاتی دست اول، فراتر از حیطه دیدگاه و نظر ارائه می‌کند؟

 بهترین موارد روزنامه‌نگاری اینترنتی دست اول اکثر اوقات به صورت اتفاقی روی می‌دهد، زمانی که افراد باهوش و کنجکاو که دسترسی به ابزار ارتباطات دارند در صحنه یک حادثه ناگهانی حضور داشته‌اند. هر زمان که خبرهای عظیم به صورت غیرمترقبه یا در نقاطی دورافتاده یا خطرناک روی می‌دهند، اطلاعاتِ دست اولی که همان موقع روی اینترنت ارائه می‌شود بسیار بیش از اطلاعات ارائه ‌شده توسط سازمانهای خبری موجود است.

به‌یاد‌ماندنی‌ترین عکس‌های بمب‌گذاری‌های تروریستی لندن در تابستان گذشته را مسافران مترو با تلفن‌های همراه خود گرفتند و نه عکاسان خبری که وقت نداشتند به محل واقعه برسند. زمانی که سونامی نخستین بار در سال 2004 در جنوب آسیا روی داد، زمانی که طوفان کاترینا در سال 2005 گالف‌کوست آمریکا را نابود کرد و زمانی که بمب‌های اسرائیلی امسال تابستان بیروت را هدف قرار دادند، تعداد مردم عادی که از طریق اینترنت به ارائه اطلاعات پرداختند بسیار بیش از خبرنگارانی بود که برای این کار حقوق دریافت می‌کنند.

 من در جایگاهی هستم که ‌می‌توانم قدر مزایای روزنامه‌نگاری شهروندی را در چنین مواقعی بدانم، زیرا همین نوع روزنامه‌نگاری به نجات جان پدر و نامادری من زمانی که بعد از طوفان کاترینا در نیواورلئان سرگردان بودند کمک کرد: بخش‌های شهروندی وب‌سایت‌های خبرگزاری‌های محلی در یکی-2 روز حساس اول یکی از بهترین جاها برای کسب اطلاعات در مورد چگونه خارج شدن از شهر بود. اما در طول زمان، بهترین اطلاعات راجع به این‌که چرا طوفان کاترینا این‌چنین شهر را نابود کرد از زبان خبرنگاران ارائه شد نه از زبان شهروندان.

برداشت‌های شاهدان عینی و اطلاعاتی که آنها در زمان رویدادهای ناگهانی سهیم می‌شوند، حتی اگر گزارش کاملی از آن‌چه که در موقعیتی خاص می‌گذرد ارائه ندهد، بسیار به‌جا و مورد توجه هستند. این همان کاری است که روزنامه‌نگاری شهروندی قرار است انجام دهد: دنبال کردن موضوعات عمومی، به‌ویژه موضوعات محلی در تمام طول سال حتی زمانی که فاجعه‌ای روی نداده است.

 شهروندان روزنامه‌نگار بار نظری سنگینی را به دوش می‌کشند. آنها باید همچون ارتشی بزرگ در سطحی وسیع پراکنده شوند، تا نه‌تنها موضوعاتی را که روزنامه‌نگاران حرفه‌ای پوشش می‌دهند به خوبی یا بهتر از آنها پوشش دهند، بلکه برای این‌که به حجم عمده موضوعاتی بپردازند که آنها نادیده می‌گیرند.

 روزنامه‌نگاری شهروندی عالی وجود دارد تا ثابت کند که شهروندان می‌توانند بدون دخالت حرفه‌ای‌ها در مورد زندگی عمومی اطلاعات به‌دست آورند. اما وقتی نمونه‌های آن را می‌خوانی و در معرض مجموعه آن قرار می‌گیری تقریباً غیرممکن است که با خود نیندیشی «این همه قیل‌وقال راجع به همین بود»؟

 در واقع، محتوای اکثر روزنامه‌نگاری‌های شهروندی برای هرکس که تاکنون خبرنامه کلیساها یا محلات را خوانده است آشنا به نظر می‌رسد . این مطالب به آدم قوت‌ قلب می‌دهد و بدون شک به مجموعه چیزهای خوب در این دنیا می‌افزاید، اما قدرت را با چالش جمعی مواجه نمی‌کنند، چالشی که به نظر می‌رسد رسانه‌های سنتی برای مطرح کردنش بسیار بزدل هستند.

 معمولاً مطالب روی وب‌سایت‌های روزنامه‌نگاری شهروندی فرامحلی که از نظر روزنامه‌نگاری بسیار تأثیرگذار هستند دارای لینک‌هایی به روزنامه‌نگاری حرفه‌ای هستند، مثل NorthWest Voice یا Chi-Town Daily News که اکثر مطالب‌شان توسط دانشجویان دانشکده روزنامه‌نگاری مِدیل در دانشگاه نورت‌وست نوشته می‌شود که مشغول آموزش دیدن برای برعهده گرفتن مشاغلی تمام‌وقت در سازمانهای خبری هستند.

 دستاوردهای روزنامه‌نگاری در بالاترین سطح خود، یعنی خبررسانی‌هایی که تجاوزهای طرح مقابله با تروریسم به آزادی‌های مدنی را برملا ساخت، خبررسانی که دولت جورج بوش را برآشفت، از روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی قدیمی شهرهای بزرگ بیرون آمد نه از روزنامه‌نگاران اینترنتی؛ هر روز اکثر گزارش‌های مستقل از رویدادهای جهان از همان منابع سنتی می‌آید.

روزنامه‌نگاری شهروندی، حتی در بهترین و شورانگیزترین حالت خود شبیه به صفحه نظراتی معمول و معقولانه در روزنامه‌ها و مجلات است و نه صفحه‌ای که نظرات جسورانه، فوق‌العاده‌ و ممنوعه‌ای را ارائه کند که به‌صورت دیگر در اختیار مردم قرار نمی‌گرفت.

اکثر روزنامه‌نگاری‌های شهروندی مخاطبانی بسیار کم و مشخص دارد. دیوید وینبرگر، یکی دیگر از طرفداران روزنامه‌نگاری از طریق رسانه‌های تازه، این وضعیت را با دستکاری تکیه‌کلام اندی وارهول بیان کرده است: «در فضای وب، هرکس نزد 15 نفر مشهور است».

گزارش دادن - به معنی سنتی آن که بر اساس آن، عضوی از یک طبقه شغلی مشخص از مرزهای مرسوم جغرافیایی و طبقاتی می‌گذرد تا به جایی برود که رویدادهای مهم در آن رخ می‌دهد، تا از مردمان قدرتمند سؤالات جسورانه و گستاخانه بپرسد، تا با کلامی قابل‌اعتماد و ساده به عموم مردم گزارش بدهد ـ پدیده‌ای متمایز و نسبتاً نو است.

شاید بتوان گفت این پدیده در آمریکا و در اوایل قرن نوزدهم بروز کرد، مدت‌ها بعد از این‌که بنیان‌گذاران این کشور نخستین متمم قانون را نوشتند و بعد در جهان گسترده شد و هنوز هم به گسترش خود ادامه می‌دهد. این نوع گزارشگری ابزار اجتماعی قدرتمندی است، چرا که منبع اطلاعاتی مستقلی در مورد دولت و دیگر قدرتمندان در اختیار شهروندان قرار می‌دهد. لزومی ندارد این گزارشگران دروازه‌بانان جامعه یا حرفه‌ای‌هایی باشند که برای کارشان پول می‌گیرند؛ آنها فقط باید‌ بیرون بروند و کارشان را انجام دهند.

 روزنامه‌نگاری در حال حاضر از اعتماد‌به‌نفس بالایی برخوردار نیست و مبلغان اینترنت عملاً چون گونه‌هایی با حداکثر میزان اعتماد‌به‌نفس هستند که در آزمایشگاه خلق شده‌اند. آنها در ادبیات این حوزه بر روزنامه‌نگاری سنتی پیشی جسته‌اند؛ روزنامه‌نگاران سنتی‌ای که به چالش‌های آنها پاسخ می‌گویند معمولاً یا بی‌خبر از همه‌جا هستند یا مرعوب آنها و لبریز از عذرخواهی.

البته تا به امروز، چندان هم‌خوانی میان ادعاهای مربوط به ظرفیت‌های موجود در روزنامه‌نگاری بدون‌ روزنامه‌نگار و آن‌چه که افرادی که عملاً به این فعالیت می‌پردازندو تولید می‌کنند دیده نمی‌شود. با حرکت روزنامه‌نگاری به سوی اینترنت، برنامه اصلی باید انتقال خبرنگاران به اینترنت باشد و نه زدودن آنها از این حوزه.

 نیویورکر - آگوست 2007

برچسب‌ها