بعدازظهر 7ديماه مأموران پليس پايتخت در جريان سرقت خشن از خانه زوجي سالخورده در منطقه خليج قرار گرفتند. شاكي در تشريح ماجرا گفت: همراه همسرم داخل خانه بودم كه زنگ در به صدا درآمد. خودم را به مقابل در رساندم اما پس از باز كردن آن 2نفر نقابدار را ديدم كه مقابلم ايستاده بودند. يكي از آنها دهانم را گرفت و مرا به داخل خانه هل داد. آنها دست و پايم را بستند و پس از آن به سراغ همسرم رفتند و با تهديد خواستند كه سكوت كند.
سپس دست و پاي او را هم بستند و بدون اينكه چيزي بگويند، طلا و جواهرات او را از دست و گردنش بريدند. درحاليكه همسرم هيچ مقاومتي در برابرشان نكرده بود، يكي از آنها پس از سرقت ضربه محكمي بهدست او زد كه باعث شكستهشدن آن شد و پس از آن هردو از خانه فرار كردند.
پس از ثبت اين شكايت، تحقيقات مأموران آغاز شد و در همان ابتدا اين فرضيه كه سرقت از سوي افرادي آشنا صورت گرفته است، مدنظر قرار گرفت. چرا كه در داخل خانه طلا و اموال باارزش ديگري هم وجود داشت كه دزدان سراغ آن را نگرفته بودند. از سوي ديگر نحوه برخورد آنها با زن 80ساله نشان ميداد كه به قصد انتقامجويي آمده بودند.
در چنين شرايطي مأموران به شناسايي افرادي پرداختند كه احتمال داشت با پيرمرد و همسرش اختلاف داشتند. آنها در ادامه به يكي از بستگان او به نام سعيد مظنون شدند. جوان 22ساله در كرج دستگير شد و پس از انتقال به اداره آگاهي به شركت در سرقت خشن اعتراف كرد. او اما مدعي شد كه طراح نقشه سرقت يكي از بستگان شاكي به نام ناصر بوده است.
ناصر 22ساله در حقيقت نتيجه شاكي بود. پسر جوان پس از دستگيري وقتي فهميد كه همدستش حقيقت را فاش كرده لب به اعتراف گشود و گفت: مدتي قبل همسر شاكي كه مادر پدربزرگم بود فوت كرد. من او را خيلي دوست داشتم و به همين دليل وقتي جدم (پدر پدربزرگم) تصميم گرفت دوباره ازدواج كند و اين تصميمش را عملي كرد، از همسر جديد او كينه به دل گرفتم. براي همين نقشه انتقامجويي طرح كردم و با كمك همدستم راهي خانه آنها شديم و براي انتقامجويي دست پيرزن را شكستم و طوري وانمود كردم كه همه تصور كنند ماجرا سرقت بوده نه انتقامجويي. اما خيلي زود دستم رو شد.
به گفته سرهنگ احمد نجفي، رئيس پايگاه پنجم پليس آگاهي تهران بزرگ پس از اعترافات هر دو متهم براي آنها قرار قانوني صادر شد و پرونده در اختيار مرجع قضايي قرار گرفت.