- زندگینامه: محسن میرزایی (۱۳۱۱-)
«پرفسور شاندو» نام مستعار شخصی به نام سید سعید طباطبائی عدنان است که دبیر دبیرستانهای تهران بود. من با طباطبائی در دبیرستان «خرد» که در خیابان منیریه از خیابانهای فرعی امیریه بود، در کلاس هشتم همکلاس بودم.
عدنان جوانی بود آذری، بسیار با ذوق و مبتکر. روزنامه دیواری مدرسه را من و او با کمک هم مینوشتیم و گهگاه تئاتری بر پا میکردیم که غالباً سناریوی آن را من مینوشتم و او نیز در اجرای آن همکاری میکرد. سالها پس از آن روزها، برحسب اتفاق او را دیدم و قرار شد در منزل یکی از دوستان مشترک، همه همکلاسیهای سابق دیداری تازه کنیم.
طباطبائی پس از تمام کردن دبیرستان وارد مدرسه صنعتی شد و چون شاگرد اول شده بود، او را برای تکمیل تحصیلات به هندوستان فرستادند و در زمانی که من او را دیدم او تازه از آن کشور بازگشته بود. عدنان در مدت اقامت خود در هندوستان در فن شعبدهبازی بسیار توانا شده بود. آن روز که دور هم جمع شدیم نیز شمّهای از کارهای خارقالعاده خود را به معرض تماشا گذاشت.
چند سال پس از آن ماجرا روزی دیدم که در تبلیغات کافه- رستورانی مردم را به دیدن کارهای محیرالعقول شعبدهبازی به نام پرفسور شاندو دعوت کرده بودند. من و دوستان به زودی متوجه شدیم که پرفسور شاندو همان طباطبائی خودمان است که در مدرسه «خرد» همکلاسمان بود.
در دهه 40 و 50 شهرت پرفسور شاندو ایرانگیر شد و شاید کمتر کسی بود که او را نشناسد و کارهای محیرالعقول او را ندیده باشد. من چند سال پیش هم باز به صورت اتفاقی او را دیدم و قرار گذاشتیم که برای دیدار بعدی به خانهاش برویم. در آن دیدار او را بسیار غمگین و منزوی دیدم و اکنون از نام او تنها خاطرهای برای من بر جای مانده و نمیدانم که در حال حاضر کجاست و چه میکند.
آنچه که در آخرین ملاقات ما توجه مرا بسیار جلب کرد، شعری بود که استاد شهریار در مدح پرفسور شاندو سروده و همراه یک کتاب به او تقدیم کرده بود. چون تصور میکنم که این شعر تا کنون جایی منتشر نشده است، میخواهم آن را برای علاقهمندان و هنرمندان در این شماره همشهری به چاپ برسانم. امید آنکه این هنرمند عزیز در هر کجا که هست به سلامت باشد.
*آرشيو عكس و اسناد تاريخي محسن ميرزايي
- منبع: همشهري 6 و 7