ایران کشور حرفهای متفاوت و قضاوتهای متضاد است. با اینکه حدود دو ماه از انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا گذشته، شاید کمتر کسی دقیقا متوجه شده باشد که میان قاطبهی مقامات سیاسی و اهالی دانشگاه، انتخاب ترامپ به نفع ایران است، به ضرر ایران است یا برای ما و منافع ملیمان فرقی نمیکند.
هرکس، سازی میزند و احتمالا بسته به منافع جناحی یا اهداف ذهنی، قضاوتی یکسره متفاوت با سایرین ارائه میدهد.
اگر نگاهی به رسانهها و سخنرانیهای مقامات سیاسی و تحلیلگران کشوری مانند عربستان بیندازیم، درخواهیم یافت که تقریبا اجماعنظر بر این است که ترامپ، رئیسجمهور خوبی برای منافع عربستان نیست
هرچند لابیهای عربستان، بهسرعت خود را با شرایط جدید تطبیق دادند و درحال رایزنی و تأثیرگذاری بر مراکز سیاستگذاری آمریکا هستند.
این سردرگمی در تحلیل، به سردرگمی در سیاست هم منجر خواهد شد. این یعنی بیشتر شدن هزینههای سیاست در ایران یعنی افزایش امکان خطا و ازدست رفتن بخشی از منافع ملی.
خطاهای سیاستی مخصوصا در حوزهی سیاست خارجی و امنیتی، مخاطراتی جدی برای ملتها خواهند داشت.
این نوشتار نه تحلیلی اثباتی و مدعی قطعیت، بلکه حدسهایی برای آمادگی بیشتر در مقابل مخاطرات احتمالی است؛ گمانههایی است برای بیدار شدن و گذار از «اینهمان دیدنها»
گذار از ایدهی نادرست «سروته یک کرباس هستند»؛ هشدار درمورد خیر دیدن همهچیز و بیتفاوتی در مقابل تحولات.
- استراتژی سیاست خارجی آمریکا در عصر ترامپ
استراتژی سیاست خارجی آمریکا در دورهی ترامپ چیست؟ نمیتوان پاسخ دقیقی به این سؤال داد؛ با این حال، براساس مجموعهی سخنرانیها و آخرین کتاب ترامپ، آمریکای فلجشده (crippled America) (مانیفست انتخاباتی او)، اگر یک عنوان بتوان بر استراتژی احتمالی ترامپ گذاشت، میتوان آن را «راهبرد انزواگرایی همراه با گونهای رئالیسم تهاجمی» نامید.
ترامپ مشابه رئالیستهای تهاجمی مانند مرشایمر، مکرر بر طبیعی بودن روش تهاجم در مقابل دیگران تأکید میکند. او یکی از بدترین کارهای اوباما را کاهش بودجهی نظامی و تسلیحاتی آمریکا میداند.
او هم مانند رئالیستهای تهاجمی معتقد است باید فشارهای سیستمی بر دولتها وارد کرد تا سبب همسانی رفتارهای دولتها با قدرت و موقعیت متفاوت، در محیط بینالملل شود.
اینها یعنی تفاوت داخلی کشورها بیاهمیت است و فشارهای ساختاری چنان قدرتمند هستند که آنها را وادار به اتخاذ جهتگیری مشابه میکند.
این نگاه همراه با نوعی تمرکز بر مسائل داخلی آمریکا، عناصر اصلی استراتژی احتمالی آمریکا در دورهی ترامپ را تشکیل میدهند.
به بیان دیگر، استراتژی احتمالی آمریکا در سیاست خارجی، ترکیبی است از انزواگرایی و تمرکز آمریکا بر مسائل داخلی خود همراه با رویکرد تهاجمی در مناسبات اقتصادی-امنیتی در مقابل رقبا یا دشمنان آمریکا. دو محور این استراتژی، تعادل باریکی دارند.
بسته به کشور مقابل آمریکا، این تعادل به سمت یکی از محورها متمایل خواهد شد. انزواگرایی حداقل برای اروپاییها بهمعنای کاهش دخالت آمریکا در مناسبات اروپا و روسیه، کمکردن تعداد نظامیان آمریکا در اروپا و مواردی از این دست است.
ماهیت اهداف سیاستگذاران جدید آمریکا، نشان از غلبهی اقتصاد بر سیاست در دورهی جدید دارد. دیگر مانند گذشته، سیاست آمریکا نمیتواند به خرج اقتصاد این کشور دست به اقدام بزند.
برعکس، این سیاست است که باید منافع اقتصادی را افزایش دهد. به نظر میرسد دوران ولخرجی اقتصادی برای اهداف سیاسی تمام شده است؛ این یعنی حک شدن اقتصاد در سیاست آمریکا در دورهی جدید.
از اینرو، میتوان این احتمال را مطرح کرد که حتی ترامپ حاضر باشد قراردادهایی که ایران با بوئینگ نوشته بود و با قانون کنگره، فروش آن ناممکن شده، دوباره احیا کند.
شاید او وعدهی حضور سرمایهگذاران و کالاهای آمریکایی در بازار ایران را بر سر میز مذاکرات احتمالی با ایران مطرح کند. از فصل چهارم کتاب «آمریکای فلجشده»ی ترامپ همچنین میتوان فهمید که طبق نگاه او:
آمریکا باید بیشتر از ابزارهای اقتصادی برای مهار دشمنانش و کسب منافع آتی اقتصادی استفاده کند.
آمریکا باید نیروی نظامی خود را با دو هدف ایجاد فرصتهای شغلی جدید و تقویت بازدارندگی نظامی- اتمی در مقابل دشمنان واقعیاش بازسازی کند.
حملات هوایی آمریکا علیه داعش در عراق باید تشدید و همکاری موردی اما استراتژیک با روسیه در بحران سوریه برقرار شود.
آمریکا باید بیش از گذشته بر محدود کردن توان موشکی ایران و ضربه به حوزهی نفوذ ایران در منطقه (ایران و همپیمانان ایران از جمله حزبالله) متمرکز شود.
آمریکا باید بیشتر بر سیاست خارجی چین و مناسبات نابرابر تجاریاش با آمریکا متمرکز شود.
منبع:همشهري ديپلماتيك