هركسي، هرمحصولي كه تا به حال از آن درآمدي بهدست آورده را به نمايشگاه آورده بود تا راه و روش درآمدزايي خودش و همشهريها و همروستاييهايشان را به بازديدكنندگان نشان بدهد؛ محصولاتي كه هنر دست خود اهالي روستا، حرف اول و آخر را در آن ميزند و نياز به سرمايه اوليه خاصي ندارد. حضور موثر خانمهاي روستايي در اكثر اين كارآفرينيها هم چيزي بود كه توجه بازديدكنندههاي نمايشگاه را بهخودش جلب ميكرد؛ اينكه در همه شغلهايي كه ايجاد شده است، زنها و دخترهاي روستا نقش مهمي داشتهاند. به قول يكي از روستائيان؛ «در روستاي ما كار براي مردها وجود دارد اما خانمها بايد كار را براي خودشان بيافرينند.» آفرينندههاي كارهاي مختلف روستايي از تجربه موفق و حتي ناموفق روزهاي شغليشان برايمان گفتند؛ البته كه ناموفقهايشان به انگشتان يك دست هم نميرسيد.
- جاجيم ميخواهيد، بفرماييد زيارت
هاجر علائدين؛ گرگان، روستاي زيارت
روستاي ما به جاجيمبافي معروف است؛ اهالي روستا بافت جاجيم را از دوران كودكي و از بزرگترهايشان ياد گرفتهاند و همانها كه بلدند دوباره به كوچك ترها ياد ميدهند. يعني هنر جاجيمبافي بين خانمها دست بهدست ميشود. خانمهاي روستاي زيارت همگي در بافت انواع و اقسام محصولات جاجيم هنرمند هستند. سفره، روميزي، لباس، چمتا كه نوعي كولهپشتي محلي است، كيف، روفرشي و هرچيز ديگري كه بشود آن را با جاجيم بافت، درست ميكنيم. چون اين روستا به بافت و توليد محصولات جاجيمي شناخته شده است، همه مردم به روستاي زيارت ميآيند و از محصولات ما ميخرند. البته گاهي اوقات هم پيش ميآيد كه فروشمان از سرمايه اوليهمان كمتر ميشود؛ مثل حالا كه براي تهيه جاجيم اوليه وام گرفتهايم ولي هنوز نتوانستهايم به آن اندازه بفروشيم كه وام را پس بدهيم اما بهطور كلي راضي هستيم. اينكه ميتوانيم كار كنيم و در فصلهاي سرد جاجيم ببافيم و در فصلهاي گرم كشاورزي كنيم و بيكار نباشيم و نان حلال دربياوريم، از هر اتفاقي براي ما خوشايندتر است. جاجيمبافي زير و بمهاي كوچكي دارد كه اگركسي بخواهد آن را انجام بدهد، ميتواند خيلي زود ياد بگيرد. البته اينجا مواداوليه خيلي خوبي دست ماست و براي همين همه جاجيمباف هستيم. فقط كمي زمان براي يادگيري و داشتن مواداوليه خوب، از شما يك جاجيمباف خوب ميسازد.
- نان هم نانهاي قديم
فريبرز ميرزايي؛ كرمانشاه، پاوه، روستاي زردوئي
در روستايمان نانوايي داريم؛ يك نانوايي كه نانهاي سنتي و محلي مثل نان «بژي»درست ميكنيم. نان بژي از آرد و شيره توت يا انگور و تخم گشنيز يا رازيانه و با گلاب و روغن حيواني درست ميشود و بهخاطر همين تركيب خاص موادش است كه اين قدر بين مردم و اهالي روستا طرفدار دارد. راستش را بخواهيد، يك زماني ما احساس كرديم كه نان سنتي در كرمانشاه دارد كم كم فراموش ميشود، براي همين ايده نخستين توليدي نان محلي را مطرح كرديم. يك كارگاه كوچك نانپزي راه انداختيم كه كمكم پا گرفت. بعد با كمك صندوق كارآفريني، توليداتمان را بيشتر از قبل كرديم و به بازار برديم و فروش خوبي هم داشتيم. همين باعث شد بتوانيم آن كارگاه كوچك و جمع و جورمان را گسترش دهيم و نانوايي بزرگي راه بيندازيم كه حالا نزديك به 150نفر نيروي كار بهطور مستقيم در آن مشغول بهكار هستند. حالا ديگر نانوايي آن و نانهاي محليمان بين همه معروف شده است. البته كه براي به نتيجه رسيدن اين هدف، صندوق كارآفريني تسهيلات خوبي به ما داد و دست و بالمان بسته نبود. من فكر ميكنم كه داشتن يك ايده اوليه خوب مثل پخت نان محلي و شروع اوليه كار با كمترين نيروي كار و كمترين سرمايه، مهمترين بخش راهاندازي يك كار باشد. بعد از آن همهچيز طوري روي غلتك ميافتد كه شايد فكرش را هم نمي كنيد؛ براي ما كه همينطور شد.
- مدرنها هم سوزندوزي ميخواهند
فاطمه احمدي؛ سيستان و بلوچستان، زابل، روستاي ارباب
روستاي ارباب، يك روستاي مرزي است كه بيشتر كارها در روستا مردانه است و كارهاي مناسبي براي خانمها وجود ندارد. براي همين بود كه تيم ما يك شركت تعاوني روستايي راه انداخت و اولويتش را هم فعاليت خانمهاي بدسرپرست و بيسرپرست قرار داد تا بتوانند مشغول بهكار شوند و درآمد خوبي داشته باشند. در اين شركت، همه نوع كاري براي خانمهاي روستايي وجود دارد و هركسي با هر توانمندياي كه دارد و يا حتي ندارد ميتواند آموزش ببيند و مشغول بهكار شود؛ كارهايي مثل خياطي، سوزنزني، بافتني، آشپزي و هرچيزي كه مردم روستا به آن نياز دارند و خانمها ميتوانند آن نياز را برطرف كنند. يكي از اصليترين كارهايمان، همان سوزندوزي است؛ با اينكه محصولات سوزندوزي شده در بين مردم روستا و يا حتي مردم شهرهاي بزرگ مثل تهران خيلي زياد است، اما چون تقريبا كار سختي است، كمتر كسي آن را انجام ميدهد كه اگر انجام بدهد، ميتواند از فروش آن درآمد خوبي هم داشته باشد. در همين نمايشگاه تهران، با اينكه فكرش را نميكرديم اما خيليها آمدند و همين تعداد كم سوزندوزيهاي ما را خواستند. اين اتفاق نشان ميدهد زمينه براي درآمد خوب در هر جايي و با هر استعدادي وجود دارد، فقط كمي همت و تلاش ميخواهد كه بتوانيم نياز و تقاضاي مردم اطرافمان را بشناسيم و آن را عرضه كنيم.
- ما شيرزنها
خانم بيرانوند؛ لرستان، زاغه، روستاي ميراحمدي
زنهاي لر، شيرزن هستند؛ آنها، هم درس ميخوانند و هم سختترين كارها را انجام ميدهند؛ مثلا من فوقليسانس مديريت دارم ولي مدرك نگرفتهام كه در خانه بنشينم. حالا يك آموزشگاه فنيحرفهاي در روستايمان تاسيس كردهام كه خيلي از اهالي روستا در آن مشغول به آموزش و فعاليت هستند. در آموزشگاه، هركسي به هركاري كه دوست دارد و كمي در آن تخصص دارد مشغول ميشود و محصولاتش را بهطور از توليد به مصرف، ميفروشد و درآمد خوبي كسب مي كند. از انواع صنايعدستي مانند كفش و كيفهاي چرم و تابلو فرش و لباسهاي محلي تا صنايع غذايي و لبني مانند كشك و دوغ و كره و شير و سرشير تازه و سنتي. ميدانيد؟ در لرستان مردها خيلي كار ميكنند ولي زنها از مردها هم بيشتر كار ميكنند.تقريبا هر كاري از دستشان برميآيد؛ يك همهفنحريف تمام و كمال. آنها خودشان آنقدر فعال و اهل كار هستند كه از همان كودكي تقريبا همهچيز را بلد هستند و اين آموزشگاه فقط نقش تكميلكننده را برايشان دارد كه هرچيزي را ميخواهند ياد بگيرند، كامل كنند و از آن بهعنوان منبع درآمد استفاده كنند. در واقع من دلم نميخواست كه راه پول درآوردن و موفقيت را فقط خودم بلد باشم؛ براي همين به فكر راهانداختن اين آموزشگاه افتادم كه بتواند محلي براي ارائه كارها و هنرهاي خانمهاي روستا و كسب درآمدشان باشد.
- خواه سود، خواه ضرر
آقاي آلهاشم؛ عشاير آذربايجان شرقي
عشاير آذربايجان شرقي، حدود 2درصد از جمعيت استان، يعني حدود 13هزار خانوار در فصل ييلاق را تشكيل ميدهند كه همين 2 درصد، با توليداتشان، بيشتر از 20درصد از نياز مواد پروتئيني مردم شهر را تأمين ميكنند. علاوه بر آن، بخش زيادي از انرژي عشاير، براي توليد «ورني» مصرف ميشود. ورني نوعي فرش سنتي است كه بيشتر زحمت آن را خانمها و دخترها ميكشند؛ فرشي كه توانسته است اقتصاد عشاير كشور را بهطور كلي متحول كند. ورني در بين محصولات توليدي عشاير بسيار باارزش است، آنقدر كه در صادرات نقش مهمي دارد و تا امروز، سوددهي بسيار خوبي براي اين قشر داشته است. واقعيت اين است كه عشاير اين استان، مصداق بارز اقتصاد مقاومتي و الگوي مصرف توليدات محلي هستند. آنها در شرايطي سخت كه 5ماه از سال را برق ندارند و با پنل خورشيدي زندگي ميكنند، اين حجم از توليدات را بهدست مردم ميرسانند. البته من بهعنوان مديركل عشاير استان آذربايجان شرقي، ميتوانم با اطمينان بگويم كه امكانات خوبي هم در اين سالها براي زندگي عشايري فراهم شده است؛ امكاناتي مانند احداث پلهاي عشاير، بازسازي راههاي عشاير، طرحهاي مطالعاتي، آبرساني و... كه همه اينها به بهبود زندگي و روند توليد آنها كمك بسيار زيادي كرده است. در حقيقت، مردم عشاير با كار و توليد، مانوس هستند و براي خودشان كار توليد ميكنند.
- جهاني شدم
جهان افروز نجفوند؛ خوزستان، انديمشك
ميتوانم بگويم كه من يكي از پيشكسوتان صنعت فرش و گليم ايران هستم. تقريبا 60سال است كه گليمبافي ميكنم. ازهمان 10سالگي كه مادربزرگم بافت گليم را به من ياد داد، پاي قالي نشستهام و بافتهام و هيچوقت هم از اين كار خسته نشدهام. آدم وقتي كارش را دوست دارد، ديگر خستگي برايش معني ندارد. در همه اين سالها، هم خودم بافتهام و هم به ديگران ياد دادهام و پولي هم بابت ياد دادنش نگرفتهام. بافت گليم و انواع و اقسام فرش، خيليوقت است كه جزئي از زندگي من شده است. كاري كه با عشق آن را انجام ميدهم و همين هم باعث موفقيتم شده است؛آنقدر كه توانستم شركت تعاوني توليد فرش و گليم تاسيس كنم. خيلي از علاقهمندان به اين حوزه در اين شركت مشغول بهكار شده و به وضعيتهاي مالي و ثابت خوبي رسيده اند. توليد، فروش و كيفيت فرشهاي توليدي ما آنقدر در شهر و حتي كشور زبانزد شد كه سوددهياش ديگر از بحث مالي گذشت و به افتخارآفريني براي كشور رسيد. در اين سالها، علاوه بر ايران و چهره شدن در شركت تعاوني و كارآفرين نمونه كشور، از طرف شركتهاي اقتصادي آلمان و حتي آمريكا هم تقدير شدهايم. حالا هم كه هفتاد ساله هستم، اصلا قصد كنار گذاشتن گليمبافي را ندارم و همچنان ميخواهم ببافم. راستش به هركسي هم كه ميرسم اين را ميگويم كه «ميخواهي فرش ببافي؟ بيا پيش خودم.»