با بغضي در گلو ميگويد: شهيد رجايي به ما آموخت وظيفه ما خدمت به محروماني است كه صداي محروميتشان به گوش هيچكس نميرسد. اين خانم معلم مهربان كه چند سالي است بازنشسته شده اما همچنان براي تحصيل دانشآموزان محروم تلاش ميكند نخواست كه نامش را در گزارش بياوريم و مدام ميگفت من كاري نميكنم كه بخواهم نامي از خودم بياورم. هرچه هست خواست خداست و همت نيكوكاراني كه با دل و جان براي ازبين بردن محروميت تلاش ميكنند.
خانم معلم كه خودش اصالتا كرماني است و در همين شهر زندگي ميكند برايمان درباره اقدامات خير ميگويد: جنوب استان كرمان يعني شهرهايي مانند كهنوج، قلعهگنج، عنبرآباد، جازموريان و... ازجمله مناطق محروم كشور بهشمار ميروند كه معمولا گروههاي جهادي هر سال برنامهاي براي خدماترساني به اين مناطق دارند. 2 سال پيش بود كه يكي از شاگردان من كه رتبه اول دانشگاه زاهدان را در رشته دندانپزشكي كسب كرده بود با من تماس گرفت و درحاليكه گريه ميكرد گفت: «خانم من چند وقت پيش همراه يك گروه جهادي براي ارائه خدمات دندانپزشكي به جنوب كرمان رفتم. آنها واقعا وضعيت مناسبي ندارند و فقر بهقدري آنجا بيداد ميكند كه حتي مسواك را نميشناسند و نميدانند چطوري استفاده كنند.
از طرفي بچههاي بااستعدادي هستند كه بهدليل نبود امكانات از تحصيل بازميمانند، اگر شما ميتوانيد به اين منطقه بياييد و به آنها درس بدهيد». من دبير بازنشسته زيستشناسي هستم و معمولا براي آمادهشدن بچهها براي كنكور با آنها تست كار ميكنم. آن زمان مادرم بيماري آلزايمر داشت و زمينگير شده بود، نميتوانستم او را تنها بگذارم و بايد از او پرستاري ميكردم براي همين به شاگردم گفتم كه نميتوانم بيايم اما اگر كمكي از راه دور از دستم برميآيد به من بگو. شاگردم تشكر كرد و اين ماجرا مسكوت ماند تا اينكه سال پيش مادرم فوت كرد و من نخستين چيزي كه يادم آمد صحبتهاي شاگردم درباره بچههاي جنوب كرمان بود. بهمن سال94 بود كه به جنوب استان، منطقه زهكلوت و رودبار رفتم و با بچهها تست كار كردم. خدا ميداند كه چه حالي داشتم وقتي اين بچههاي بااستعداد را ميديدم كه بهدليل فقر نميتوانند خوب درس بخوانند. من مطالبي را كه براي بچههاي خودم در طول 6ماه ميگفتم براي آنها در 10روز گفتم و آنها هم واقعا خيلي خوب مطالب را ميگرفتند و درك ميكردند.
او به مسافت طولاني 390كيلومتري از كرمان تا جنوب استان اشاره ميكند و ميگويد: اين مسافت براي من كه يك معلم بازنشسته هستم و سن و سالي از من گذشته و كمردرد شديد دارم بسيار طولاني است، با وجود آنكه خيلي دوست دارم در آنجا فعاليت كنم اما بعد مسافت برايم زياد است بنابراين تصميم گرفتم نوع كمكم به اين بچهها را تغيير دهم.
اين خانم معلم خيّر كه 35سال سابقه تدريس دارد در ادامه ميگويد: بنياد علمي امام موسي صدر كه توسط جوانان جهادگر بهمنظور فراهمكردن امكانات براي دانشآموزان محروم ايجاد شده فعاليتهاي علمي زيادي در اين مناطق انجام داده و خوابگاههايي را براي بچهها ايجاد كرده است تا لازم نباشد آنها مسافتهاي چندكيلومتري را پاي پياده از روستايشان بروند و بيايند و گاهي بهخاطر اين مسافت قيد تحصيل را بزنند. وقتي با اين بنياد آشنا شدم تصميم گرفتم كه با آنها همكاري كنم، به همين دليل تمام هزينه سالگرد فوت مادرم و برادر شهيدم را در اختيار آنها گذاشتم تا به بچههاي با استعداد اين مرز و بوم رسيدگي بيشتري شود. از طرف ديگر به شاگردان ممتازم كه همه از تيزهوشان بودند و الان در رشتههاي پزشكي و دندانپزشكي تحصيل ميكنند زنگ ميزنم و از آنها ميخواهم اگر ميتوانند وقتي را براي اين دانشآموزان مستعد بگذارند.
او كه در سالهاي خدمتش هم دست خير داشته ميگويد: گاهي پيش ميآمد كه دانشآموز محرومي در مدرسه مشغول تحصيل بود كه ما بدون آنكه متوجه شود به خانوادهاش كمك هزينه تحصيلي ميداديم يا در هزينههاي ديگر كمكشان ميكرديم تا دانشآموزمان مشكلي برايش پيش نيايد. الان به واسطه همان كارها، افراد مرا قابل ميدانند و بهخاطر اعتمادي كه دارند بهحساب من پول واريز ميكنند تا در اختيار نيازمندان قرار دهم.
چند وقت پيش وقتي مطلع شدم كه بنياد امامموسيصدر قصد دارد براي خوابگاههاي دانشآموزي فرش و تشك و پتو تهيه كند پيشقدم شدم تا من هم كاري انجام دهم. به همه دوستان و آشنايان گفتهام كه هر كسي هر نذري دارد براي اين بچهها كنار بگذارد.
حتي گوسفندي كه نذر ميكنند، پولش را پرداخت كنند تا در آن محل گوسفند خريداري شود و براي بچهها غذا درست كنند. من با چشم خودم ديدم كه آنها ماكاروني را تنها با رب گوجه ميخورند و حتي براي اينكه در آن سويا بريزيد پول ندارند. به لطف خدا و افراد خيّري از نقاط مختلف كشور توانستيم تعدادي فرش نو، پتو، بالش و... براي آنها تهيه كنيم و به خوابگاهها بفرستيم.
او كه برادر شهيدش مهندس ذوبآهن اصفهان بوده است با بغض ميگويد: او در كربلاي5 شهيد شد. همه بچههاي اين مرز و بوم بچههاي خودمان هستند و بايد براي آباداني كشور به آنها كمك كنيم تا خوب درس بخوانند و اين مملكت را بسازند.
خانم معلم خير در پايان ميگويد: الان بهجد در تلاش هستم كه بتوانم كتابهاي تست بهروز را براي اين دانشآموزان تهيه كنم و برايشان بفرستم. تعدادي كتابخانه براي آنها ايجاد شده كه هنوز به كتاب مجهز نيست و كتابهايي هم كه هست اغلب براي چند سال پيش است و ديگر براي تستزدن به دردشان نميخورد. اميدوارم اين امر هم به همت نيكوكاران بهزودي زود انجام شود.