قانون شرعي و عرفي نيز حاكي از مواخذه خطاكار است. اما آيا هر كجا خطايي صورت گرفت وظيفه نخست همه، تعيين و مواخذه مقصران است؟ اگر قايقي سوراخ شد و خطر غرق شدن تهديدشكرد، عقل سليم چه حكم ميكند؟ بگرديم و از همه بازخواست كنيم تا مقصر پيدا شود يا دست بهدست هم دهيم و تلاش كنيم تا مانع غرق شدن قايق شويم؟
مواخذه خطاكار در بسياري از موارد ضروري و مهم است تا از تكرار خطا جلوگيري شود اما گاهي امري مهمتر وجود دارد. حادثه غمانگيز ساختمان پلاسكو و جان باختن تأسفبار دليرمردان اين شهر، عرصهاي براي سنجش درايت مسئولان ما بود. عدهاي از همان ساعات اوليه اقدام به مقصريابي و مقصرتراشي كردند و عدهاي مجاهدانه كمر همت بستند تا از مصيبت اين حادثه بكاهند. البته رهبري نيز همچون گذشته چراغ راه را نشان دادند و فرمودند: اولويت نخست و تمركز را بر نجات گرفتارشدگان معطوف كنيد و پيگيري علل حادثه را در اولويت بعدي قرار دهيد. اما آنان كه فضا را تبديل به عرصه جنگ رسانهاي كردند و بر طبل تفرقه كوبيدند و فرياد مقصريابي برآوردند، نهتنها كمكي به حل بحران نكردند بلكه تمركز مسئولاني را كه شبانهروز در پي حل بحران بودند نيز بر هم زدند.آنان كه با كلام اميرمؤمنان(ع) مانوس باشند ميدانند در هر شرايطي كه بوديد اگر گرفتار كار غيرمهمي شديد از انجام كار اهم باز ميمانيد! اين كلام اگر چه در رابطه با حادثه پلاسكو مصداق داشت ولي همه جا بايد سرلوحه عمل ما باشد. گاهي مقصريابي فرصت كارهايي بهمراتب مهمتر را از ما سلب ميكند.
اين عادت به مقصريابي در رفتارهاي بسياري از ما مردم هم مشاهده ميشود. مثلا بايد بدانيم هنگام بروز تصادفات جادهاي مقصريابي ما كمكي به حادثهديده نميكند بلكه درصورت عدمنياز به كمك ما، بهترين كار، عبور و خالي كردن عرصه براي امدادرساني و عبور و مرور است، نه اظهارنظر كارشناسي!! يا اگر در خانوادهاي اختلافي رخ داد اول بايد به فكر تحكيم روابط بود تا تعيين مقصر، چه بسا عجله در اين مورد آتش اختلافها و لجاجتها را شعلهورتر كند. پلاسكو فرو ريخت ولي درسهايش باقياست.