اما واقعيتهاي اجتماعي، بخشي از زندگي اجتماعي ماست و حتي اگر بخواهيم نميتوانيم از ورود آنها به زندگي كودكان جلوگيري كنيم. حادثه پلاسكو اتفاقي بود كه نشان داد هر قدر هم كه كودكان را از وقايع اجتماعي دور كنيم و محيط گلخانهاي امن و بدون خطر برايشان ايجاد كنيم، باز هم فجايع اجتماعي راه خود را به درون جهان امن كودكانمان باز خواهند كرد. بنابراين لازم است بهجاي حذف صورت مسئله، شيوه درست مواجهه كودكان با اينگونه وقايع را بدانيم. هر كار هم كه كنيم، كودك ما از خلال بحث و گفتوگوي بزرگترها به اصل ماجرا پي ميبرد. پس بهتر است سعي كنيم با آگاهي با اين وقايع برخورد كنيم و از پيش بدانيم چه راهكاري بايد مدنظر قرار دهيم تا به امنيت رواني كودكمان خللي وارد نشود. پس اگر شما هم كودكي در خانه داريد كه بعد از شنيدن اخبار حادثه پلاسكو، راه به راه از شما سؤالات عجيب و عميق ميپرسد يا دلشوره و اضطراب دارد و يا نسبت به واقعياتي مانند مرگ و خدا و ايمني و... زياد سؤال ميپرسد، اين صفحه را بخوانيد. در اين نوشتار سعي ميكنيم توضيح دهيم كه چگونه در مقابل ترس كودكان از وقايع اجتماعي واكنش نشان دهيم؟ موضوع را چگونه مديريت كنيم؟ تا چه ميزان آنها را در جريان اطلاعات قرار دهيم؟ در مقابل ترس و اضطراب كودكان چكار كنيم؟ چگونه اين تهديدات را به فرصت تبديل كنيم؟
- دايره فهم كودك
بايد توجه داشته باشيم كه كودكان با يكديگر فرق دارند. بعضي كودكان شخصيت حساس و تأثيرپذيري دارند و در مواجهه با وقايع و فجايع اجتماعي بهشدت تحت تاثير قرار ميگيرند و گاهي دچار اضطراب و افسردگي ميشوند. بايد روحيه كودك خود را بشناسيم تا بتوانيم تشخيص دهيم كه تا چه ميزان او را در جريان اين وقايع قرار دهيم و اگر امنيت رواني او دچار آسيب شد نسبت به آن حساس باشيم. همچنين سن كودك در درك يا عدمدرك و يا چگونگي فهم يك واقعه اجتماعي بهشدت تأثير دارد. كودكي كه بهتازگي به حرف افتاده است شايد در بحث و صحبت بزرگترها، عمق مسئله را نفهمد و با مفاهيم مرگ و آسيب و... آشنا نباشد اما ديدن بعضي صحنهها مانند ريختن ساختمان، براي او معنا داشته باشد و او را بترساند. بنابراين به سن كودك و دايره فهم او دقت كنيم.
- آواري بر امنيت كودكان
شناخت از دايره فهم كودك از آنجا اهميت دارد كه بدانيم در چه آستانهاي امنيت كودك خصوصا زير 7سال خدشهدار ميشود. كودك در مواجهه با وقايع اجتماعي تخيل ميكند و آن وضعيت را براي خود و خانواده خود تصور ميكند؛ مثلا او با خودش تصور ميكند «الان باباي من ميرود سركار و آنجا ساختمان روي سرش خراب ميشود يا الان با مامان وارد اين مغازه ميشويم و آتشسوزي ميشود». از دست رفتن امنيت رواني كودك، خط قرمزي است كه در مواجهه با فجايع اجتماعي بايد به آن توجه كنيم. با آنكه كودك به ناچار در جريان وقايع تلخ اجتماعي قرار ميگيرد، بايد بدانيم در كجا اين امنيت دچار خدشه شده است؟ بيشتر از چه ناحيهاي اين اتفاق افتاده است؟ چه موضوعي بيش از بقيه ذهن او را مشغول كرده است؟ با شناخت اين موارد ميتوانيم اقدامات تربيتي جهت برقرار كردن امنيت دوباره به روان كودك را اجرا كنيم.
- واكنش تكانشي ممنوع!
كودك بخشي از معناي يك اتفاق را از احساس و واكنش والدين و اطرافيان خود دريافت ميكند. بعد از آنكه پدر و مادر شديم، حتي لازم است هنگام ديدن اخبار يا مواجهه با وقايع تلخ اجتماعي مانند واقعه پلاسكو، مراقب واكنش خود به مسئله باشيم و يك كودك تأثيرپذير و لطيف را ناظر اعمال خودمان بدانيم. بنابراين واكنش اوليه و ادامهدار به مسئله اهميت زيادي در معنابخشي به ذهنيت كودك دارد. پس براي او فضايي ترسناك و هيجاني و غمانگيز و دلهرهآور نسازيم.
- درونت را بازي كن!
يكي از نخستين اقدامات در مواجهه با ترس يا اضطراب كودك اين است كه اول وضعيت ذهني كودك را بدانيم. مهم است كه كودك به بيان درونيات خود بپردازد. نبايد با نخستين واكنشهاي منفي كودك، سكوت كرد و به موضوع نپرداخت بلكه بايد از او بپرسيم: «چي شد؟ چي ديدي؟ چرا اينطور شد؟ تو چي فكر ميكني؟ احساست الان چيه؟». اين بيان علاوه بر اينكه ذهنيت دروني كودك را به نمايش ميگذارد، اجازه خيالپردازيهاي ناايمن را نيز به او نميدهد. علاوه بر آن ميتوانيم از كودك بخواهيم با نقاشي، درونيات خود را بيان كند. يا با اسباببازيهايش فاجعه را به نمايش بگذارد. بعد بدون قضاوت سعي كنيم اين تصورات را با تفسير خودمان اصلاح كنيم.
- آتشنشان؛ نماد ايثار
گاهي وقايع تلخ اجتماعي به جاي تهديد ميتواند زمينه انتقال ارزشها و مفاهيم اخلاقي شود. بهطور خاص در مورد مصداق حادثه پلاسكو، ميتوان از اين موقعيت براي بيان مفاهيم ايثار، گذشت و شهادت استفاده كرد. اتفاقا امروز كه كودك ما از فضاي جهاد در راه خدا دور است، پيدا كردن زمينهاي كه به او مفهوم شهادت و ضرورت و اهميت آن را نشان دهد، ميتواند تبديل به فضايي بسيار باارزش شود.
بنابراين با اين شكل تفسير نوين از شهادت و ايثار، با كودك در رابطه با واقعه پلاسكو و فداكاري آتشنشانان گفتوگو كنيم و مفهوم شجاعت را بهصورت عيني به او نشان دهيم و البته مثالهايي از شجاعتهاي خود كودك بزنيم؛ مثلا «اگر اسباببازيات را به برادرت بدهي، تو هم مثل آتشنشانان گذشت كردهاي».
همچنين ميتوان از اين موقعيت استفاده كرد و حقوق و قوانين شهروندي را به كودك آموزش داد. مثلا هنگامي كه كودك ماشين بازي ميكند به او ياد دهيم كه چطور بايد از سر راه يك آمبولانس يا ماشين آتشنشاني يا ماشين پليس كنار رود. همچنين با ايجاد يك تصادف، روحيه خيرخواهي و كمك به همنوع را در كودك تقويت كنيم. با رعايت اينگونه دستورالعملهاي ساده و قابل فهم، هم به انتقال ارزشها اقدام كردهايم و هم آتش، زلزله، تصادف و وقايع اجتماعي و طبيعي ناگوار ديگر را اتفاقاتي ناشناخته و غيرقابل كنترل و مهار نشان ندادهايم.
- بعضي سؤالات را بپيچانيد!
عموما كودكان در مواجهه با وقايع ناگوار طبيعي و اجتماعي سؤالات زيادي ميپرسند؛ مثلا اينكه چرا سيل آمد و كلي آدم مردند؟ در اين مواقع بايد با توضيحات علمي، علت آمدن سيل يا زلزله را براي كودك توضيح دهيم و ترجيحا او را از پرسشهايي كه علت وجود مشكل در عالم و نسبت آن با رحمت و عدالت خدا را ميپرسد، منحرف كنيم. مثلا كودك ميپرسد:«چرا آدمها ميميرند؟» جواب:«چون پير ميشوند يا مريض ميشوند مثل تو كه سرما ميخوري». بهتر است صحبت درباره سنتهاي الهي به دوران نوجواني كه عقل تكامل مييابد احاله شود.
- تلويزيونها را خاموش كنيم
آنچه اهميت بسزايي اوليه دارد اين است كه ورودي اوليه اطلاعات كودك از طريق اخبار و تلويزيون نباشد بلكه توضيحات ما شناخت او را تكميل كند. اگر هم از تلويزيون چيزي ميبيند و ميشنود در آن لحظه ما شروع به تفسير از آن خبر كنيم و اجازه ندهيم تخيل كودك به سمت عدمامنيت برود. در واقع اخبار از طريق ما و با سياستگذاريهاي ما مديريت شود نه با سياستگذاري رسانه زيرا جهتگيري اخبار در رسانهها گاهي كاملا متعارض با اهداف تربيتي ماست؛ مثلا در جريان اتفاق پلاسكو در مورد جنبههاي بياحتياطي و اهميت امنيت براي كودك صحبت كنيم نه درد و رنج و مرگ ناشي از حادثه. تا جاي ممكن اجازه ندهيم كودكان صحنههاي دلخراش را ببينند.