تاريخ عالم و آدم، «تاريخ مبارزه» است. از همان روز كه خدا آدم را آفريد و شيطان از سجده ابا كرد، مبارزه آغاز شد. شيطان به مصاف خدا شتافت و دوستان خدا به مصاف شيطان!
نخ تسبيح تاريخ بشر، عنصر مبارزه است. همين كه نسل آدم(ع) به زمين آمدند، مبارزه بالا گرفت. نقطه شروع، طغيان قابيل عليه خواست خدا بود تا جايي كه هابيل را كشت. نوح (ع) پيامبر، 950سال مجاهدانه تبليغ كرد تا شايد چند نفر بيشتر جذب راه خدا شوند و كوشيد كشتياش را از مردمان صالح پر كند تا غرقشدگان كمتر شوند. مبارزه ابراهيم (ع)، به نقطهاي رسيد كه خدايگان دروغين را با تبر بشكند و در عوض اين مبارزه، آتش پردامنه نمرود را به جان بخرد. موسي (ع) به ستيز فرعون شتافت، چرا كه بايد طغيان حكومتش در امواج خروشان نيل، فرو ميشكست و مردمان، از بند اسارت او آزاد ميشدند. عيسي(ع) در مسير مبارزه با معدودي از حواريون خود از اين شهر به آن شهر گريخت و تبليغ كرد و در خطر قرار گرفت. نوبت به پيامبر خوبيها رسيد تا مبارزه را به بالاترين تراز معرفت برساند. مواجهه او با ابوجهلها و ابولهبها آنچنان بالا گرفت كه در جنگها زخم برداشت و ساحر و مجنون و شاعر ناميده شد. زندگي اهلبيت(ع) سرتاسر مبارزه و قيام است؛ از جهاد امام علي(ع) در برابر معاويه گرفته تا قيام امام حسين(ع) در برابر يزيد و ابن زياد.
و اما پرچمدار و سردمدار مبارزه عصر ما، امام خميني(ره) است. حضرت بتشكن، نماد مبارزه و ايستادگي است. او خود را صاحب تكليف سياسي ميداند. تشكيل حكومت در رأس درخواستهاي اوست. او همواره خود را مدافع مظلومان ميداند. او ميخواهد نسل بشر را از دست شيطان نجات دهد و تلاشهاي ملت را در مسير مبارزه، مؤيد به امدادهاي غيبي خدا ميداند. ميگويد: «براي من مكان مطرح نيست. آنچه مطرح است مبارزه ضد ظلم است. هرجا بهتر اين مبارزه صورت بگيرد آنجا خواهم بود». (صحيفه امام، ج5). او براي مبارزه پاياني متصور نيست. «تا شرك و كفر هست مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستيم» (صحيفه امام، ج21).
تاريخ دنيا ادامه دارد و اين مبارزه به نسل ما رسيده است. ما وارث انقلاب و ميراثدار جهاديم. تاريخ درباره ما قضاوت خواهد كرد؛ آن هم براساس معيار مبارزه و جهاد!