مثلا بگویید که فلان قدر برای مایحتاج و خوراکیهای مورد نیاز منزل، فلان قدر برای رفتوآمد، فلان قدر برای لباس، فلانقدر برای هزینههای جاری و فلان قدر هم برای خرید کالاهای فرهنگی!؟
مسلما خيليها اصلا چنين رديفي در هزينههاي ماهانهشان وجود ندارد. بهنظرتان چرا ميزان كالاهاي فرهنگي موجود در سبد مصرفي خانوار ايراني به شكل گويايي خبر از غيبت اين كالاها در ميان ايرانيها ميدهد؟ چرا مردم كتاب نميخرند؟ ببخشيد كه اينطور ميپرسم؛ آيا ما مردم بيفرهنگي هستيم كه به استفاده از كالاهاي فرهنگي تمايلي نداريم؟ يك مشكل اينجاست كه بهدليل كمبود محسوس هزينهها نسبت به درآمد در خانوار ايراني، افراد خانواده مجبورند كه زمان بيشتري را براي كار كردن درنظر بگيرند. افزايش ساعات كار، تغيير محسوس سبك و شكل زندگي را بهدنبال دارد. در شكل زندگي فعلي اكثر مردم، افراد خانواده مجبورند بيشترين استفاده از زمان را براي نزديككردن هزينهها به درآمد داشته باشند. در نتيجه كمترين زمان براي استفاده از كالاهاي فرهنگي (كه نياز به اشتياق و تمركز دارد) باقي ميماند.
وقتي زماني براي مصرف كالايي وجود ندارد بيشك انگيزه براي خريد هم كاهش مييابد. مشكل ديگر هم اينجاست كه اساسا در زندگي ما ايرانيها از مرحله كودكي تا نوجواني و جواني كه شخصيت افراد شكل ميگيرد، توجه مبسوطي در خانه و حتي مدرسه به تربيت آدم علاقهمند به خريد و استفاده از كالاهاي فرهنگي مشاهده نميشود. ميتوان به نحوه رابطه والدين با فرزندان، ساعات آموزشي، نحوه تدريس، ارتباط معلمان با دانشآموزان، شكلگيري انتظارها از تحصيل و بسياري از موارد ديگر اشاره كرد تا به اين نتيجه رسيد كه براي بهبود شرايط موجود نيز سرمايهگذاري خاصي صورت نگرفته است. توجه داشته باشيد كه نوجوانان و جوانان، مهمترين و بيشترين خريداران بازار فرهنگ محسوب ميشوند. بهنظر ميرسد بيشتر از آنكه دائم غر بزنيم كتاب گران است و دسترسي به كتاب نيست و فلان و بهمان، بايد كمي فرهنگ استفاده از اين كالاي فرهنگي را در خود و خانوادهمان تقويت كنيم. بايد از كودكي به بچههايمان بياموزيم كه همانقدر كه نان شب واجب است، كتاب هم واجب است. بايد خودمان را به خريد كتاب عادت دهيم، البته اگر غم نان و خانه و موبايل و ويلا و... بگذارد.