تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۴

همشهری‌آنلاین: سالگرد تولد شهید داریوش رضایی‌نژاد ، خواننده‌ی قدیمی همشهری‌جوان بهانه‌ای شد تا با حضور همسر و دخترش آرمیتا در تحریریه جشن کوچکی برگزار کنیم

همه‌ی این گزارش از یک پیام تلگرامی شروع شد.همسر شهید رضایی‌نژاد در یک پیام تلگرامی که به دست بچه‌های تحریریه رسیده، نوشته بود: «داریوش از مخاطبان ثابت همشهری جوان بود و آرشیو کاملی داشت.

حتی یک فیلم خانوادگی داریم که در آن داریوش، همشهری‌جوان را ورق مي‌زند.» همین پیام باعث شد که دنبال بهانه‌ای باشیم تا در یک مراسم یادبود ادای دینی به داریوش رضایی‌نژاد کنیم.

زمانی که به تقویم نگاه کردیم متوجه شدیم تولد شهید رضایی‌نژاد خیلی نزدیک است. او 29 بهمن55 متولد شده و اگر كنار خانواده اش بود، امسال چهل‌ساله می‌شد.

ماجرای اين جشن ساده را با شهره پیرانی، همسر شهید در میان گذاشتیم و او از این ماجرا به گونه‌ای استقبال کرد که ما هم متعجب شدیم.

چون در چند وقت اخیر آرمیتا و مادرش به تمامی دعوت‌ها نه گفته بودند اما این بار بدون هیچ اصراری موافقت کردند.

خانم پیرانی به ما گفت:« دلیل حضورش این است که مراسم همشهری جوان برای شخص داریوش رضایی‌نژاد است نه برای همسر یا فرزند داریوش.» او هم به خودش قول داده در همه‌ی مراسمی که برای داریوش است، حاضر باشد.

به این ترتیب هماهنگی جشن ما خیلی زود انجام شد و فقط مانده بود تعیین روز مراسم که به لطف تعطیلی یکی از کلاس‌های آرمیتا توانستیم قرارمان را برای روز دربی هماهنگ کنیم.

  • تولد به وقت دربی

اصلا یادمان نبود که دربی ساعت 15 شروع مي‌شود برای همین در روز تولد از شهره پیرانی؛همسر شهید رضایی‌نژاد درخواست کردیم او و آرمیتا نیم ساعت دیرتر مهمان ما شوند تا خوشحالی و عصبانیت‌های بعد از دربی از بین برود و در جوی ساکت میزبانشان باشیم اما ایشان همان اول گفتند که: «نه! همان زمان خوب است.

با سروصدای بعد از بازی هم مشکلی نداریم چون هردو و درحقیقت هر سه (داریوش، آرمیتا و من) پرسپولیسی هستیم.» این شد که آرمیتا و مادرش ساعت17 وارد تحریریه‌ي ما شدند.

  • اين‌جا تحريريه‌ي همشهري جوان

سروصدای استقلالی‌های مؤسسه‌ی همشهری در همه‌ی طبقات به گوش مي‌رسد. از مهمان‌ها به خاطر این شرایط معذرت مي‌خواهیم و همین باعث مي‌شود داغ دلشان تازه شود.

آرمیتا و مادرش از جمله پرسپولیسی‌های پرشور هستند و از همین لحظه شروع به کری خواندن مي‌کنند و در شرایطی که همه‌ي پرسپولیسی‌های تحریریه غایب هستند

شهره پیرانی حسابی جای خالی‌شان را پر کرده و به استقلالی‌ها مي‌گوید:«استقلال شانس آورد و اگر داور بازی تمام وقت تلف شده را لحاظ مي‌کرد، استقلال گل بعدی را هم مي‌خورد.خیلی شانس آوردید!

اگر گل پرسپولیس 10دقیقه بعدش زده مي‌شد، تو یک نیمه سه تا گل نمی‌خورد.

(می‌خندد)» آرمیتا هم کم از مادر ندارد و ماجرای کل‌کل‌هایش را با استقلالی‌های مدرسه تعریف مي‌کند:« استقلالی‌های مدرسه به من می‌گويند اگر پرسپولیسی هستم پس چرا جامدادی‌ام آبی است؟ من چه‌کار کنم. چه ربطی دارد؟ من پرسپولیسی‌ام!»

روحیه‌ی مهمان‌ها باعث مي‌شود که از بحث قرمز و آبی خارج نشویم و سراغ داریوش، عضو غایب خانواده‌ی رضایی‌نژاد برویم. به جز یک نفر همه در خانواده‌ی داریوش و همسرش پرسپولیسی هستند و طرفداری از رنگ قرمز توی خونشان است.

همسرش مي‌گوید:«داریوش از آن دسته از پرسپولیسی‌های دو آتشه بود که همه‌ي بازی‌ها را دنبال مي‌کرد.

او کلا آدم درونگرایی بود و به اتفاقات مختلف واکنش خاصی نشان نمی‌داد اما هر وقت پرسپولیس مي‌باخت، اعصابش به کلی خرد مي‌شد و حتی احتمال داشت با استقلالی‌ها دعوا کند.

داریوش بعد از بيشتر باخت‌ها و دربی‌های بد، عصبانی مي‌شد و از روی همین عصبانیت مي‌گفت: «هر اتفاقي بيفتد ديگر بازی‌های پرسپولیس را نمی‌بینم»

اما کمی که مي‌گذشت مثل قبل پای تلويزیون مي‌نشست و همان هوادار سابق بود! حتی مادرش هم به خاطر داریوش طرفدار پرسپولیس شده بود و بازی‌های این تیم را دنبال مي‌کرد.»

  • ماجراي همشهری‌جوانی شدن رضایی‌نژادها

شهید رضایی‌نژاد و همسرش اصالتا اهل شهرستان آبدانان هستند.پدر بزرگ آرمیتا یکی از توزیع‌کننده‌‌هاي اصلی مجله در این شهرستان است.

به همین خاطر این زوج خیلی زود با همشهری‌جوان آشنا مي‌شوند. اولین بار هم یکی از برادران شهره پیرانی مجله را به خانه مي‌آورد و پس از مدت کوتاهی داریوش تبدیل به‌يکی از مخاطبان پروپاقرص مجله مي‌شود و شروع به جمع‌آوری آرشیو می‌کند.

آرشیوی که چند سالی است پراکنده شده است و هرازچندگاهی به روز مي‌شود. همسر داریوش مي‌گوید: «برخلاف داریوش که خیلی منظم و اهل جمع‌آوری آرشیو بود، من خیلی منظم نیستم، به خاطر همین آرشیومان پراکنده شده، به خصوص بعد از اسباب‌کشی!

خدا داریوش را رحمت کند تا وقتی پیش ما بود هر هفته آرشیو همشهري جوان به روز مي‌شد ولی بعد از رفتنش آرشیو ناقص و گم شد.»

بخش مورد علاقه‌ي شهره پیرانی صفحه‌‌ي آخر‌هایی است که حبیبه جعفریان مي‌نوشت و این روزها بیشتر از هر بخشی روزها را مي‌خواند و بخش سینما را دنبال مي‌کند اما بخش مورد علاقه‌ي شهید رضایی‌نژاد رویدادهای اجتماعی مجله بود.

حتی در آن فیلم هم شهید رضایی‌نژاد مشغول خواندن صفحه‌ي رویداد‌هاست. آرمیتا هم مثل پدرش است. او هم رویدادهای مجله را بیشتر از باقی بخش‌ها دوست دارد.

مادر آرمیتا مي‌گوید:«سلیقه‌ي آرمیتا خیلی شبیه پدرش است، چون از همین سن موسيقی سنتی دوست دارد و علایقش در باقی زمینه‌ها مثل داریوش است. روحیاتش هم مثل او است، حتی مثل او هیجان‌زده هم نمی‌شود.

درست برعکس من که هر چه مي‌شود واکنش نشان مي‌دهم!»

شهره پیرانی در مورد پایبند شدن داریوش به همشهری‌جوان مي‌گوید: «جوان یک مجله‌ي اجتماعی است که زرد نیست. همه چیز را با هم دارد.

طنز،تاریخ، مصاحبه‌های جذاب، فیلم و سینما و... درواقع همشهری‌جوان پکیج کاملي از تمام اطلاعاتی است که ‌يک جوان نیاز به دانستنش دارد. فقط ای کاش پرسپولیس و علی کریمی‌اش را بیشتر کنید!»

  • آرمیتا مثل پری

تا قبل از پخش شدن فیلم «آرمیتا مثل پری» همه شهید رضایی‌نژاد را به عنوان یکی از شهدای هسته‌ای مي‌شناختند اما پس از آن همه داریوش رضایی‌نژاد را با اسم بابای آرمیتا مي‌شناسند.

« فیلم آرمیتا مثل پری مربوط به‌يکی از دیدار‌های مقام معظم رهبری با خانواده‌ي شهید رضایی‌نژاد است.»

در آن فیلم آرمیتا که تازه‌وارد دبستان شده بود نقاشی‌هایش را به مقام معظم رهبری نشان مي‌دهد و ایشان هم به خاطر موهای بلند آرمیتا یاد یکی از روایات پیامبر(ص) که در مورد موی بلند دختران و همسران حضرت رسول(ص) است، مي‌افتند و آن را بازگو مي‌کنند و آرمیتا را به فرشته تشبیه مي‌کنند.

همین دیدار کوتاه باعث شناخته شدن بیش از پیش خانواده‌ي شهید رضایی‌نژاد مي‌شود و پس از آن آرمیتا با مقام معظم رهبری یک رابطه‌ي دلی پیدا مي‌کنند و در دیدار‌های مختلف عمومی و خصوصی نزد ایشان مي‌روند.

مادر آرمیتا در مورد رابطه‌ي دخترش با مقام معظم رهبری مي‌گوید: «آرمیتا از دیدار با آقا خیلی لذت مي‌برد و کلی انرژی مي‌گیرد.

تیم حفاظت هم به ما لطف دارند و همیشه آرمیتا را نزد آقا مي‌برند. چند وقت قبل هم که دیر به مراسم رسیدیم از تیم حفاظت خواستم که آرمیتا را پیش آقا ببرند و آن‌ها هم لطف کردند.

بعضی وقت‌ها فکر مي‌کنم این دیدارها برای دخترم مثل یک دلخوشی هستند تا کمتر دلش بگیرد. خدارو شکر این رابطه یک طرفه نیست و حضرت آقا محبتشان نسبت به آرمیتا بی‌دریغ و واقعی است.»

  • تولدی دیگر!

تولد داریوش رضایی‌نژاد دومین مراسم تولدی بود که در تحریریه برگزار کردیم. اولین تجربه‌ي همشهری‌جوان، تولدی بود که برای استاد هوشنگ مرادی‌کرمانی گرفته شد.

زمانی که این قضیه را برای همسر شهید رضایی‌نژاد توضیح دادیم به ما گفت: «زمانی که ایده را با من مطرح کردید دقیقا تولد آقای کرمانی به ذهنم رسید چون آن گزارش را خوانده بودم و خیلی دوستش داشتم.

زمانی که در ذهنم چنین مراسمی را تصور کردم خبر نداشتم که این تولد دومین تجربه‌ی شماست اما خیلی خوشحال شدم.

حرکت شما در تقدیر از آقاي مرادي کرمانی خیلی جذاب بود، چون ایشان کسی بودند که برای همه‌ي ما‌ خاطره ساختند و کاری کردند که هنوز با دیدن قصه‌های مجید یاد کودکی‌هایمان مي‌افتیم.»

آرمیتا و مادرش از کلیت ماجرای تولد خبر داشتند اما از جزئیات آن بی‌خبرند. زمانی که کیک تولد با طرحی شبیه آرم انرژی هسته‌ای را روی میز مي‌بینند کلی خوشحال مي‌شوند و تشکر می‌کنند.

کمی بعد آرمیتا و مادرش هدایا را دریافت مي‌کنند. خانم پیرانی به آرمیتا مي‌گوید:« مثل پدرت نباش! کمی خوش حاليت را نشان بده» آرمیتا هم به خاطر حرف مادرش چشمانش را گرد مي‌کند و لبخندش را تا جایی که مي‌تواند کش مي‌دهد.

از مادرش مي‌خواهد که همین جا کاغذ کادو‌ها را پاره کند. مادرش هم مخالفتی ندارد و آرمیتا با بی‌رحمی و شوق هر چه تمام‌تر کاغذ کادو را پاره مي‌کند و زمانی که از محتوای هدیه با خبر مي‌شود، جعبه‌ي آن را بغل مي‌کند. مادر آرمیتا هم از بچه‌ها تشکر مي‌کند.

او خبر ندارد که هنوز از هدیه‌ي اصلی همشهری‌جوان رونمایی نشده و سورپرایز اصلی در راه است.

هدیه‌ي اصلی، تصویری از شهید داریوش رضایی‌نژاد روی جلد همشهری‌جوان است. به قول یکی از بچه‌ها همه‌ي مخاطبان مجله دوست دارند روزی عکسشان روی جلد مجله برود اما در این مورد ما افتخار مي‌کنیم که عکس داریوش رضایی‌نژاد را روی جلدمان بردیم.

منبع:همشهري‌جوان