مثلا يكبار اين جمله را از دل يك خبر حوادث جدا كرد و فرستاد؛ «۱۶بهار بيشتر از عمرم نگذشته بود كه پاي سفره عقد نشستم. رسول كارگر ساختماني بود و ما زندگي آرامي را تجربه ميكرديم، اما طولي نكشيد كه ورق برگشت و هيولاي وحشتناك مواد افيوني بر زندگيام سايه انداخت». و عبارتهاي «16بهار...» و «هيولاي وحشتناك افيوني...» را رنگي كرد، به نشانه اينكه آدم عادي هيچوقت از اين تعابير داستاني و استعاري استفاده نميكند. لابهلاي يكي از اين خبرها، يكي هم بود كه سوژهاش بيشتر از خود عبارتها به چشمام آمد؛ «عدمتمايل زن جوان براي خرج كردن حقوق ماهانهاش در زندگي مشترك، كار را تا مرز جدايي پيش برد». قصه اين بود كه زن و شوهر، شاغل بودند و مرد يكماه پس از شروع زندگي، از زن خواسته بود كه خودش خرج خانه را بدهد و مخالفت همسررسيده بود به اختلاف و دعوا و دادخواست طلاق.
راستش را بخواهيد من هم قبل از ازدواج، به اين موضوع فكر كرده بودم؛ طبعا نه به مصادره حقوق ماهانه همسر آيندهام؛ بلكه به شاغل بودن او. حالا كه 5 ماهي گذشته و وسط ماجرا هستم، بهتر ميتوانم خوبيها و بديهاي زندگي يك زوج شاغل را فهرست كنم.
خوبيهاي زندگي با يك همسر شاغل هم كم نيست. مثلاً يكياش اينكه به هر حال سر و كله زدن با آدمهاي مختلف در محل كار و روبهرو شدن با گرفتاريها و چالشهاي بيشتر، آدم را باتجربهتر بار ميآورد؛ صبورتر و پختهتر. اين طوري ديگر براي مواجهه با خيلي از مسائل زندگي مشتركمان ترسي نداريم. خاصيت ديگرش هم اين است كه رابطهمان خيلي كم روزمره ميشود و سوژههاي بيشتري براي ارتباط و گپ زدن با هم داريم. قطعا يكي ديگر از خوبيهايش هم وضع اقتصادي بهتر است. به هر حال با يك توافق ساده، خرجهايي از خانه و زندگي را خودش انجام ميدهد و اين، بار مالي چرخاندن زندگي را سبكتر ميكند. خوبي ديگرش هم اين است كه جر و بحث و تنش كمتري با هم داريم. انگار كه جايي ديگر، بيرون از خانه، انرژيهاي اضافيمان تخليه شده و حالا ترجيح ميدهيم با هم مهربانتر و راحتتر باشيم.
از دردسرهايش اين است كه هر دو مجبوريم به قوانين و زمانبندي كارهايمان تن بدهيم و گاهي چون برنامهمان هماهنگ نيست و به هم نميخورد، بايد قيد سفر و مهماني را بزنيم. دومين بدياش هم بيحوصلگي است. وقتي دوموتوره كار ميكنيم، گاهي خسته ميشويم و حوصله همديگر را نداريم و حواسجمع نيستيم و انرژي نداريم. به همين دليل مجبوريم همه استراحتها را بگذاريم براي آخر هفته. براي پنجشنبه، جمعهاي كه بهخودمان برسيم و تفريح كنيم و استراحت. دردسر بعدي اين است كه با وجود تقسيم بعضي كارها، باز هم بار اصلي كارهاي خانه روي دوش خانمام است و ممكن است خانهداري او را فرسوده و خسته كند. به هر حال سهم بيشتري از پختوپز و تميز نگهداشتن خانه با او است و اين يعني خستگي مضاعف.