اما «شيشهباران» همان خواستهاي است كه روحالله يوسفيپور آن را به سرانجام رسانده است. او در دانشگاه مازندران شهر بابلسر، كارشناسي رشته صنايعدستي با گرايش شيشهگري و در دانشگاه شاهد تهران، كارشناسي ارشد پژوهش هنر، خوانده و حالا نزديك به 10سال است كه با همسرش كه او هم دانشآموخته رشته ارتباط تصويري است، كسب و كاري راهانداختهاند. آنها آنقدر در اين هنر و اين تخصص جا افتادهاند كه روحالله در كنار فعاليتهاي توليد محصولات، در دانشگاه، به دانشجويان شيشهگري درس ميدهد و به قول خودش قرار است تحولي در آن ايجاد كند. او از سر و كله زدن با شيشههاي رنگي و شيشهگر شدنش برايمان تعريف كرد.
- انتخابم كارآفريني بود
آشنايي من با شيشهگري، از حدود سالهاي 83و 84 در دوره كارشناسي و شروع كار حرفهايام از سال 87بوده است. سرنخهاي اوليه شروع چنين كاري، در دانشگاه و با انتخاب تخصص شيشهگري بهدست آمده بود. چيزي كه در رشتههاي هنري مرسوم است، اين است كه خيلي كم پيش ميآيد تا فارغالتحصيلان رشتههاي هنري، شغلي مرتبط با دانش و تخصص خودشان داشته باشند و تصميم بگيرند كه شغل اصليشان را در عرصههاي هنري ادامه بدهند. شايد چون پول درآوردن از راههاي هنري، واقعا سخت است؛ اما من اين ريسك را پذيرفتم. واقعيت اين است كه براي من هم چندين موقعيت شغلي مختلف در راهي غيراز هنر پيش آمد. حتي اطرافيان هم به من توصيه ميكردند كه بهتر است كاري ثابت و با حقوقي مشخص انتخاب كنم؛ ميگفتند اين كار سرانجامي ندارد، نميشود با آن زندگي را چرخاند و سفارشهايي از اين دست. ولي خب، من انتخابم همين بود. چون ميدانستم با ايدهپردازي و دوام آوردن در اين راه، ميتوان نتيجه گرفت. آفتاب به گياهي ميتابد كه سر از خاك بيرون آورده باشد. نهايتا اينكه من ريسك وارد شدن در حوزه كارآفريني را قبول كردم و در اين 10سال هم توانستهام با تمام سختيهايش كنار بيايم و آنها را با عشق به شغل و حرفهام تحمل كنم. راستش اينطور پستي و بلنديها را دوست دارم و خيلي تمايلي به وارد شدن به يك روال ساده را ندارم. به گمانم زندگي زماني آغاز ميشود كه منطقه امني را كه براي خود ساختهايم، رهاسازيم و كنترل زندگي خودمان را خود بهدست گيريم.
- همجوشي شيشه، راز كار ماست
كاري كه ما ميكنيم، توليد شيشههاي دست ساز، نقشبرجسته، و رنگي(همجوشي شيشه) است كه در حوزه دكوراسيون داخلي و صنعت ساختمان كاربرد دارد. البته واقعيت اين است كه ما خودمان اين كاربرد را در اين سالها با معرفي محصولاتمان در نمايشگاههاي صنعت ساختمان، به شيشهها دادهايم.خب يادگيري اوليه اين كار در دانشگاه و به شكلي جزئي و در حد كارهاي كوچك هنري بوده است. اما بعد از فارغالتحصيلي در دوره كارشناسي، علاوه بر اينكه در نمايشگاههاي هنري و گالريها شركت ميكرديم، سعي كرديم آن را بهنحوي، بهصورت كاربردي وارد حوزه صنعت ساختمان كنيم؛ همين شد كه در نمايشگاههاي اين حوزه هم شركت كرديم؛ اتفاقي كه پيش از ما، كسي به اين صورت به آن نگاه نكرده بود. از طرفي ميدانستيم كه نمايشگاههاي صنعت ساختمان به اين شكل است كه معمولا شركتهاي بزرگ و كساني كه صرفا در حوزه ساختمان توليد دارند، در آن شركت ميكنند. شايد همين پيشزمينه باعث ميشد كه در ابتدا، رسيدنبه اين هدف براي ما محال باشد كه بتوانيم در اين فضا حضور داشته باشيم و حتي كارهايمان بهصورت كاربردي در خانههاي مردم قرار بگيرد ولي ما اين كار را انجام داديم و توانستيم با موفقيت، محصولاتمان را به جامعه هدفمان، يعني مهندسان و معماران و همه كساني كه در ساختمانسازي دستي دارند، معرفي كنيم. تنها راه پيشبيني آينده، ساختن آن است و ما تمامي تلاشمان اين است كه از اين مسير خارج نشويم.
- تلفيق دانش و هنر ايراني
تيم اصلي و بنيانگذار اين كار، من و همسرم هستيم كه ايده داديم، تصميم گرفتيم و شركت را تاسيس كرديم. بعد از آن هم كمكم دوستاني به جمع ما اضافه شدند كه بهصورت پارهوقت يا دائم با ما كار ميكردند و ميكنند. مسئله اينجاست كه چون اين كار، كاملا تخصصي است، هميشه حضور كسي كه دانش تخصصي شيشهگري را داشته باشد تا كار به بهترين شكل ممكن پيش رود لازم است. ما سفارشها را ميگيريم، برنامهريزي ميكنيم و اين برنامه، مرحله به مرحله و با نظارت خودمان پيش ميرود و در نهايت، محصول، با كيفيتي مطلوب بهدست مشتري ميرسد. هدف فعلي ما اين است كه بتوانيم اين شركت را به شركتي دانشبنيان، در عين حال پويا و فعال تبديل كنيم كه اگر اين اتفاق بيفتد، ما يكي از نخستين شركتهايي هستيم كه توانستهايم در شاخهاي هنري كار دانشبنيان انجام دهيم. معمولا شركتهاي دانشبنيان موجود، شركتهايي هستند كه در حوزه علوم پايه و نظري، فناوري و فني- مهندسي فعاليت ميكنند. البته در اين سالها به اين نتيجه رسيدهام كه گاهي وقتها، داشتن علم تنها كافي نيست. بهنظر من، آن شغل و شركتي موفق است كه بتواند كليه موارد مربوط به توليد يك محصول، اعم از بازاريابي، تبليغات، فروش، برخورد با مشتري و... را هم بلد باشد. اينكه بتواند علاوه بر توليد تخصصي خودش، مواردي كه به شناسايي آن كمك ميكند را هم رعايت كند.
- نگهداشتن مشتري هم هنر است
واقعيت اين است كه شيشههاي رنگي در ايران طي اين سالها به فراموشي سپرده شده است و كاربرد زيادي در معماري معاصر كشور ندارد چون كسي كه تعاريف جديد براي كاربرد شيشههاي رنگي ارائه دهد وجود ندارد. اگر هنر و صنعت دكوراسيون جهاني را در نقاط مختلف دنيا ببينيد، متوجه ميشويد كه در ورودي خانههاو پنجرههايش يا هر جاي ديگري در خانه، از شيشههاي رنگي براي زيبايي استفاده شده است. اين نوع از كاربرد در دكوراسيون داخلي اينجا خيلي جا نيفتاده است. براي همين است كه هنوز نياز به معرفي و تبليغ بيشتر در ميان مهندسان معمار و ساختمان و همه مردم داريم تا بدانند كه ميتوانند براي زيبايي خانههايشان از چه هنرهايي بهرهمند شوند. شايد برگ برنده ما، كيفيت خوب كارهايمان است كه باعث ميشود مهندساني كه در يك پروژه از اين محصولات استفاده كردهاند، در پروژههاي بعدي هم به سراغ ما بيايند و ديگر از مشتريهاي دائم ما باشند. يعني علاوه بر جذب مشتري، سعي كردهايم مشتريهايمان را راضي و هميشگي نگه داريم. موفقيت تعريف مطلقي در كار ما ندارد و بستگي به خيلي از موارد دارد. اينكه يكي مستقيما سرمايهاي بگذارد و ابزاري خريداري كند، كافي نيست. من فكر ميكنم موفقيت، زماني حاصل ميشود كه به دانش همهجانبه يك شغل دسترسي پيدا كنيم و داراي دامنه اطلاعاتي وسيع شويم. راه موفقيت آسانسور ندارد و من هم هيچوقت از آن استفاده نكردهام و نخواهم كرد. مسير موفقيت فقط پله دارد؛ چون اگر غيراز اين باشد، با همان سرعتي كه بالا ميروي، با همان سرعت هم سقوط خواهي كرد؛ براي همين است، به دوستاني كه در ابتداي مسير كارآفريني هستند ميگويم نميتوانم راه خودم را به شما تجويز كنم، چون ممكن است راه من براي شما جواب ندهد. البته تجويز هميشگي موفقيت، قدمگذاشتن در يك راه مشخص و ايستادن پاي همه كم و كاستيهايش است. كارتان را آغاز كنيد، توانايي انجام را بهدست خواهيد آورد!