ابوالحسن نجفی، مترجم، پژوهشگر، فرهنگنویس و عروضشناس نامآور ایرانی، سال گذشته، دوم بهمن رخ در نقاب خاک کشید و مرکز فرهنگی شهر کتاب، این جایزه را با هدف زنده نگه داشتن یاد او، هر سال به بهترین ترجمه رمان و داستان کوتاه اهدا خواهد کرد.
هیأت داوران این جایزه عبارت بودند از ضیاء موحد، حسین معصومیهمدانی، عبدالله کوثری، مهستی بحرینی، مژده دقیقی و محمود حسینیزاد با دبیری علیاصغر محمدخانی. پنج اثر راه یافته به مرحله نهایی داوری نیز عبارت بودند از گاردن پارتی نوشته کاترین منسفیلد با ترجمه نرگس انتخابی (نشر ماهی)، کپسول زمان نوشته پل استر با ترجمه خجسته کیهان (انتشارات افق)، آشیانه اشراف، نوشته ایوان تورگنیف با ترجمه آبتین گلکار (نشر ماهی)، در راه نوشته جک کرواک با ترجمه احسان نوروزی (نشر چشمه) و آنچه با خود حمل میکردند نوشته تیم اوبراین با ترجمه علی معصومی (انتشارات ققنوس).
علیاصغر محمدخانی، دبیر جایزه و معاون فرهنگی شهر کتاب در آغاز گفت: تلاشها و کارهای زندهیاد نجفی در زمینههای ترجمه، ادبیات، فرهنگنگاری، زبان فارسی و عروض فارسی، معیاری شده برای کارهای علمی و فرهنگی. کارهای وی در عروض که مخصوصاً در این دو سه سال گذشته به همت امید طبیبزاده منتشر شد، تحولی در وزن شعر فارسی و عروض بود. نام و یاد استاد نجفی همیشه زبانزد ما است. علاوه بر اینها نجفی به ما ادب نفس میآموخت، اخلاق و اخلاقی بودن را، انسان بودن را و نمونهی اعلای استادی و آموزگاری را؛ نجفی نظم را، جدی بودن را، صبوری را، وقتشناس بودن را و مهربان بودن را به ما یاد میداد.
محمدخانی افزود: پس از درگذشت ابوالحسن نجفی تصمیم گرفتیم کاری کنیم که یاد وی همواره با ما بماند و نسل جوان با یاد او مأنوس شود. از این رو به فکر جایزهی استاد نجفی برای بهترین ترجمهی رمان و داستان کوتاه در سال افتادیم. در این راه از راهنمایی و همفکری صاحبنظران بهره بردیم و در داوری آثار در زبانهایی که لازم بود، از تجربه و دانش استادان و مترجمان دیگر هم استفاده کردیم. هدف ما تشویق و معرفی مترجمان جوان است نه پیشکسوتان این عرصه کار میکنند. امسال از طرف ناشران و مترجمان ۸۰ اثر به دبیرخانه جایزه رسید که در نهایت پنج اثر به مرحلهی نهایی راه یافتند.
محمدخانی حامیان معنوی و مادی جایزه را به شرح زیر اعلام کرد: خانواده استاد نجفی، بهمن فرمانآرا، امید طبیبزاده و حسین کریمی، مدیر انتشارات نیلوفر.
ضیاء موحد، عضو هیأت داوران جایزه، گفت: آشنایی من با ابوالحسن نجفی به سال ۱۳۴۴ بازمیگردد. نجفی به ما آموخت پیدا کردن مهارت در ترجمه نیاز به تمرین دارد. کمتر مترجمی را میتوان یافت که ترجمه اولش، بهترین ترجمه او باشد. نجفی همچنین میگفت ترجمه کاری است خلاقانه. او با دیدگاهی که ترجمه را عملی مکانیکی میداند مخالف بود. در دیدگاه وی در ترجمه نمیتوان از تناظر یکبهیک صحبت کرد. نجفی معتقد بود وقتی اثری یا جملهای را داریم به فارسی ترجمه میکنیم، باید به این نکته فکر کنیم که اگر آن نویسنده میخواست به زبان فارسی بنویسد، جملهاش را چطور مینوشت؟ طبعاً تحقیق این امر، ممکن نیست. هر متن را به انحاء متفاوت میتوان ترجمه کرد. اما شاید نجفی بر این عقیده بود که از یک متن فقط یک ترجمه خوب میشود عرضه کرد. ترجمه هم باید معنا را برساند و هم سبک را. نجفی همیشه سعی میکرد سبک را حفظ کند.
حسین معصومی همدانی، دیگر عضو هیأت علمی جایزه گفت: نجفی دوستانی داشت که رابطهشان بسیار عمیق بود، اما دوستان بسیاری نداشت. دوستان نزدیکش هم هرگز پا از حریم خود بیرون نمیگذاشتند. نجفی در سلک مترجمانی بود که به معاصر کردن ترجمه پرداختند.
وی افزود: در آغاز ترجمه در ایران، مترجمان سراغ کتابهایی میرفتند که با شرایط فرهنگی و سیاسی آن ارتباط داشت. مثلاً آثار مولیر نه به این علت که نویسنده بزرگی است، بلکه به این خاطر که در آثارش به مسائلی پرداخته که ما هم با آنها درگیر هستیم، ترجمه میشد. در زمان رضاشاه و یک دهه پس از آن نیز عموماً آثار رمانتیک ترجمه شدند. نمونه مهم، کتاب بینوایان ویکتور هوگوست. این کتاب در حوالی ۱۳۰۳ ترجمه شد، اما مادام بوواری که پنجاه سال پیش از بینوایان نوشته شده بود، بسیار دیرتر به فارسی برگردانده شد. میبینید که در زمینه ترجمه معاصر نبودیم. جریانهای چپ هم کتابهایی را ترجمه میکردند که به مشی خودشان نزدیک بود.
معصومی خاطرنشان کرد: نجفی و دوستانش سراغ آثاری رفتند که زمان اندکی از نوشته شدنشان میگذشت. این نوع ترجمه کردن خطرهایی هم دارد. یک اینکه وقتی مثلا مترجم سراغ اثر فردی کلاسیک مثل داستایوفسکی میرود، از فروش آن اطمینان دارد؛ اما معلوم نیست اثر نویسندهای که او دارد برای اولین بار معرفیاش میکند، در جامعه کتابخوان چه بازخوردهایی داشته باشد. اما از طرف دیگر روشن است که وقتی این آثار ترجمه شدند، تأثیر روشنی روی نویسندگان ما گذاشتند. در واقع نسلی از نویسندگان با کمک ترجمه آثار جدید تربیت شدند. اینها کسانی بودند که میدانستند در ادبیات امروز غرب چه میگذرد. کتابهای نو برای اهل قلم حامل شگردها و نوآوریهایی هستند که میتواند ذهن خلاق آنها را هرچه بیشتر بارور کند. البته همیشه باید تعادلی را در نظر داشت. هم به آثار کلاسیک توجه کرد و هم به آثار نو. البته این توجه امروز به سود آثار نو به هم خورده است که امیدوارم بتوانیم به سمت تعادل حرکت کنیم. نجفی هم آثار نو را ترجمه میکرد و هم عاشق خواندن آثار کلاسیک، خاصه کلاسیکهای فارسی بود. او معتقد بود همه آثار را میشود ترجمه کرد، اما هر کتابی را نمیتوان هرجور ترجمه کرد.
مژده دقیقی، دیگر عضو هیأت علمی جایزه گفت: نجفی شیفته داستان بود و سلیقه بینظیری در انتخاب و ترجمه داستان و رمان داشت. خودش گفته است همین علاقه به داستان انگیزه او برای یادگیری زبان خارجی و روی آوردن به ترجمه بوده. تعداد کتابهایی که ترجمه کرده، با توجه به بیش از پنجاه سال فعالیت حرفهای او، زیاد نیست. ۱۶ کتاب با ترجمه او منتشر شده و سه کتاب را نیز به طور مشترک با همکاری رضا سیدحسینی، مصطفی رحیمی و احمد میرعلایی ترجمه کرده است. به اضافه انبوهی مقاله و داستان کوتاه و شعر و مقاله دانشنامهای. کتابهایی را ترجمه میکرد که دوست داشت و عشق به داستان در سطر سطرِ ترجمههایش تنیده بود. نفسِ داستان همهچیز را تحتالشعاع قرار میداد. به دنیای تئاتر و نمایش علاقهمند بود و ترجمه چند نمایشنامه مهم به قلم او باقی است؛ از جمله شیطان و خدا و گوشهنشینان آلتونا، دو نمایشنامهی معروف سارتر، و کالیگولای آلبر کامو. از ترجمه شعر پرهیز میکرد و آن را کار دشواری میدانست. سوای دقت و روانی و رعایت امانت، سعی میکرد هرچه بیشتر در قالب سبک نویسنده فرو رود و خود، به عنوان مترجم، هرچه کمتر دیده شود. آفرینش در زبان را لازمه ترجمه ادبی میدانست و در این حوزه کمتر حدومرزی قائل بود و از نوآوری استقبال میکرد. به سلیقه زبانی دیگران احترام میگذاشت، نقاط مثبت کار هر کس را برجسته میکرد و انتقاد را چنان ظریف و با احتیاط و تواضع و دور از هر شائبه مطرح میکرد که مشخص بود برای بیان آن با خود در جدال بوده است. فکر میکنم راز ماندگاری ترجمههای نجفی در مجموعهای از این ویژگیها نهفته باشد.
زهرا محمدی، استاد دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی که تطبیق کتاب آشیانه اشرار با متن روسی را انجام داده بود، گفت: تورگنیف نویسنده بزرگ ادبیات روسی است، اما آثارش زیر سایه تالستوی و داستایوسکی مانده است. آثار او ظرفیتهای زیادی برای خوانده شدن در جامعه ایرانی دارند. او تصویرگر آدمهای زیادی جامعه است و کتابهایش بار موسیقایی بالایی دارند. نگاهش همواره روانشناختی است و میتواند آشوبهای درونی قهرمانانش را بدون کاویدن لایههای ذهنی آنها نشان دهد. آبتین گلکار در ترجمهی کتاب تورگنیف با نویسنده درآمیخته است. فارسی او قدرتمند است و در عین حال وفادار به متن. او حتی توانسته لهجه اوکراینی برخی شخصیتهای اثر را نیز در فارسی بازتاب دهد.
آبتین گلکار پس از دریافت جایزه، در سخنان کوتاهی ضمن ابراز شادمانی از دریافت این جایزه، گفت: یکی از وجوه شخصیت علمی و ادبی استاد نجفی ویراستاری بود. ویراستاران نقش مهمی در تولید باکیفیت آثار دارند و نباید جایگاه و شأن آنها نادیده گرفته شود. امیدوارم سال آینده در کنار جایزه بهترین ترجمه، به بهترین ویرایش هم اهدا شود.