درخت، نمادي از ريشه داشتن است؛ موجودي كه بيشتر از آن چيزي كه از او ميبينيم، در لايههاي زيرين دارد، انگار كه راز موفقيت را همزمان در زمين و آسمان يافته است. ريشه در خاك دارد و دست به آسمان برده تا از هر 4عنصر اصلي خلقت، آب، خاك، باد و آتش خورشيد، به اندازه و اعتدال بهره ببرد و البته در ازاي آن، ثمرههايي بدهد تا فقط مصرفكننده نبوده باشد. از فوايد درخت اگر بخواهيم بيشتر بگوييم، ميتوانيم خاطرهانگيز بودنش را ذكر كنيم؛ اينكه ثبات دارد و به همين دليل در خاطرهها ميماند، تنوع دارد و فصل به فصل، شكلي ديگر ميگيرد تا در خاطرهها ماندنش بهخاطر تكراري بودن به خطر نيفتد. درخت، مثمر است؛ به رهگذران ميوهاي ميدهد كه طعمش براي هميشه آن درخت را به يادشان بياورد يا با سايهاش آسودگياي فراهم ميكند كه هيچ تكنولوژي جديدي قادر به تأمين خنكاي آن نيست.
در ستايش درخت بايد گفت از آن موجوداتي است كه درست زندگي ميكند؛ بهگونهاي كه وقتي ميميرد، جاي خالياش بسيار به چشم ميآيد، حتي اگر در باغي قديمي، برجي عظيم ساخته باشند! درخت، نماد زايش است؛ هر دانهاي كه بر زمين ميافتد، اميدي است براي رويش مجدد و هر شاخهاي كه به درستي بريده شود، قلمهاي ميشود براي تبديل به نهالي تازه و درختي ديگر؛ درخت، خودخواه است؛ خودرو و ديگرخواه است؛ هم قلم را ميسازد و هم كاغذ را، شايد براي كودكي كه ميخواهد جنگلي را به تصوير بكشد؛ جنگلي كه شايد بهدست بزرگترهاي همان كودك، از بين رفته باشد يا آنچنان رمقي برايش نگذاشته باشند و يا روزنامهاي كه در صفحه زيست بومش، دغدغههاي محيطزيستي و جنگلهاي جهان را به قلم آورده باشد.
درخت، موجود مفيد و داستانآموزي است.كمي به درختان خيره شويم. كمي مانند آنها ثابت بمانيم، سعي كنيم ريشههايمان را به اندازه خواستهها و آرزوهايمان قوي كنيم. سعي كنيم مفيد باشيم و قانع. جوري زندگي كنيم كه در زندگي، كسي بيدليل از ما نرنجد و در لحظه مرگ، جمعي در فغانمان بنشينند.