لازمه اين كار اين است كه در دل مردم نفوذ داشته باشيم تا در پناه اين كشش قلبي، حرفمان را بپذيرند و ما بتوانيم راه و رسم خوب بودن و خوب زندگي كردن را به آنان بياموزيم. بديهي است كه مردم از كسي حرفشنوي دارند كه او را بپذيرند و به سمتش كشش داشته باشند و البته اين، تنها در گرو برخورداري از اخلاق حسنه و مدارا با مردم ايجاد ميشود. بنابراين بايد ابتدا خودمان مهربان و با عاطفه باشيم و قلبمان را كانون رأفت و دلسوزي براي مردم قرار دهيم و سپس به راهنمايي آنان بپردازيم؛ زيرا هرگز نميتوانيم با روحي خشك و بيلطافت، بر ديگران تأثيرگذار باشيم. براي هدايت ديگران بايد بزرگ شويم تا آنان به حرفمان ترتيب اثر بدهند و بديهي است كه بزرگ شدن به اين راحتي و بدون ايجاد زمينههاي آن در خودمان بهدست نميآيد.
از پيامبر خدا بزرگتر و با همتتر نيستيم كه خدا به او فرمود: «اگر خشك و خشن بودي، مردم از گِردت پراكنده ميشدند و گوش به حرفت نميدادند» (آلعمران159). وقتي پيامبر خدا(ص)كه با نيرويي الهي پشتيباني ميشود، بدون تربيت خويشتن خويش و بدون داشتن دلي مهربان نميتواند موفق شود، چطور خيلي از داعيهداران اصلاح جامعه كه از هيچ پشتيباني الهي و غيبي برخوردار نيستند، ميخواهند بدون داشتن اخلاق خوب و بدون فراهم آوردن اسباب بزرگي، موفق شوند؟ امروزه هركسي كه نقش مربي را هرچند براي عدهاي كوچك ايفا ميكند، بايد ابتدا خودسازي كند و روح و روان و دل را جلا دهد و بعد از اصلاح درون خويش به وظيفه اصلاح برون بپردازد. روحانيون و مبلغان، استادان و معلمان، رؤسا و مديران، پدران و مادران، مربيان و پيشكسوتان، اصحاب رسانه و مناديان فرهنگ و...، همه و همه اگر ميخواهند خلق خدا را به سوي خدا هدايت و تربيت كنند، نميتوانند از صفت مهرباني كه صفت خداست و همينطور از اخلاق نيك و عاطفه رسول مكرم اسلام(ص) بيبهره باشند و اصرار بر تبعيت و پيروي مردم از خويش داشته باشند. البته پرواضح است كه هرچه تلاش كنيم به پاي حضرت رحمتللعالمين و پيامبر مهربانيها نخواهيم رسيد اما ميتوانيم ذرهاي از مهرباني آن حضرت را تمرين كنيم تا در جامعه مؤثر باشيم.