از وقتی عکسهایش در تلگرام و اینستاگرام دست به دست شد، تا زمانی که دربارهي حرفهای هنرمندان اظهارنظر کرد، روی بورس خبرها بود.
هنوز هم كافي است در هر کانال خبری یا سایت، تایپ کنید «عباس جدیدی» تا کلی اظهارنظر، عکس و متن مقابلتان باز شود تا ثابت کند او مهمترین و خبرسازترین چهرهي خبری در حوزهي شهری در سال 95 بوده.
با این همه، عباس جدیدی سر شلوغی دارد، به این راحتیها تن به مصاحبه نمیدهد و از دردسرهای رسانهایِ تازه، گریزان است اما حتی اگر ناپرهیزی کند و برای یک گپ بیدردسرِ نیمساعته وقت بدهد، باید سوژه را روی هوا زد و تا خیابان بهشت یکنفس دوید.
روی تابلوی ورودی شورای شهر دنبال نامش ميگردیم؛ طبقهي هفتم: مرتضی طلایی، اقبال شاکری، احمد حکیمیپور، محمد حقانی.
طبقهي ششم: علیرضا دبیر، مهدی چمران و... طبقهي پنجم: هادی ساعی، حسین رضازاده، معصومهآباد و... همین ميشود بهانهي آغاز مصاحبهای که سعی کردیم تا جایی که ميشود به سبک پرسشها و پاسخها وفادار بمانيم.
- آقا چرا طبقهی دوم؟ چرا اینجا؟ آن بالاها دنبال شما ميگشتیم...
ای بابا چه کنیم دیگه (میخندد). تازه این بهترین اتاق ساختمان شوراست. باقی اتاقها دوازدهمتری هستند اما اتاق من نزدیک 20 متر مساحت دارد.
- عباس جدیدی چطور عصبانی ميشود؟ چطور این عصبانیت را خالی ميکند؟
باورتان ميشود؟ من به کسی که بتواند عصبانیام کند، جایزه ميدهم. هر کس موفق شود، یک پراید به او هدیه میدهم.
- این را در مجله چاپ کنیم؟ احتمالا از فردا همه ميخواهند شما را عصبانی کنندها!
اصلا این را بزرگ چاپ کنید. من از خدا صبر حضرت ایوب گرفتهام و اصلا عصبانی نمیشوم. آدمها فقط وقتی عصبی ميشوند که برای یک حرف پاسخی نداشته باشند.
آن زمان است که خشم بر آنها غلبه ميکند و عصبی ميشوند، البته من خودم قبول دارم که تُن صدایم زیادی بلند است و این یک نقص به حساب ميآید اما چاره چیست. نمیتوانم این عیب را رفع کنم.
آقای کواکبیان هم بندهی خدا مثل من است. صدای هر دو نفر ما به طور خدادادی بلند است و بعضیها فکر ميکنند با عصبانیت حرف ميزنیم.
- شما به اينكه دورتان شلوغ باشد، علاقهی خاصی دارید، نه؟
از قدیم گفتهاند «بری تو آب خیس ميشی». واقعیت این است که نمیشود کسی کار مدیریت شهری انجام دهد و خودش را از مردم پنهان کند.
از طرفی من بچهی جنوبشهر هستم و در شلوغی کوچه و پسکوچه بزرگ شدهام. من خودم بچهی خزانه هستم. بچههای آنجا از همان سن پایین این مدلی بزرگ میشوند. به قول معروف این فلز و آلیاژ من است.
- عباس جدیدیِ پهلوان، عباس جدیدي تاجر، عباس جدیدیِ سیاستمدار و... شما کدام یک از این عباس جدیدیها را بیشتر دوست دارید؟
من اعتبارهای مختلفی دارم. به یک اعتبار قهرمان جهان و المپیک هستم. به اعتبار دیگر کسی هستم که کار اقتصادی را خوب بلد است.
به یک اعتبار پدر یک خانواده هستم و به یک اعتبار دیگر عباس جدیدی هستم با مدرک رشتهی حقوق در جامعهي حقوقی، در نهایت به یک اعتبار هم عضو شورای شهر هستم.
- خب نگفتید؛ بیشتر دوست دارید کدام یک از اینها باشید؟
من چندگانهسوز هستم (میخندد).
- بعد برای کدامش بیشتر وقت ميگذارید؟
اگر دوباره به دنیا بیایم باز کشتیگیر میشوم، چون دنیای پهلوانی و عیاری را خیلی دوست دارم. اصلا ورزش یکی از مهمترین محورهای توسعهی شهری است.
ورزش چهرهی شهر را شاداب ميکند و متخصص این ماجرا هم ما ورزشکاران شورا هستیم.
همه فکر ميکنند شورای شهر فقط ساختمان و برج است اما این طور نیست. شورای شهر شش کمیسیون دارد و کمیسیون فرهنگی ورزشی هم یکی از آنهاست.
- اگر دوباره به دنیا بیایید با توجه به سختیهایی که گذراندهاید باز هم عضو شورای شهر ميشوید؟
بله، البته سختی خاصی هم نگذراندم. به قول معروف «یار دوست ميدارد این آشفتگی/ کوشش بیهوده به از خفتگی». حتی زمانی که در شورای شهر نبودم روزی 15-10نفر به من مراجعه ميکردند. در ِخانهی من به عنوان یک پهلوان همیشه باز است.
مردمی که به خانهی من ميآمدند، مریض داشتند، زندانی داشتند، آشتیکنان داشتند، گلریزان داشتند، جهیزیه جمع ميکردند و... خب اصل مدیریت شهری یعنی همین؛ باز کردن گره از مشکلات مردم، البته بخش دیگر مدیریت شهری کارهایی مانند تهیهی طرح و لوایح و... است.
ضمن اینکه رشتهی تحصیلی من حقوق است و این رشته کاملا به کارهایم در شورا مرتبط است.
بالأخره حق و حقوق این مردم را ما باید زنده کنیم، البته من ادعا نمیکنم حقوقدان هستم اما همیشه ميگویم و افتخار ميکنم که شاگرد کوچک و تهکلاسیِِ این مکتب هستم.
- پس شما دقیقا همین مسیر را ادامه ميدهید...
بعضی وقتها برای خدمت به مردم اصلا نیاز نیست عضو شورای شهر باشید. آدم باید وجدان کاری و وطنپرستی داشته باشد و دلش برای مردم بسوزد.
من هم با توجه به ظرفیتی که داشتم، احساس کردم باید پتانسیلم را در جایی خرج کنم که بازدهی بیشتری دارد. ضمن اینکه همهی ما باید به رأی مردم احترام بگذاریم.
دموکراسی یعنی آزادی و مردم به کسی رأی ميدهند که دوستش داشته باشند. من هم نوکر مردم هستم و مردم به من رأی دادند و الان در حال نوکری و خدمت به مردم هستم.
- اگر روزی بین عضویت در شورای شهر و ریاست فدراسیون کشتی بخواهید انتخاب کنید، کدام مسئولیت را ميپذیرید؟
(بعد از مکث بسیار) جفتش را!
- شدنی است؟
اینها نمیگذارند اما ميشود. فدراسیون کشتی مثل باقی فدراسیونها یک NGO است. ریاستش شغل به حساب نمیآید. مضاف بر این مطلب، عضویت در شورای شهر هم شغل نیست.
- پس در واقع الان شما یک فرد بیکار به حساب ميآیید.
(میخندند) دقیقا! اصلا به اشتباه شورا را شغل حساب ميکنند. قرارداد ما ساعتی است و ردیف استخدامی کل کشور در آن لحاظ نمیشود اما به خاطر بعضي لجبازیهای سیاسی نگذاشتند ما وارد انتخابات فدراسیون شویم.
- اصلا این دو مسئولیت را که وقت زیادی از آدم ميگیرد، میشود با هم داشت؟
انصافا اگر بخواهم جواب بدهم ميگویم قبولی همزمان این مسئولیت مستلزم آن است که خیلی از خودت مایه بگذاری و خرج کنی.
- اگر بخواهید فقط یکی را انتخاب کنید، چطور؟
به زمانش بستگي دارد. دیگر ادامه ندهیم...
- چرا رابطهی شما با رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی اينقدر خوب است؟ اينقدر عکس از شما همهجا هست.
چون دوستشان دارم. تا به حال هم از هیچ رسانهای شکایت نکردهام و معتقدم رسانهها زبان گویای مردم هستند. رسانه یعنی رسالت. رسانه یعنی عبادت.
خدا در قرآن به تنها چیزی که قسم خورده قلم است. متأسفانه رسانههای معاند و ضد انقلاب در خارج از مرزها چیزهایی مينویسند و بعضی از سایتهای داخلی ما هم به نقل از آنها مطالب را منتشر ميکنند.
- اينكه از شما زیاد عکس ميگیرند و دستمایهی شوخی ميشوید، اذیتتان نمیکند؟
خدا را شکر که عکس ميگیرند و شوخی ميکنند. زمانی که عکس نگیرند آدم باید ناراحت شود. این یعنی یک حس خوب در دل مردم به وجود آمده و دوستت دارند.
مردم خودشان ميدانند چه کسی را تخریب ميکنند، چه کسی را دوست دارند و در حق چه کسی ظلم ميکنند. مردم ما باهوش هستند.
مردم از کسی که بدشان ميآید، عکس نمیگیرند و با او شوخی نمیکنند. اینها همگی آلارم هستند و نباید به آنها نگاه بدی داشته باشیم.
خدا هم ميفرماید «و تُعز من تشاء و تُذل من تشاء به یده الخیر.» همانطور هم که ميدانید عرب به دست ميگوید ید. منظور از دست خیر هم خداست.
اصلا بیایید از من عکس بگیرید و برایم شاخ بگذارید! من خراب ميشوم؟ نه اصلا این طور نیست. گلآقا در نشریهاش کاریکاتور کلی آدم مهم را کشید و چاپ کرد.
آنها کوچک شدند؟ خیر اتفاقا برعکس شد و اینها اصلا بد نیست. یک عده هستند که به نیت بد و تخریب من این کارها را انجام ميدهند که -خدا را شکر- نتیجهاش کاملا برعکس میشود. وقتی دلت با خدا باشد و تکلیفت را انجام داده باشی، ميتوانی سرت را 10 متر بالا بگیری.
منبع:همشهري جوان