او با آن هیکل و هیبت رشیدش مظهر سرزندگی و انرژی بود و در تاریخ روزنامهنگاری هنری و به خصوص سینمایی، فردی فراوان تاثیر.
نگارنده تنها در چند مجلس او را دید و نهایتا یک مصافحه کوتاه و بنا بر این درباره ویژگیهای رفتاری و اخلاق فردی و اجتماعی او نمیتوانم اظهار نظر دقیق و درستی انجام دهم و این را باید دوستان و آشنایان و به خصوص هنرمندان و روزنامهنگاران و سینمایینویسانی انجام دهند که با او دمخور بودند.
اما بر یک نکته میتوانم انگشت تاکید بنهم و آن جلوههای بیرونی کار اوست. نگاهی به کارنامهای که شادروان معلم از خود به جای گذاشت نشان میدهد او فردی نهاد ساز در بخش خصوصی بود. مردی کارآفرین که در بخش خصوصی ماند و پا سفت کردو نهادهایی از خود بر جای گذاشت که اگر بازماندگانش اندکی جنم و جنبه او را داشته باشند که قطعا دارند، این درختان برومند را بارآورتر خواهند کرد.
باید کار روزنامهنگاری کرده باشید تا دریابید که یک نشریه هنری را ربع قرنی مدیریت کردن و آن را در اوج نگه داشتن،آن هم در بخش خصوصی چه کار طاقت سوز و دشواری است.
همچنانکه باید در کار اجرایی برگزاری یکی جشنواره باشید تا درک و دریافت کنید که چه موانع عظیمی بر سر راهتان سبز میشود.
علی معلم به معنای دقیق کلمه هم نهاد ساز بود و هم آنکه به دنبال توسعه و منظومهسازی در یک حوزه و موضوع خاص. او از امکانات ارتباطی مجله دنیای تصویر به خوبی استفاده کرد و جشن حافظ را راه انداخت و توانست زیستبومی فرهنگی و هنری را فعال کرده و هر ساله به آن پر و بال داده و توسعهاش بخشد.
درگذشت او به گمان من که سخت دلبسته کارهای صنفی و نهادسازیها در حیطه هنر و فرهنگ هستم، باور پذیر نیست. آن هم درست در سنی که کوهی از تجربه را در خود متراکم کرده بود.
یادش گرامی باد و امید که خانواده و دوستان و کسانی که نزد او تجربه و دانشی کسب کردند، پرچم او را بردارند و مسیرش را با امیدی افزونتر ادامه دهند.