تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۷

نفیسه مجیدی‌زاده: شاید با خودت بگویی چه‌قدر تکراری! یا اصلاً بگویی این‌همه کانال تلگرامی و صفحه‌های مجازی، هرروز یک پیام در این‌باره دارند که اصلاً حوصله ندارم نگاهشان کنم!

شاید هم از مثبت‌اندیشی خوشت نیاید و فکر کنی چرا باید به همه‌ی پدیده‌ها، نگاه مثبت داشته باشی؟ همین جا روی همین نقطه بایست چون این تعریف اشتباه است.

مثبت‌اندیشی چیزی نیست جز واقع‌نگری و نقد جدي. هفته‌نامه‌ي دوچرخه در اين‌باره با دکتر «یوسف سلطانی» روان‌شناس و مشاور، به گفت‌وگو نشسته است تا نگاهي دوباره به مثبت‌اندیشی بيندازد.

 

  • تعریف اشتباه

روان‌شناسان بازاری، مثبت‌اندیشی را طوری تعریف کرده‌اند که حال آدم بد می‌شود. این تعریف‌ها را که می‌خوانی فکر می‌کنی خودت را باید به حماقت بزنی، بکوشی منفی‌ها را نبینی و بگویی منفی اصلاً وجود ندارد.

بعضی‌ها در تعریف مثبت‌اندیشی به «دور» مبتلا شده‌اند. می‌گویند مثبت‌اندیشی یعنی «خوشی را دیدن و ناخوشی را ندیدن» در علم منطق این را می‌گویند «دور». در این تعریف هیچ مطلب جدیدی وجود ندارد و «دور باطل» است.

اما بنیان‌گذاران این نظریه و این اندیشه مثل «مارتین سلیگمن» این‌طوری فکر نمی‌کنند.

 

  •  تعریف درست

در علم روان‌شناسی، مثبت‌اندیشی یعنی امیدواربودن به يافتن راه‌حل براي مشکلات. ما فکر نمی‌کنیم در هستی بن‌بست وجود دارد. معتقدیم همیشه راه‌حل وجود دارد و هیچ در بسته‌ای وجود ندارد که کلید نداشته باشد.

مثبت‌اندیشی یعنی زندگی را دقیق ببینیم. واقعیت‌ها، سختی‌ها، خوشی‌ها، ناخوشی‌ها و.... را می‌بینیم، اما وقتی به جنبه‌های منفی زندگی می‌رسیم می‌گوییم این‌ها راه حل دارد و من حلش می‌کنم. یعنی من هم مثبت‌ها را می‌بینم و هم منفی‌ها را، اما مأیوس نمی‌شوم؛ این‌جا دیگر من به خودم خوش‌بینم، به هستی و به جامعه خوش‌بینم. این‌ها کمک می‌کند یک خودپنداره در من شکل بگیرد که مأیوس نشوم، یأس یعنی منفی.

یأس مثل لجاجت است، مثل دروغ است، مثل اندیشه‌ی آسیب‌رساندن به دیگران است و در زندگی مثبت و خوب که به آسایش منتهی می‌شود، کاربردی ندارد. وقتی یأس و ناامیدی و منفی‌نگری را حذف کنی و واقع‌بینانه به مسائل نگاه کنی، ذهنت همیشه در مقابله با مشکلات و مسائل فعال می‌ماند.

 

  • از مشکل به مسئله

مشکل با مسئله فرق دارد. مسئله یعنی سؤال‌داشتن؛ سؤالی که جواب و راه‌حل دارد و من آن جواب را نمی‌دانم! اما مشکل، راه‌حل ندارد. مشکل، ترکیبی از چند مسئله است که درهم آمیخته شده‌اند و بی‌راه‌حل می‌نمایند.

در مثبت‌اندیشی ما مشکل را به مسئله تبدیل می‌کنیم تا راه‌حل داشته باشد و بعد آن را حل مي‌کنیم. این از تکلیف‌های مثبت‌اندیشی است. درِ بسته‌ای است که کلید دارد و ما باید پیدایش کنیم.

کسانی که خیلی به «منفی‌نگری» نزدیک می‌شوند «وای سخته» و «وای دیگه نمی‌شه» را زیاد به کار می‌برند، اما آن‌ها که به اوج مثبت‌نگری می‌رسند این جملات در زندگی‌شان بسیار اندک است.

 

  • روش‌ها

در شروع بیان روش‌ها، از فرموده‌ي امام صادق‌(ع) کمک می‌گیریم که از تجربه‌ی گذشته برای امروزتان استفاده کنید تا آینده را خوب ببینید. این یکی از فرمول‌های مهم است:

بیايیم منفی‌های گذشته را مرور کنیم. اگر فلان کار را نمی‌کردم دعوا نمی‌شد، نمره کم نمی‌آوردم و... از تجربه‌ی دیروز استفاده کنیم برای بهبود زندگی امروز. وقتی امروز درست شد، آینده را می‌سازیم و یک مثبت بزرگ به خودمان می‌دهیم.

 

  • گام‌های مثبت‌اندیشی

در گام اول، به سال گذشته نگاهي دوباره بيندازيد؛ چرا در فلان امتحان قبول نشدید، در فلان مسابقه پیروز نشدید و غيره. عمیق و جدي خودتان را نقد کنید. نقد دقيق و منطقي، مهم‌ترین تکلیف مثبت‌اندیشی است چون قرار است از پس این نقد به راه‌حل‌ها و پیشرفت‌ها برسیم.

بعد از نقد خودتان، این تجربیات را برای استفاده در ساختن زندگی و تفکر مثبت ذخیره کنید. مثلاً من پارسال زیاد در فضاي مجازي فعاليت مي‌كردم و به‌خاطر همين در مسابقات ورزشی کم‌آوردم، امسال تجربیات پارسال را به کار می‌برم و موفق می‌شوم. پس آینده را ساخته‌ام.

گام دوم: حالا موفقیت‌هایمان را پیدا می‌کنیم و دلایل آن‌ها را مطالعه و بررسی می‌کنیم. می‌توانیم هرشب چرتکه بیندازیم چه‌قدر در کاری که آغاز کرده بودیم، موفق شده‌ایم.

گام سوم:  منتظر هیچ‌کس نباشیم.هی فکر نکنیم دستی از آستینی برای من بیرون خواهد آمد. ممکن است به من کمک بشود، اما منتظر كمك ماندن خوب نیست. خودمان شروع کنیم، دیگران در راه به ما خواهند پیوست.

گام چهارم: زندگی‌ آدم‌های مثبت را مطالعه کنیم و به آن‌ها نزدیک شویم. به این می‌گویند «ان‌ال‌پي» (NLP) یا همان برنامه‌ریزی کلام عصبی. مغز می‌تواند یك سیگنال یا پیام عصبی را هدایت كند، مرتب كند و آن را براساس تجربیات گذشته، تغییر دهد یا برای تبدیل پیام عصبی به الگوهای تفكر، آن را با سایر تجربیات گذشته در مغز ارتباط دهد.

«ان‌ال‌پي» به ما كمك می‌كند افكار منفی خود را با تفكر مثبت جایگزین كنیم. یکی از راه‌ها این است که از بیرون الگوهای مثبت پیدا کنیم و زندگی آن‌ها را مرور کنیم و بگوییم می‌خواهم مثل او بشوم.

و در گام آخر: دوستان را الک کنیم و از آدم‌های منفی فاصله بگیریم، رابطه‌مان را به حداقل ممکن برسانیم. اگر منفی‌باف‌ها از اعضای خانواده‌اند و نمی‌توان رابطه را حذف کرد، مراقب رابطه‌مان با آن‌ها و تأثیر آن‌ها بر روی خودمان باشیم. البته این‌جا وظیفه داریم آدم‌های منفی را کمک کنیم تا مثبت شوند و خودمان هم قوی‌تر شویم.

 

 

  • تأثیر فیزیکی

امروزه روان‌شناسان فیزیولوژیک دریافته‌اند که مثبت‌اندیشی و برعکس منفی‌نگری در شیمی بدن چه تأثیری دارد! مثبت‌اندیشی، هورمون‌های انرژی بخش را زیاد می‌کند و برعکس هورمون‌هایی را کم می‌کند که افسردگی می‌آورند. دوپامین در بدن تقویت می‌شود و به سلامتی کمک می‌کند.

اما از آن‌طرف ما بیماری‌های روان‌تنی هم داریم وقتی منفی‌نگری را در بیماری‌های روانی به حساب می‌آوریم بیماری روانی، بیماری جسمانی می‌آورد. مثلاً يك نفر کهیر می‌زند و یا یک چشمش نمی‌بیند، هیچ علت فیزیکی هم ندارد.

در بررسی‌ها متوجه می‌شوند علت روانی دارد و شیمی بدن به جایی می‌رسد که مثلاً چشم نمی‌بیند يا پا حرکت نمی‌کند. در اثر منفی‌نگری ترکیبات خونی تغییر می‌کند و روی سیستم عصبی تأثیر منفی می‌گذارد.

 

  • در نهایت

تفکر مثبت در سه حوزه‌ی تفکر خوب، کارخوب و  نگاه خوب به زندگی تعريف مي‌شود. یعنی من خوبم، کار خوب انجام می‌دهم و نسبت به خودم و زندگیم خوش‌بینم. راه‌ آن، اجتناب از سوءظن، بخل و حسد است تا مثبت‌اندیشی در ذهن ما شکل بگیرد و نتیجه‌ی آن دستیابی به آرامش، کاهش ترس و اضطراب و اندوه و دستیابی به موفقیت باشد.