همشهری آنلاین: ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، ترامپ و گروه‌های سیاسی ایران و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۲۷ فروردین- جای گرفتند.

غلامعلی  دهقان، فعال سیاسی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«انتخابات دوازدهم تقابل دو دیدگاه» نوشت:

مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم یعنی فرآیند ثبت نام نامزدها به پایان رسید و باید منتظر اعلام نظر شورای نگهبان قانون اساسی باشیم.

تدبیر24 » آنچه این روزها ذهن بخشی از جامعه سیاسی ما را به خود مشغول کرده، این است که چشم‌انداز انتخابات آتی به کدامین سو سوق پیدا می‌کند و رقابت نهایی میان کدام گفتمان‌ها خواهد بود؟ قرائن و شواهد نشان می‌دهد رقابت آتی میان دو گفتمان آرمانگرایی محض و آرمانگرایی توأم با واقعیت‌بینی است. در این باره نکات زیر قابل توجه است:  ۱- آرمانگرایان مطلق‌گرا قرار است مدینه فاضله‌ای بسازند بدون آنکه تصویر درستی از آن حتی در ذهن داشته باشند. برای همین است که گاهی از ژاپن اسلامی سخن می‌گویند و زمانی دیگر از سوئد اسلامی!! زمانی محمود احمدی‌نژاد را معجزه هزاره سوم قلمداد می‌کردند و موسمی دیگر هم اکنون، جاسوس سرویس‌های بیگانه!!

اینان شعارهای کلی را بر مدیریت علمی و خردورزانه ترجیح و قصد دارند باز هم تاریخ را به شکلی دگر تکرار کنند. قرار است فقط جای یکی با دیگری عوض شود همین. همان شعارهای کلی و بدون برنامه مدون و تفصیلی. تکرار دوباره تاریخ و بدون عبرت‌آموزی از آن. در همین دهه ۸۰ رئیس دولت‌های نهم و دهم، محمود احمدی‌نژاد که از سوی جریان آرمانگرایی محض حمایت می‌شد، چنان بر طبل تندروی در سیاست خارجی می‌کوبید که صدایش در امریکای لاتین شنیده می‌شد. رفقای کمونیستی برادر قلمداد می‌شدند و به قول احمدی‌نژاد، هوگو چاوز از جمله یاران موعود در رجعت معرفی شد.  ۲- و اما آرمانگرایان واقعیت‌بین ضمن اعتقاد به آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی و بخصوص شعار راهبردی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ معتقدند آرمان‌ها را باید با واقعیت‌ها دید. از دیدگاه این جریان، سیره پیامبر اسلام و امامان شیعه الگوی مناسب حکومتی است.

اگر تاریخ تشیع بسان یک انسان ۲۵۰ ساله از زمان امامت امام علی(ع) تا آغاز غیبت صغری در نظر گرفته شود، زمانی باید همانند امام علی(ع) سکوت و در شرایط مناسب و با اقبال توده‌ها حکمرانی کرد و موسمی دیگر همانند حسن بن علی(ع) با نرمش قهرمانانه توطئه دشمن را خنثی کرد و در زمانی که هیچ راهی برای اصلاح نبود، همانند حسین بن علی(ع) به استقبال شهادت رفت. علاوه بر این، آرمانگرایان واقعیت‌بین با درک درست از مقتضیات زمان و مکان، برخلاف جریان اول با مسائل مستحدثه برخورد قهری نداشته و تلاش می‌کنند راه حل مناسب برای آن پیدا کنند. برای همین است که برخلاف جریان اول  در مسائل فرهنگی درک درستی از نیازهای نسل جوان دارند و نیاز آنان را به موسیقی و سینما به رسمیت شناخته و در پی سرکوب آن نیستند. این جریان در اقتصاد به مدیریت علمی باور و با آشنایی به علم اقتصاد، گره مشکلات اقتصادی را راه‌حل‌های مقطعی ندانسته و مسیر رشد و توسعه کشور را از طریق توسعه انسانی و حفظ کرامت آدمی می‌داند و معتقد است جامعه ایرانی با نیروی انسانی فرهیخته‌ای که دارد در آینده می‌تواند جایگاه والایی در جهان داشته باشد.  ۳- واقعیت این است جریان آرمانگرایی توأم با واقعیت هم اکنون خود را در همگرایی اصلاح‌طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان اعتدالی ظهور و بروز داده است و جریان آرمانگرایان محض را اصولگرایان مدعی انقلابیگری و ارزش‌ها نمایندگی می‌کند. نکته قابل توجه، حضور برخی از چهره‌های اصولگرای اعتدالی در جریان آرمانگرایی واقع‌بینانه است که از مهم‌ترین آنان می‌توان از ناطق نوری، علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی نام برد.

  • کاسبان ترامپ

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

«دونالد ترامپ» با کمک رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی کشورش توانسته چهره‌ای به اصطلاح «غیر‌قابل پیش‌بینی» و «خطرناک» از خود به نمایش بگذارد. چهره‌ای که از انجام «هیچ» کاری ابایی ندارد و برای حمله نظامی به یک کشور، نیازی به استراتژی یا انجام محاسبه نمی‌بیند؛ فقط کافی است دخترش از او بخواهد، جنگی را علیه یک کشور آغاز نماید تا او نیز، چنین کند!

 در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی این کشور با تمرکز روی این شخصیت ترامپ، به انحاء مختلف از آن استفاده‌های انتخاباتی کردند؛ مانور آمریکایی‌ها روی شخصیت ترامپ، در رسانه‌ها و افکار عمومی از وی چهره‌ای خطرناک، غیر قابل پیش‌بینی، بی‌فکر و از همه مهمتر «ماجر‌اجو» ساخته است. آزمایش «ناگهانی» بزرگترین بمب غیر هسته‌ای آمریکا در افغانستان آن هم چند روز بعد از حمله «ناگهانی» این کشور به سوریه و در بحبوحه تشدید «ناگهانی» و بی‌سابقه تنش‌های اتمی با کره شمالی، تازه‌ترین ماجراجویی‌های ترامپ است که خروجی آن، چیزی نبوده جز، زدن مهر تایید بر «خطرناک» بودن شخصیت رئیس‌جمهور فعلی آمریکا. در این باره اما گفتنی‌هایی هست:

1- برخی از ماجراجویی‌های ترامپ در کنار شخصیت به اصطلاح خطرناک وی، بنا به دلایلی با ایران و برخی جریان‌های سیاسی کشورمان ارتباط پیدا کرده و به نوعی گره خورده است؛ این ارتباط یا در قالب تحلیل صورت می‌گیرد یا خبر است. به عنوان مثال «مایک پومپئو»، رئيس سازمان سیا روز پنج‌شنبه ۱۳ آوریل (۲۴ فروردین) در اولین سخنرانی خود در این جایگاه در مرکز تحقیقات استراتژیک بین‌المللی به صراحت می‌گوید، حمله موشکی آمریکا به سوریه هشداری بوده برای ایرانیان! «لئون پانتا»، وزیر دفاع اسبق آمریکا که مدتی نیز رئیس ‌سیا بوده هم، با یک روز اختلاف می‌گوید، هدف اولیه از ساخت بمبی که در افغانستان مورد آزمایش قرار گرفت (مادربمب‌ها) حمله به ایران بوده است. ادبیات تهاجمی کاخ سفید و گلاویز شدن این کشور با کره شمالی نیز در قالب تحلیل، به برخی تحولات سیاسی کشورمان ارتباط پیدا کرده است. در ادامه این وجیزه، این بند را بیشتر باز خواهیم کرد.

2- به رغم پایان مبارزات انتخاباتی در آمریکا، به نظر می‌رسد گردانندگان این کشور بدشان نمی‌آید چهره ترامپِ تاجر، در بین افکار عمومی جهان همچنان خطرناک باقی بماند؛ چهره‌ای که در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و از سوی رسانه‌های این کشور ساخته و پرداخته شده است. گویا آمریکایی‌ها با مشاهده وحشت برخی جریان‌های سیاسی در کشورهای مختلف، به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند، از طریق این چهره خطرناک و غیر قابل پیش‌بینی! «کاسبی» کنند. ماجراجویی‌های ناتمام ترامپ نیز هر یک به شکلی وجود این کاسبی را تایید می‌کند. این کاسبی‌ها گاهی شکل سیاسی به خود می‌گیرد و گاهی هم شکل تجاری و اقتصادی. نوع ارتباط ترامپ با کشورهای مرتجع عربی مثل عربستان، نمونه عینی از کاسبی وی با چهره‌ای است که از خود ساخته است!

3- جنجال بی‌سابقه‌ای که ترامپ با کره شمالی به راه انداخته نیز در قالب همین «کاسبی» قابل تحلیل و بررسی است. اما از آنجایی که نه کره شمالی و نه آمریکا در مواجه جدیدشان هیچ کدام مفری برای خود قرار نداده‌اند، این موضوع برای دو کشور به اصطلاح «حیثیتی» شده است. کره شمالی تاکید کرده ششمین آزمایش اتمی خود را «حتما» انجام خواهد داد و آمریکا نیز «خط قرمز» خود را آزمایش همین موشک قرار داده و اعلام کرده، در صورت آزمایش ششمین موشک اتمی از سوی کره شمالی، مشکل این کشور را با چین و یا بدون کمک چین، یک بار برای همیشه حل خواهد کرد. این کشور برای نشان دادن جدیتش حتی، ناوگروه تهاجمی خود را به شبه جزیره کره اعزام و جنگنده‌هایش را در کره جنوبی به حال آماده‌باش کامل درآورده است. فارغ از این که، به دلیل ریسک بالای این جنگ و بالا بودن تلفات درگیری بین این دو قدرت اتمی، وقوع این جنگ چقدر محتمل است، می‌توان گفت، ترامپ خود را در بد مخمصه‌ای گرفتار کرده است. کاخ سفید خوب می‌داند اگر نتواند پیونگ یانگ را از انجام این آزمایش هسته‌ای منصرف کند، کشورهای دیگر از این پس درست مثل جمهوری اسلامی ایران برای آمریکا، تره هم خرد نخواهند کرد در نتیجه، کاسبی بی‌کاسبی! همین مسئله نشان می‌دهد، احتمال عقب‌نشینی آمریکا در برابر کره، کمتر از احتمال عقب‌نشینی کره در برابر آمریکاست. آمریکایی‌ها در کنار تقابل با کره شمالی، نیم‌نگاهی هم به ایران و انتخابات ریاست جمهوری کشورمان دارند! در ماجرای کره، وارد شدن هرگونه خدشه به آن چهره خاص و به اصطلاح خطرناک ترامپ، می‌تواند برای کاسبی آمریکایی‌ها و جریان‌های دنباله رو آن در ایران، گران تمام شود. ترامپ می‌داند رجزخوانی و دیوانه‌بازی‌های وی می‌تواند به مثابه تنفس مصنوعی برای جریان‌های سیاسی باشد که در کشورمان، با چاشنی «آمریکا‌هراسی»، چند سالی است دم از لزوم سازش و تسلیم در برابر آمریکا می‌زنند. از طرفی، اگر آمریکایی‌ها جنگ علیه کره شمالی را آغاز کنند، نتیجه آن از هم اکنون مشخص است. پیونگ یانگ گفته، اولین و آخرین گزینه این کشور در جنگ احتمالی با آمریکا، حمله اتمی خواهد بود! ترامپ به شدت به دنبال خارج شدن از این مخمصه خود‌ساخته است تا در این کاسبی ضرر نکند!

4- نگاهی به واکنش‌های زنجیره‌ای‌ها در مقابل رجزخوانی‌های ترامپ نیز تحلیل فوق را تقویت می‌کند. زنجیره‌ای‌ها مدتی است همزمان با ماجراجویی‌های ترامپ می‌نویسند، اگر به جریان طرفدار مذاکره رای ندهید، جریانی روی کار خواهد آمد که قصد شاخ به شاخ شدن با ترامپ دیوانه را دارد، ترامپی که در کسری از ثانیه تصمیم می‌گیرد جنگی را شروع کند! توانمندی ما هم که در حد ساختن قورمه‌سبزی و آبگوشت بز‌باش است. پس به ما رای بدهید! بدین ترتیب به نظر می‌رسد این قماش، به دنبال کاسبی با ترامپ هستند! خطی که آمریکا نیز به شکلی دیگر آن را دنبال می‌کند. در ماجرای تجاوز آمریکا به پایگاه نظامی ارتش سوریه در شعیرات حمص هم، دقیقا همین خط خبری از سوی این جریان دنبال شد. همانطور که اشاره شد، رئیس‌ فعلی سیا نیز هدف اصلی از انجام این حمله را ایران عنوان کرده است!

5- ترامپ لااقل آن‌گونه که زنجیره‌ای‌ها می‌گویند، نیست. بر اساس گزارش‌های موثق، رئیس‌جمهور آمریکا پیش از حمله به سوریه، با رهبران بسیاری از کشورها مشورت کرده و اهداف نیز طوری نشانه‌گیری شده بودند که به تجهیزات نظامی روسیه و ایران، آسیبی نرسد. به عبارت دیگر، تجاوز اخیر آمریکا به پایگاه شعیرات، حاصل یک عملیات دقیق و حساب شده بود نه نتیجه ابراز احساسات دختر ترامپ یا تصمیم آنی رئیس‌جمهور آمریکا. بنابر این اغراق در شخصیت خاص ترامپ از سوی جریان‌های سیاسی خاص، با دو هدف عمده صورت می‌گیرد. اول آنچه در بند 4 عنوان شد، یعنی کاسبی سیاسی و دوم، برای بزک کردن دولت سابق آمریکا! که آن هم به نوعی می‌شود کاسبی!

6- کاخ سفید از دیوانه‌بازی‌های ترامپِ تاجر، اهداف اقتصادی بزرگی را دنبال می‌کند. حمله نظامی آمریکا به سوریه یا به تسلیم واداشتن جمهوری اسلامی ایران در منطقه جزو آرزوهای ارتجاع عرب است. شیوخ عرب برای به زانو در آوردن ایران حاضرند هر هزینه‌ای را پرداخت کنند و ترامپ این را به خوبی می‌داند. ترامپ شاید با اینگونه ماجراجویی‌ها بیش از همه، باعث ذوق‌زدگی ارتجاعیونی شده که پیش از این، خطاب به آنها گفته بود، از این پس مفت و مجانی در کنار آنها نخواهد ایستاد. ترامپ با موشک‌پرانی به سوریه و شاخ و شانه کشیدن برای کره شمالی یا حمایت از جریان‌های واداده سیاسی در ایران، به دنبال دوشیدن و گرفتن امتیازات مفت و مجانی است. واداده‌های سیاسی که به دنبال کاسبی از ترامپ هستند شاید متوجه نیستند که ترامپ پیش از این که یک رئیس‌جمهور یا یک دیوانه و یا یک شخصیت فاسد باشد، یک تاجر قهار و شیاد است که به دنبال دوشیدن کسانی است که تصور می‌کنند، در حال کاسبی از ترامپ هستند!

  • ثبت نام در انتخابات رياست‌جمهوري و ٤ گروه

محمدامين قانعي‌راد جامعه‌شناس در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

 

افرادي كه براي ثبت نام انتخابات رياست‌جمهوري راهي وزارت كشور مي‌شوند را شايد بشود در ٤ گروه مورد بررسي قرار داد؛ افرادي كه هر كدام با انگيزه خاصي در اين ثبت‌نام شركت مي‌كنند. يك طبقه كساني‌اند كه نوعي خودابرازي مي‌خواهند بكنند و حضورشان نوعي نمايش شخصي به حساب مي‌آيد. اين افراد هدف‌شان اين است كه به شكل فردي و شخصي ديده شوند، گاهي اوقات هم آميخته با پركردن اوقات فراغت و خاطره آفريني همراه است. خود فرد مي‌داند كه حضوري كه دارد صرفا در حد اين است كه خودش را نشان دهد، دوربين‌ها عكسي از او بگيرند و در شبكه‌هاي اجتماعي خبري از او پخش شود. اين هم ناشي از اين است كه در جامعه اين خودابرازي را كم داريم كه افراد بتوانند خودشان را نشان دهند.

گروه ديگري كه شركت مي‌كنند، كساني‌اند كه پيام دارند. دامداري كم‌سواد از كرمانشاه مي‌آيد، خودش هم مي‌گويد تا چهارم ابتدايي بيشتر سواد ندارم و صلاحيت رييس‌جمهور شدن هم ندارم، اما مي‌خواهم بگويم چرا محيط زيست دارد از بين مي‌رود، دامداري دارد از بين مي‌رود، چرا كسي كاري نمي‌كند. مي‌خواهم پيامم را به مسوولان بدهم. او انگيزه سياسي و برنامه‌اي دارد، پيام‌هايي دارد كه اجتماعي است و مي‌خواهد منتقل كند. خانم طالقاني ثبت‌نام مي‌كند چون مي‌خواهد مفهوم رجل سياسي را مطرح كند و در مورد نقش زنان حرف بزند.

گروه سوم هم كساني‌اند كه يكسري شايستگي‌ها در خود مي‌بينند. جدي هم آمده‌ا‌ند كانديدا شوند. اما اين شايستگي‌ها، شايستگي‌هاي سياسي نيست. طرف متخصص رشته خاصي است، هنرمند، ورزشكار يا پزشكي است كه براي خودش صلاحيت اجتماعي هم قايل است. اين افراد مي‌بينند مشاغل مختلف توسط افرادي اشغال مي‌شود كه صلاحيت حرفه‌اي هم ندارند، مي‌گويند ما هم برويم كانديدا شويم، ما كه دانش و تحصيلات داريم، شهرت اجتماعي داريم، ما را در اين جامعه مي‌شناسند. چطور يك فرد گمنام در عرض مدتي پيش مي‌رود، مشهور مي‌شود و رييس‌جمهور مي‌شود، مني كه بخشي از صلاحيت حرفه‌اي در حرفه خودم دارم، چرا وارد نشوم. اينها مي‌آيند شانس خود را در مشاغل بالاي سياسي امتحان كنند، اما در اين زمينه صلاحيت سياسي ندارند. از صلاحيت تخصصي و سرمايه اجتماعي برخوردارند، برخي‌شان در شوراي شهر هم آمدند و موفق هم بودند يا كانديداي مجلس شدند و توانستند انتخاب شوند. حال مي‌خواهند در عرصه رياست‌جمهوري هم امتحان كنند.

گروه چهارمي كه مي‌آيند علي‌الظاهر سياستمداران حرفه‌اي‌اند و كارشان سياست است، فعاليت حزبي دارند و مي‌خواهند ثبت‌نام كنند.

 

با وجود اينكه نقش احزاب در ايران ضعيف است، اما جريان‌هاي سياسي در ايران به شكل حزبي هستند. معمولا هم از همين گروه‌ها كساني به عنوان رييس‌جمهور انتخاب مي‌شوند. اما مي‌بينيم كه از يك حزب ٥٠ نفر ثبت نام كردند.  اگر يك انتخابات حساب‌شده حزبي باشد، از هر جريان حزبي يك نفر بايد ثبت نام كند، نه ٥٠ نفر. دليلش اين است كه جريان‌هاي سياسي نمي‌توانند در مورد چهره‌هاي مشخص به توافق برسند و آن را برجسته كنند. سازوكارهاي گفت‌وگويي در درون‌شان نيست كه به توافق برسند. لذا هركسي از اين جريان مي‌آيد و خودش را كانديدا مي‌كند تا ببيند

چه مي‌شود. در يك فرآيند عملي بخشي‌شان حذف مي‌شوند. نامعلوم بودن فرآيند كانديداهاي يك جريان، اينكه همه به خودشان اجازه مي‌دهند كه ثبت نام كنند، حتي اگر ديروز گفته باشند ثبت‌نام نمي‌كنم، از شكل نگرفتن يك نظام حزبي قدرتمند است.  مساله از نگاه ديگر اين است كه شركت عموم مردم بيشتر آنهايي كه براي نمايش وارد مي‌شوند تا اين پست را اشغال كنند، اين است كه منزلت كانديداي رياست‌جمهوري به عنوان يك پايگاه كاهش پيدا كرده، جايگاه كافي و لازم را ندارد و در دسترس عموم قرار گرفته است.  افرادي كه فاقد صلاحيت بودند، وارد اين عرصه شدند و توانستند اين جايگاه را اشغال كنند، لذا اين جايگاه را كم‌بها و كم‌ارزش كردند. افراد معمولي هم در خودشان مي‌بينيد كه شانس‌شان را امتحان كنند.  صف‌هايي كه در وزارت كشور تشكيل شده، شبيه صف توزيع سكه، ارز و مواد غذايي است. افراد در اين صف‌ها مي‌ايستادند بلكه چيزي گيرشان بيايد.  آنقدر دم‌دستي مي‌شود كه انگار اين هم حق ما است از اين موقعيت و امكان برخوردار شويم. بيشتر به صورت يك موقعيت امكان براي بهره‌برداري ديده مي‌شود، نه به عنوان پذيرش اين مسووليت خطير اجتماعي كه از انسان‌هايي كه داراي توان و سياست حرفه‌اي‌اند و قادر به ازخودگذشتگي و ورورد به كارهاي سخت باشند، برمي‌آيد. يكي دو تا از پسربچه‌هاي ثبت‌نام‌كننده گفته ‌بودند به خاطر پول مي‌خواهيم رييس‌جمهور شويم، اينكه اين ذهنيت در ذهن بچه‌ها ايجاد شود كه رييس‌جمهور شدن به معناي به دست آوردن پول است، تقليل دادن اين جايگاه به جايگاه اقتصادي است كه ذهنيت بدي است كه در ذهن بچه‌هاي ما ايجاد شده.

از نظر روانشناسي در جوامع، گفته مي‌شود بچه‌ها در كودكي روياي سياسي دارند؛ روزي شاه يا فرمانده شوند، فرد قدرتمندي در كشورشان شوند و خدماتي انجام دهند. اين روياي خوبي است اما اينكه من بخواهم رييس‌جمهور شوم به خاطر پول، نشان از اين دارد كه از اول مقام رياست‌جمهوري را با يك نوع فساد اقتصادي پيوند مي‌زنند، اين نشان مي‌دهد عملكرد ما خوب نبوده است. 

مقايسه كشوري چون ايران با كشورهاي توسعه‌يافته در اين است كه آنجا ضوابط و قواعدي براي حضور در صحنه سياست براي اشغال پست‌هاي بالاي سياسي وجود دارد.  بايد معرفي حزبي و مردمي به شكل گسترده باشد. فردي كه مي‌خواهد كانديدا شود، بايد معلوم باشد از طرف كدام حزب است، شخصيت‌هاي سياسي و حزبي بايد تاييد كنند. كسي كه مي‌آيد بايد يك سياستمدار حرفه‌اي باشد، نه تنها يك فرد متخصص. بايد بين اين دو تفكيك بگذاريم. ما مي‌بينيم بين افراد فرهيخته جامعه هم اين تفكيك نيست. هركس كه تخصص علمي دارد، مي‌تواند وزير يا رييس‌جمهور باشد، درحالي كه اين مقولات را در عرصه و حرفه سياسي بايد تلقي كرد. اگر فردي كانديداي رياست‌جمهوي مي‌شود، بايد تجربه كار سياسي و حزبي در مقاطع مختلف داشته ‌باشد.

صرف داشتن مدرك تحصيلي يا مشهور بودن، نمي‌تواند كافي باشد. نظام حزبي بايد فرآيند كانديدا شدن را سامان دهد. بايد ضوابط مربوط به كانديدا شدن رياست‌جمهوري بدون اينكه نافي حقوق شهروندان باشد، ضوابطش حاكم باشد. طبق تعريف هر شهروندي با داشتن ويژگي‌هاي معمولي بايد بتواند كانديدا شود، در عين حال بايد ضابطه هم بگذاريم به نحوي كه امكان بيشتري براي نظام حزبي و فعاليتش ديده شود.