اين تعداد ثبتنامكننده نشاندهنده هجومي غيرعادي و غيرمنطقي از سوي افراد عادي و غيرحرفهاي در زمينه سياست است. اينكه چه انگيزهاي طيف وسيعي از اقشار مختلف جامعه از كودك 12ساله گرفته تا پيرمرد 80ساله، از افرادي با ظاهري موجه و متشخص گرفته تا افرادي با لباس و سر وضعي عجيبوغريب، از وعدههاي خندهدار گرفته تا دغدغههاي جدي و شعارهاي بحثبرانگيز را به اين عرصه كشانده سؤالي است كه جاي تفكر و تعمق دارد. در اين زمينه با دكتر محمدامين قانعيراد، جامعهشناس و عضو هيأت علمي دانشگاه گفتوگويي انجام دادهايم كه در ادامه آن را ميخوانيد.
- آقاي دكتر بهنظر شما اصليترين انگيزه افرادي كه بدون هيچ سابقه سياسي براي شركت در انتخابات رياستجمهوري راهي وزارت كشور ميشوند، چيست؟
افرادي كه در انتخابات رياستجمهوري ثبتنام ميكنند دودسته هستند. يك دسته سياستمداران حرفهاي و دسته ديگر كساني كه در زمينه سياست تخصص خاصي ندارند. در بين دسته دوم كه افراد معمول جامعه هستند و براي انتخابات رياستجمهوري ثبتنام ميكنند بخش اندكي در اين ثبتنام جدي هستند و واقعا ميخواهند كانديدا شوند كه احتمالا در خود صلاحيتهايي ميبينند و به اين باور رسيدهاند كه آنها هم ميتوانند مانند برخي افراد ديگر كانديدا شوند و در جريان رقابت قرار بگيرند. بخش عمده انگيزههايي دارند كه با كنش متعارف كانديداتوري متفاوت است. يكي از اين انگيزهها، انگيزه ديده شدن است. در كنار انگيزه ديدهشدن، منزلت يافتن و به رسميت شناختهشدن هم وجود دارد. در بخشي از جامعه ما يك احساس عمومي وجود دارد و اينكه افراد احساس ميكنند به رسميت شناخته نميشوند و به رضايت ذهني از به رسميت شناختهشدن نرسيدهاند. اين فضا فرصتي را در اختيار اين دسته افراد قرار ميدهد تا بتوانند خودشان را عرضه كنند و توسط ديگران ديده شوند. با توجه به اينكه رسانهها و دوربينهاي عكسبرداري و فيلمبرداري در عرصه ثبتنام انتخابات رياستجمهوري وجود دارد اين فضا در اختيار شركتكنندگان قرار ميگيرد كه علاوه بر ديده شدن در محل، رسانهاي هم بشوند. از آنجا كه رسانهاي شدن در جامعه معاصر بهترين نوع ديده شدن است انگيزه زيادي را براي افرادي كه به اين منظور تمايل به شركت در انتخابات رياستجمهوري دارند ايجاد ميكند.
- اين علاقه زياد به ديدهشدن كه در سالهاي اخير افزايش زيادي هم پيدا كرده از كجا ناشي ميشود؟
عدهاي از افراد نياز به ابراز خويش دارند اما جامعه اين احساس ارزشمندي را به آنها منتقل نميكند و عدهاي ديگر هم نوعي احساس خودكمبيني دارند و چون خود را ناارزشمند ميدانند حضور در اين صحنه به آنها ارزش و بها ميدهد. وقتي صحنه ثبتنام در انتخابات رياستجمهوري تبديل به فضايي براي خودابرازي شود نشان ميدهد كه صحنهها و زمينههاي ديگر در جامعه براي خودابرازي تضعيف شده است. يعني افراد نميتوانند در محل كار، محل تحصيل، سازمانهاي غيردولتي و صحنههاي هنري، اجتماعي، ورزشي خود را ابراز و بيان كنند. از طرفي اين مسئله نشاندهنده اين است كه انتخابات رياستجمهوري به يك موضوع دمدستي تبديل شده و فقدان يك ضابطهمندي روشن سبب شده اين زمينه براي خودابرازي انتخاب شود.
- بعضيها گويي براي مسخرهكردن آمدهاند. شما اين دسته افراد و انگيزه آنان را چگونه تحليل ميكنيد؟
بخشي از افرادي كه براي شركت در انتخابات ثبتنام ميكنند حركتي طنزآميز دارند. اين طنزآميزي 2 زمينه دارد؛ يكي صرفا ايجاد يك طنزي كه لايه سياسي ندارد و فقط براي خنديدن و تفريحكردن است. در واقع ثبتنام اين افراد صرفا يك كنش تفريحي و طنز بدون هيچ منظور و قصد سياسياي است. در زمينه ديگر برخي از فرايندها مورد نقد قرار ميگيرد. درواقع طنز در خدمت نقد بعضي از فرايندها قرار ميگيرد و وعدههاي طنزآميز و دستنيافتنياي داده ميشود؛ مثلا يك نفر ميگويد اگر من رئيسجمهور شوم به هر ايراني 2 ميليون تومان ميدهم. اين طنز و شبيهسازي نوعي نقد كردن برخي از كانديداها و رويههاي موجود سياسي است.
- آيا افراد غيرسياسياي كه در انتخابات رياستجمهوري شركت ميكنند جز ديدهشدن و خودابرازي انگيزه و اهداف ديگري هم دارند؟
همانطور كه گفتم گاهي فرد بهمنظور تفريح و پر كردن اوقات فراغت براي خود يا خانوادهاش قصد خاطرهآفريني دارد. هنگامي كه نام او در فهرست كساني كه كانديداي رياستجمهوري هستند قرار ميگيرد هر چند كه در انتها هم تأييد نميشود و صلاحيت حضور پيدا نميكند اما خاطرهاي ايجاد ميشود كه در ذهنها ميماند و او سالها ميتواند درباره آن صحبت كند و با يادآوري آن به يك احساس شعف دست يابد.
اعتراض به فرايندها، برنامهها و رويهها و مطرحكردن دغدغههاي جدي، هدف ديگري است كه عدهاي براي مطرح كردن آن موضوع و اعتراض به آن، نه به شيوه طنز و نقدگونه بلكه بهصورت اعتراض جدي براي شركت در انتخابات رياستجمهوري ثبتنام ميكنند. دستهاي هم اين عرصه را محلي ميدانند براي مطرح كردن پرسشها. درواقع اين دسته به جاي دادن شعاري خاص و وعدهدادن، دغدغهها و اعتراضهاي خود را بهصورت پرسش مطرح ميكنند.
عدهاي هم رئيسجمهور شدن را نه بهعنوان يك تكليف اجتماعي و نه بهعنوان يك مبارزه سخت براي بهبود شرايط زندگي بلكه به چشم يك امتياز و فرصت مادي براي شخص خود ميبينند و شركت در انتخابات رياستجمهوري را حق خود ميدانند و ميخواهند شانس خود را براي بهدست آوردن آن امتحان كنند. براي انتخابات رياستجمهوري كساني بايد پا به ميدان رقابت بگذارند كه در پس اين فعاليت يك رسالت اجتماعي را براي ارتقاي كيفيت زندگي مردم و جامعه و نجات كشور از يكسري بحرانها و مسائل درنظر داشته باشند. نگاه به جايگاه رياستجمهوري بايد با انگيزه فداكاري و ازخودگذشتگي باشد نه با انگيزه منفعت مالي و منبع درآمد.
- براي ارضاي نياز ديدهشدن افراد در زمينههاي ديگر، جامعه بايد به چه مسيري هدايت شود تا صحنه انتخابات رياستجمهوري بهانهاي براي خودابرازي اين دسته از افراد نشود؟
در فرهنگ سياسي بايد تغييراتي ايجاد شود، تحزب و اهميت دادن به سياست حرفهاي بايد گسترش يابد و همچنين درك عمومي نسبت به سياست و مقولات ذيربط تغيير كند و به پختگي لازم برسد. در ايران، حوزههاي نخبگي در هم ريخته شده بنابراين يك نخبه علمي، ورزشي يا هنري هم خود را شايسته حضور و ورود در عرصه سياسي ميداند. تحزب و وجود احزاب قوي با نمايندگان و كانديداهايي مشخص كه سالها تجربه كار سياسي و حزبي دارند تا حدي ميتواند اين مسئله را حل كند. بايد به سياست به چشم يك مقوله حرفهاي نگاه شود. همچنين بايد اين آگاهي سياسي در ذهن شهروندان ايجاد شود كه پستهاي سياسي تنها ميتواند توسط سياستمداران حرفهاي اشغال شود و بعضي افراد، آن هم تنها بهعلت داشتن سابقه حرفهاي و طولانيمدت امكان و صلاحيت حضور در آن را داشته باشند. مردم جامعه بايد به اين آگاهي برسند كه بهعنوان يك شهروند بايد بازيگران سياسي باشند آن هم در حد مشاركت سياسي و فعاليت سياسي و نه لزوما در حد اشغال مشاغلي كه نياز به نخبگي سياسي دارد مثل رياستجمهوري.
درك جامعه ما از سياست يك درك غيرحزبي، غيرحرفهاي و خام است. تمايزپذيري اجتماعي و تقسيم كار اجتماعي بايد به رسميت شناخته شود. آگاهي سياسي در جامعه بايد گسترش پيدا كند و به اين مقوله توجه شود كه مشاغل بالاي سياسي پستهايي هستند كه بايد توسط نخبگان سياسي اشغال شود. شهروندان عادي در فرايند انتخابات ميتوانند نخبگان سياسي را انتخاب كنند اما نبايد انتظار داشته باشند كه آنها هم نخبه سياسي تلقي شوند. همانگونه كه همه افراد صلاحيت و توانايي بازي در تيم ملي فوتبال را ندارند. مردم بايد به اين آگاهي برسند كه الزاما صلاحيت ظاهر شدن در مقام يك كانديداي رياستجمهوري را هم ندارند.
- در دورههاي اخير انتخابات رياستجمهوري، رسانهها ترجيح دادهاند افراد غيرسياسي و غيرحرفهاي كه ثبتنام كردهاند را مطرح كنند و به نمايش بگذارند. بهنظر شما اين اقدام بايد از سوي رسانهها انجام ميگرفت يا خير؟
يكي از وظايف و رسالتهاي رسانه، خبررساني و تهيه برنامه درباره سوژههاي خبري است. ترسيم و توصيف درست اتفاقاتي كه در زمينه ثبتنام انتخابات رياستجمهوري ميافتد اقدامي صحيح و يكي از رسالتهاي رسانهها محسوب ميشود بنابراين نميتوان گفت خبررساني و بازتاب رسانهها نوعي اپيدمي ايجاد كرده و چون يك هجوم اوليهاي براي ثبتنام وجود داشته اما بعد از بازتاب خبري، هجوم ثانويهاي تحتتأثير رسانهاي شدن موضوع ايجاد شده و يكسري افراد جديد براي ثبتنام اقدام كردند، به همين دليل رسانهها نبايد اين موضوع را بازتاب ميدادند. اقدامي كه بعد از توصيف درست وضعيت بايد توسط رسانهها صورت بگيرد بحث، گفتوگو و تحليل موضوع و وضعيت، پرداختن به جنبههاي مثبت و منفي موضوع و يافتن راهكارهايي براي غلبه بر جنبههاي منفي و ترميم و بهبود وضعيت است. مانند كاري كه اكنون شما انجام ميدهيد.
- برخي از رسانهها با خندهدار و تمسخرآميز نشان دادن اين موضوع به اين قضيه دامن زدند. نظر شما در اينباره چيست؟
يكي از كاركردهاي رسانه پر كردن اوقات فراغت است بنابراين بهدنبال موقعيتهاي طنز هم ميگردد و اين موقعيتها را نشان ميدهد و بازنمايي ميكند. چهبسا كه خود هم دست به طنزآفريني ميزند و اين وضعيت را به تمسخر ميگيرد. اما اين كنش يك كنش مسئولانه نيست و سبب تنزل اين جايگاه در جامعه ميشود. بهنظر من رسانهها به جاي تمسخر بايد كنش جديتري را پيش بگيرند. ساختن برنامههاي طنز بهصورت نمايشهاي داستاني، مستند، قصه، سريال و فيلم سينمايي براي نقد جدي موضوع نه فقط بازنمايي بهصورت تمسخر ميتواند كنش جديتري براي تحليل وضعيت باشد. هنگامي كه سرمايههاي اجتماعي و سياسي به تمسخر گرفته شود و رسانه فقط آن را بازنمايي كند يا به تمسخر آن دامن بزند نشاندهنده اين است كه رسانه در فرايندي كه به فرسايش اجتماعي ميانجامد سهيم شده است. رسانه در كنار بازنمايي تمسخر سرمايههاي اجتماعي و سياسي بايد عنوان كند كه چگونه ميتوان آن سرمايه را تقويت كرد و بايد بهگونه و در جهتي عمل كند كه پايگاه رياستجمهوري و اين سرمايه سياسي به جاي تنزل يافتن بيشتر تقويت بشود.