پس مشتاقان ديده شدن هم ميآيند و صف ميكشند.آقاي دوربيني، خانم دوربيني، پيرمرد دوربيني، مدير دوربيني، ورزشكار دوربيني و حتي سياستمدار دوربيني، فرصت را غنيمت ميدانند ميآيند، لبخند ميزنند، علامت پيروزي نشان ميدهند و شناسنامهشان را نشان ميدهند و اين يكي دست آن يكي را بالا ميبرد و آن يكي دست اين يكي را. به هر حال پرچم دوربينيها بالاست؛ پس همه با هم دست و جيغ و هورااا!!
اما اين دست و جيغ و هورا و اين فضاي كارناوالي، فقط در ستاد ثبتنام انتخابات نيست. در هر جايي كه دوربين و ميكروفن هست، مشتاقان ديده شدن و شيفتگان دوربين حاضرند.حتي در كنار فاجعه تلخي مانند سوختن و مدفون شدن مردم و آتشنشانان زير آوارهاي پلاسكو.
در فضاي كارناوالي، همهچيز اغراقشده و هيجاني است و هر چيزي كه جالب، عجيب و جنجالي نباشد، ديده نميشود. اشكها و لبخندها، لباسها، نقابها و ادا و اطوارهايي براي ديده شدن و مطرح شدن و افتادن بر سر زبانها.مشتاقان دوربين و ميكروفن، كاري به اصل وقايع ندارند. آنها ساكنان حاشيهاند و حاشيهسازي را دوست دارند. برايشان فرقي ندارد كه در استاديوم ورزشي هستند يا در تشييع جنازه و مجلس ترحيم هنرمندان و چهرههاي مشهور؛ در مراسم جشنواره فيلم و كنسرت موسيقياند، يا در جلسه نقد كتاب. آنها آمدهاند كه فيلم بگيرند، عكس بگيرند، سلفي بگيرند و مطرح شوند.
تا اين جاي ماجرا شايد طبيعي باشد، بهويژه در شرايط فقدان بسياري از برنامههاي تفريحي و تفنني و ازجمله كارناوالهاي سرگرم كننده. اما اين بخش ماجرا اصلا طبيعي نيست كه مديران و طراحان برنامههاي مهم، براي جلب توجه مخاطبان پرشمار به حاشيهسازي و ايجاد فضاي كارناوالي روي بياورند و از آن عجيبتر اينكه اهل رسانه، اعم از خبرنگار و عكاس به جاي پرداختن به متن وقايع، فقط به حاشيهها توجه كنند و مثلا در رخداد مهمي مانند ثبتنام انتخابات رياستجمهوري، دوربينها، ميكروفنها و صفحات رسانهها را در اختيارِ سياهي لشكرِ مشتاقِ ديده شدن و حاشيهسازي قرار بدهند. بياعتنايي رسانهها به حاشيهسازان و مشتاقان عكس و دوربين، يكي از گامهاي مهم در زدودن حاشيهها و جلوگيري از گسترش فضاي تفنن و ابتذال در وقايع مهم اجتماعي است.
- شاعر، طنز پرداز و مدرس دانشگاه