بعد توی این پایتخت، ترافیک هم هست؛ از قرار نفری 60 ساعت در سال. بعد که تعداد آدمهای این شهر را، ضربدر این ساعت کردهاند، رسیدهاند به رقم 127میلیون ساعت در سال. البته این آمارها، متعلق به همین امسال است!
تعجب میکنید؟ ما اگر توی سال، 365 روز داشته باشیم و اگر هر هفته را 7 روز بگیریم، تقریبا ً یک سال میکند 52 هفته. اگر 60 ساعت ترافیک سالانه هر نفر را به تعداد این هفتهها تقسیم کنیم، هر هفته میشود یکساعتوربع به ازای هر یک نفر! نه، مثل اینکه حق دارید تعجب کنید، واقعا ً برای ما تهرانیها چیز عجیب و غریبی است.
از آنجایی هم که آن طرفها، خانوادهها کم جمعیتاند و همهشان مدرسه و سرکار و جاهای دیگر میروند، واقعا ً باز هم باید تعجب کرد. حالا برای حالگیری آنطرف اقیانوس آرامیها هم که شده، ما از طرف گشاد قضیه آمار میدهیم و ساعتهایی که یک تهرانی میتواند و حق دارد که در ترافیک نباشد را رو میکنیم تا مشت محکمی خورده باشند، این اجنبیهای خاک به سر شده:
میزان ساعتهایی که یک تهرانی در ترافیک نیست
ساعت خواب: البته این را نمیشود حساب کرد. بالاخره هر کس اندازه خاصی برای خوابیدن دارد. یکی پنج، یکی هفت و یکی دیگر 10 ساعت میخوابد. اما به هر حال، میتوانید این رقم را ضربدر 365 کنید تا بتوانید از رقم کلی ترافیک سالانه کم کنید.
ساعت غذا: البته در این یک مورد هم کمی شک داریم؛ چرا که همپوشانی دارد و اساسا ًنمیتواند با ترافیک در تضاد باشد.
ساعت مهمانی و گردش: این لحظههای زندگیتان را هم از میزان سالانه کم کنید تا به عدد مشخصی برسیم و ببینیم که جای تعجب دارد یا نه.
ساعت فکر کردن و غصه خوردن: ما هم مطمئنیم که شما، اتاق جدایی برای فکر کردن و غصه خوردن ندارید (با این اجارهها، کی فکر و غصههایش را میبرد اتاق اضافه؟ طرف اگر اتاق اضافه داشته باشد که کرایه میدهد تا کمک خرجش شود).
و ...
تذکر آییننامهای: لطفا ً جرزنی نکنید و همه ساعتهای مشترک را هم که از آمار کلی کم کردهاید، دوباره به آن اضافه کنید. کدام ساعتهای مشترک؟ مثلا ً وقتهایی را که پشت ترافیک میخوابید یا غذا میخورید یا با فک و فامیل حال و احوال میکنید دیگر.
خب، حالا همه این رقمها را، از همه ساعتهای زندگیتان در طول سال کم کنید. تعجب کردید؟ تعجب ندارد که؛ این اجازه را دارید که با این ساعتهای باقیمانده، بروید و بقیه زندگیتان را بکنید. خوش باشید.