نقل است در جواني به منطقه شد، از بهر حرب با عساكر بعث عفلقي. چون به مجاهدان پيوست، تفنگ در دستش نهادند. فرمود: «اين چه باشد؟» گفتند: «تفنگ». فرمود: «به چه كار آيد؟» گفتند: «اينجايش ميگيري، اينجايش ميفشاري، گلوله در كند، به خصم اگر خورَد، سقط شود». فرمود: «اينكه ميبينم اين جنگ سفت است، ما مرد جنگ نرميم». گفتند: «اين خود چه باشد؟» فرمود: «قلممو و رنگ بياوريد تا بگويم». آوردند. بر نردبان بشد و صورت صدام بكشيد، كژ و مژ، درب و داغان، كه هركه ديدي ريسه رفتي. پس دَرَجَتش دادند و گفتند: «ايول! همينجا ميمان و حرب نرم ميكن». و جمله به عمليات شدند.
مولانا چون از حرب باز آمد، كاغذها سياه بكرد و هر صورت كه ميكشيد بهغايت خنده ميآورد و دستور نوشت مر عاميان را كه چه سازند و توصيهها كشيد مر عساكر آمريكي را كه به عراق نمانند و بازِ خانه شوند و بس داوري بكرد و بس دوسالانه هوا بكرد و ساليان دراز اميرسراي صور مضحكه بود و چندان كارها بكرد كه در گفت نيايد و اسنادش جمله موجود باشد.
باري، يكي از مصوران ضاحك اجنبي كه جهود بود، مصوران اجنبي برانگيخت(لعنهمالله اجمعين) تا صورت كشيدند مر تسخرِ نبياكرم محمدمصطفي را. خبر به گوش مولانا رسيد. در خشم شد. ياران بگرفتندش و آن خشم باز نشاندند. ظريفي گفت: «بفرماي، تا مقدساتشان ريشخند كنيم». مولانا فرمود: «ما ريشخند انبيا و اوليا نكنيم. وانگاه، اين جهودان لائيك باشند و سكولار باشند و آنان را چيز مقدس نباشد». ظريفي گفت: «باشد. گويند پدرانمان در كوره سوزاندهاند و چنين و چنان كرده اند، كه جمله دروغ باشد. گرد آييم و همين ريشخند كنيم». مولانا را خوش آمد و فراخوان بداد مر مصوران را، كه آييد تا چنين كنيم. آوردهاند كم از دو ماه، صور مضحكه بود كه ميآوردند مر هجو جهودان را. و معرض الدوَلي علم بكردند هجو هولوكاست را و از اقصاي عالم صورت رسيد و اسناد آن نيز جمله موجود باشد. و چنين بود كه سوخت آنچه بايد ميسوخت.
نقل است هركه را به قضاوت از براي صور مضحكه كار ميافتاد، مولانا را بخواندي؛ گاه در چين و گاه در ماچين و گاه در فرنگ و گاه در شامات و گاه در آمريكاي لاتين. روزي به سياه كردن كاغذ مشغول بود كه موبايلش بوق كرد. برداشت، مگر از اورانوس بود كه به قضاوتش خواستندي در باب مسابقات اندراتصالات بينسيارگاني. مولانا قبول بكرد. سفينه فرستادند تا مولانا ببرد. ببُرد. حاليا سي سال نوري است مولانا به اورانوس شده و او را هيچ خبر نيامده است. خدايش بيامرزاد.