دريغا شما كه كتاب نميخوانيد!حالا من از طرف كساني كه كتاب نميخوانند حرف ميزنم.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ بسياري از چيزهايي كه شما مينويسيد، اصلا كتاب نيست. از بازيچههايي مانند كتاب كار مدرسه و كتاب تست و عبور از سد كنكور در سه سوت، بگير و بيا تا كتابهايي كه براي امتياز اداري نوشته ميشود و كتابهايي كه براي پر كردن كارنامه كاري سرهم بندي ميشود؛ از خاليبنديهايي مانند اسرار دربار فرعون و آخرين سخنراني پادشاه هخامنشي در آكادمي آتن، تا رموز كفبيني و فال قهوه.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ بسياري از كساني كه در بازار كتاب مشغولند، اين كاره نيستند. ناشري كه كتاب پر از غلط منتشر ميكند و به جاي پرداخت دستمزد به مؤلف از او پول ميگيرد، مترجمي كه با لغتنامه و ترجمه ناشيانه آبروي زبان را ميريزد و مؤلفي كه به پشتوانه پول و ارتباط اداري، كاغذ باطلههايش را بهعنوان كتاب منتشر ميكند.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ بسياري از نامآوران همهفنحريف، نه كتاب ميخوانند و نه با كساني كه اهل كتاب خواندن هستند، ميانهاي دارند. يعني آينده روشن در انتظار كساني است كه كتاب نميخوانند.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ خيال ميكنيم كه اصول ضروري زندگي را ميدانيم؛ يكي دويدن دنبال يك لقمه نان و ديگري پيدا كردن راهي براي متصل شدن به يكي از جويبارهاي جاري از بشكههاي نفت. دانستن بيش از اين هم، جز دردسر و دريغ و اندوه حاصلي ندارد.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ در تجربه آموختهايم كه بدون كتاب خواندن هم ميشود زندگي كرد و ميشود متخصص، دكتر، مهندس و استاد شد. حتي بدون كتاب خواندن ميشود نويسنده مشهور و پرطرفدار شد.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ در هيچيك از پرسشنامهها و مصاحبههاي كاري(رزومه) مهم نيست كه چند كتاب خواندهاي؟ بلكه مهم اين است كه چند كتاب نوشتهاي.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ سالياني است كه درستي و نادرستي و دانايي و ناداني، با هم كنار آمدهاند و فرق چنداني ميان آنان نيست. انگار هيچكس نگران گسترش نادرستي و ناداني نيست و نادرستي و ناداني، بازارش هر روز گرمتر و پررونقتر ميشود.
- كتاب نميخوانيم زيرا؛ خشت اول را كج نهادند؛ آنگاه كه پرسيدند: علم بهتر است يا ثروت؟ و به ما نياموختند كه علم و دانايي، ارجمندترين داشته است و گنجِ بيرنج كه نصيب نادان شود، ستمِ انباشته است.
- شاعر، طنزپرداز و مدرس دانشگاه