از اين جهت است كه بايد در انتخابات بكوشيم عقلها را فعال كنيم. اين مسئوليت خطير بر دوش 3 طايفه، سنگيني ميكند: نخست بار سنگيني است بر دوش نامزدهاي انتخاباتي، ستادها و حلقه اول هواداران آنها؛ دوم مسئوليتي است بهعهده نخبگان، گروههاي مرجع و رسانههاي متنفذ جامعه و سوم تكليفي است بر دوش همه رأي دهندگان.
باور كنيم كه بايد ميداندار اين انتخابات، عقل و منطق باشد. نبايد از طريق تحريك احساسات مردم عقلانيت آنان را به گوشه انزوا هل داد تا آنها ناچار شوند از روي عاطفه، خشم يا عصيان روحي خود تصميم بگيرند. بهترين انتخابها هم اگر صرفا با تحريك احساسات رخ داده باشد، باز خطرناك است و سرنوشت كشور را با بحران مواجه خواهد ساخت.
در اين روزها شاهديم گروههاي سياسي، نقطه اعتناي خود را به «احساسات» مردم متوجه ساختهاند يا ميخواهند آنها را از چيزي بترسانند يا اميدهاي واهي در دلشان خلق كنند يا اينكه آنها را نسبت به چيزي عصباني كنند و يا عاطفه و محبت آنان را نسبت به يك مفهوم تحريك كنند. اين مسئله در برخي نطقهاي انتخاباتي، در گستره 3 مناظره، برخي فيلمها و ويدئوهاي منتشرشده و يا حتي در برخي پوسترها و رنگ بنديها و برانگيختن نوستالژيها مشاهده ميشود.
انتخابات، مثل درس رياضي است، حساب و كتاب دارد، دو دو تا چهار تا دارد. بايد مردم بتوانند شواهد را كنار هم بنشانند، معيارها را فهرست كنند، برنامهها را بررسي و مقايسه كنند و با تحليل دقيق به گزينه مطلوب برسند. تمام اين فرايند، عقلاني و منطقي است. خيانت است اگر عرصه انتخابات را به حراجي جمعه بازاري تبديل كنيم كه هركس بيشتر داد بزند، برچسب بچسباند، براي تغيير رنگ اجناسش از لامپهاي فلورسنت رنگي استفاده كند، جنسهاي بنجل را زير ويترين پنهان كند، فروش بيشتري داشته باشد.
اينجاست كه اخلاق به كمك انتخاب ميآيد. ولو آنكه رأي نياوريم اما بايد به 2 امر متعهد و ملتزم باشيم؛ نخست آنكه به هيچ عنوان از ارزشهاي اخلاقي عدول نكنيم و براي پيروزي، به دروغ و تهمت و هوچيگري متوسل نشويم و دوم آنكه واقعيتها را به مردم بگوييم و براي عقلورزي آنان ارزش و احترام قائل شويم. همه اينها مراقبت و مجاهدت لازم دارد.