بعد از آزمودن و محكزدن، انسانهايي اطراف ما باقي خواهند ماند كه ارزش دانستن برخي اطلاعات و ايثار جان و محبت قلبي را خواهند داشت و اين جز با آزمودن و امتحان ميسر نيست. همكاريها بايد معيار داشته باشد و كوره امتحان، بهترين معيار اين رابطههاست. مردم جز با آزمايش شناخته نميشوند و آزمايش هر گروهي شكل بخصوصي دارد. خانواده و فرزندانت را در زمان نبودنت بيازما. دوستان خود را در مصيبت و گرفتاري آزمايش كن. خويشاوند را هنگام احتياج و چاپلوسان را هنگام تنگدستي محك بزن تا بفهمي ارزش تو در نظر آنها چه اندازه است. بيوفا ارزش اعتمادكردن را ندارد. خصوصيات دروني انسانها بدون علت ظهور و بروز نميكند و جز در زمان آزمون و كوره آزمايش علني نميشوند. وفاداري و بيوفايي انسانها نيز همينگونه است. وفاداري يك همپيمان آشكار نيست و هر كسي كه ادعاي وفا كرد لزوما وفادار نيست.
دوست بيوفا به اندازه دشمن نابكار خطرناك است زيرا در موقع نياز پشت انسان را خالي ميكند و شبيه ضربهاي كه دشمن از روبهرو به ما وارد ميكند را با كناركشيدن حمايتش اما اين بار از پشت وارد ميكند. ما از اعتمادهاي بيجا و بياساسمان كم ضربه نخوردهايم. عقل در زمينه اعتمادكردن، هشدارهايي جدي به انسان ميدهد كه جامعه بشري محتاج شنيدن آنهاست. از كارهاي پراهميت شخصي مانند ازدواج و كاسبي و شراكت گرفته تا كارهاي بزرگ عمومي مانند مسئوليتهاي اجتماعي و منصبهاي مديريتي، كار را بايد بهدست كساني سپرد كه آزمونهاي سخت و آموزشهاي تخصصي را پشت سر گذاشته باشند.
به همان دليل كه آزموده را آزمودن خطاست، ريسككردن و آزمايش نكردن در امور پراهميت زندگي نيز خطاست. عقل بر افراط و تفريط مهر تأييد نميزند و هميشه انسان را به دقت و هوشياري دعوت ميكند. علاج طلاق را قبل از واقعه بايد كرد. بايد خواستگار را آزمايش كرد و براساس شناخت كافي بر عقدنامه انگشت زد. در انتخابات برگه رأي را به نام هر كسي نبايد نوشت. بايد كارنامهاش را مرور كرد و او را براي مسئوليت جديد آزمود و سپس اعتماد كرد. بايد امتحان كرد و كار داد. بايد پلهپله رشد كرد و از شتابزدگي برحذر بود.