تنها 2روز تا دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري مانده و خيلي از شما احتمالا كانديداي مورد نظرتان را با معيارهاي خاص خودتان انتخاب كردهايد. اما اگر هنوز در كشمكش ذهني با خود هستيد كه كدام كانديدا اصلح است بهتر است اول اطلاعات جامع و دقيقي از كانديداها جمعآوري كنيد و در مرحله دوم اين نكته را روشن كنيد كه دقيقا از رئيسجمهور آيندهتان چه انتظاراتي داريد؟ ممكن است انتظارتان رفع بيكاري، بالارفتن سطح رفاه خود، اقتدار بيش از پيش كشور و خانوادهتان يا هر موضوع ديگري باشد. اما رئيسجمهور براي پاسخگويي به اين انتظارات با چه چالشهايي روبهروست؟ با دكتر امير شاهرخي، مدرس مديريت دانشگاه شهيدبهشتي در اين زمينه به گفتوگو نشستهايم.
- بهنظر شما كانديداي انتخابيمان با چه ويژگيهايي ميتواند در جايگاه مديريت، بهترين عملكرد را داشته باشد؟
در رياستجمهوري 4حوزه بسيار مهم وجود دارد؛ يعني اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و امنيت. از نظر من كسي كه ميخواهد رئيسجمهور شود بايد در هر 4حوزه تجربه و اطلاعات بسيار بالا و خوبي داشته باشد تا بتواند تعادل و توازني بين اين 4حوزه ايجاد كند. شايد اينجا برايتان سؤال پيش بيايد كه مگر ممكن است كه يك نفر در همه حوزهها توانايي داشته باشد اما موضوع اين است كه قرار است شما از بين 80ميليون ايراني، يك نفر را بهعنوان رئيسجمهور انتخاب كنيد. بهعنوان مثال گاهي شما تعدادي مدير براي انجام كاري نياز داريد، ممكن است در اين حالت شما سختگيري زيادي در شاخصهاي انتخاب انجام ندهيد يا انتظار نداشته باشيد طرف مقابلتان در همه زمينهها توانا باشد. اما در مورد رياستجمهوري اتفاقا بايد اين سختگيري را انجام دهيد، چراكه اين جايگاه جاي آزمون و خطا يا جايگاه يادگيري و تجربهاندوزي نيست. جايگاهي است كه شما بايد باتجربهترين، توانمندترين افراد را انتخاب كنيد. كسي كه توانايياش اثبات شده باشد و سختگيري در مورد اين 4شاخصه در مورد رياستجمهوري از نظر من كار كاملا درستي است.
- منظورتان از ايجاد توازن بين اين 4شاخصه چيست؟
جامعه به همان ميزان كه به امنيت نياز دارد به همان اندازه هم نيازمند آزادي است. خيلي وقتها شما نميتوانيد آزادي بيحد و حصري براي اشخاص قائل شويد چرا كه ممكن است امنيت به خطر بيفتد، از طرفي هم گاهي نميتوانيد بيش از اندازه به مقوله امنيت بپردازيد چرا كه ممكن است در اين حالت آزادي از بين برود. در مورد اقتصاد هم همين بحث وجود دارد كه به همان ميزان كه به رشد اقتصادي نياز داريم به همان ميزان به توزيع عادلانه درآمد نيازمنديم. اگر بيش از اندازه به رشد اقتصادي توجه كنيم ممكن است فراموش كنيم گروههايي هستند كه از اين بيتوجهي آسيب فراواني خواهند ديد يا برعكس، اگر بيش از اندازه به اين گروهها توجه كنيم ممكن است با اين كارمان چرخ توليد عملا از كار بيفتد. به همين ترتيب ما در هر حوزهاي ورود كنيم بحث تعادل و توازن وجود دارد. بنابراين فردي كه احساساتي باشد چندان به درد اين جايگاه نميخورد. رئيسجمهوري كه ما و شما پاي صندوقهاي رأي انتخابش ميكنيم بايد فردي محكم، قابل اعتماد و توانا باشد.
- بهنظر شما تجربه مهمتر است يا دانش؟
در مورد توانايي هر فرد، بحث تجربه و دانش مطرح است. در مورد دانش، شايد بتوان چيزهايي كه نميدانيد را با مشورت گرفتن از ديگران ياد بگيريد اما تجربه چيزي نيست كه بشود با مشورت گرفتن بهدست آورد. بهعنوان مثال وقتي شما تازه رانندگي ياد ميگيريد حتي اگر خيلي خوب آموزش ديده باشيد، هنگام ترمز كردن اول فكر ميكنيد و بعد ترمز ميكنيد، بالطبع اين فكر كردن و بعد ترمز كردن، زماني را ميطلبد ولي بعد از مدتي كه شما رانندگي را ادامه بدهيد و در اين كار باتجربه شده باشيد، براي ترمز كردن ديگر نيازي به فكر كردن نداريد و بهموقع توقف ميكنيد. در مورد رياستجمهوري هم چون تعداد اين تصميمات و تعداد اين توقف كردنها و دوباره راه افتادنها زياد است، اگر كسي بهعنوان رئيس يك كشور انتخاب شود كه تجربه كافي نداشته باشد براي تكتك تصميماتي كه قرار است بگيرد نميتواند با سرعت كافي اين كار را انجام دهد. تصميماتي كه فرد در چنين جايگاهي ميگيرد تبعات بسيار زيادي در زندگي مردم و جايگاه ايران در دنيا دارد و به نوعي رئيسجمهور مسئول زندگي تكتك افراد جامعه است.
- رئيسجمهور در جايگاه مديريتي باچه چالشهايي روبهروست؟
اولين و مهمترين چالشي كه يك رئيسجمهور در جايگاه مديريتي با آن روبهروست، استفاده از افراد قوي براي كابينه خود، از نظر دانش و تجربه است. يعني به همان ميزان كه ما بايد براي انتخاب رئيسجمهور نهايت دقت را بكنيم، فرد انتخابيمان هم بايد بتواند اين افراد قوي و طراز اول را جذب كند. ممكن است بعضي از اين افراد حاضر به همكاري نباشند چراكه اين جايگاه مديريتي، يك جايگاه دست پايين نيست و وزن سياسي بالايي دارد. مسئله بعدي مديريت انتظارات است؛ گاهي آنقدر انتظارات مردم بالا ميرود كه دولت هرچقدر هم خوب عمل كرده باشد باز هم مردم نشاط و رضايت كافي از آنها ندارند. از طرفي تمام مردم بايد از رفاه و آسايش كامل برخوردار باشند، امكان تحصيل رايگان براي تمام كودكان وجود داشته باشد، بايد به قشر ضعيف و كمدرآمد جامعه توجه ويژهاي شود و در مقابل بايد براي قشر قوي و ثروتمند جامعه اين فرصت و انگيزه را ايجاد كرد كه به كارآفريني روبياورند.
- ايجاد تعادل بين اين همه خواسته كار آساني نيست
امايكي از مهمترين چالشهايي كه يك شخص بهعنوان رئيسجمهور با آن مواجه است همين ايجاد توازن بين ميليونها خواسته و تقاضاست و اينكه منابعي كه در كشور وجود دارد بايد چگونه بهصورت عادلانه بين اين همه نياز متعارف تقسيم شود؟ مشكلي كه براي تمام منصبها و جايگاههاي مديريتي وجود دارد اين است كه منابع محدودي براي عملي كردن تمام خواستهها وجود دارد. حتي اين مسئله به قدرت و توانايي مالي كشور هم برنميگردد، شايد ثروتمندترين كشورها هم با مسئله محدوديت منابع روبهرو باشند. اما يك رئيسجمهور بايد بتواند با وجود محدوديت اين منابع، بهخوبي از قدرت علم استفاده كرده و بسياري از مسائل را به كمك اين قدرت حل كند. از طرفي بايد توجه داشته باشد اولويت مردم هماكنون چيست و امروز مردم كشور بيشتر به چه چيزي نياز دارند تا بتوان همين منابع محدود را عادلانه بين افراد تقسيم كرد.