شاهنامه كتابي طولاني است و براي امروز ما كه مطالعه را در خواندن پيامهاي شبكههاي اجتماعي يا دست بالا، خبرهاي نشريات خلاصه ميكنيم بيش از حد سنگين است. اين همه بازنويسي و مختصرسازيهايي كه از روي آن نوشته شده است بايد زمينه آشنايي نسلهاي جديد با شاهنامه را بيشتر ميكرد اما اينها هم نتوانسته است به اندازهاي كه بايد، راه ما به درون اين كتاب را باز كند.
آشنايي ما با شاهنامه محدود به چند بيت شعر مشهور و دانستن چيزهايي از يكيدو شخصيت اصلي آن است. همين را هم بايد غنيمت دانست زيرا اگر تا اين حد هم از بزرگترين اثر حماسي زبانفارسي نميدانستيم باعث شرمساريمان به عنوان يك فارسيزبان بود. بدتر از همه اينكه اشعار شاهنامه گاهي دستاويز سوءاستفاده هم قرار ميگيرد.
برخلاف تصور برخي، متن شاهنامه نژادپرستانه نيست. مسلم است كه اين كتاب را يك شاعر ايراني با تمام علاقهاي كه به وطنش داشته سروده و در آن از همميهنانش در مقابل ديگران دفاع كرده است. مسلما در شاهنامه، ايرانيان ستايش ميشوند اما جز برخي رجزخوانيها و معدود بيتهايي كه به تناسب فضاي جنگ و رقابت در متن جاي گرفته است، ديگر اشعار حكيم طوس در قدرداني از صفاتي است كه در همه انسانهاي نيك يافته ميشود؛ صفاتي چون خردمندي، وفاداري، سختكوشي، راستگويي، قدرشناسي، پاكدامني و مخصوصا نيك انديشي.
ميتوان در شاهنامه مثالهاي فراواني يافت كه نشان ميدهند چگونه هركس فراتر از نام و نژادش ممكن است به تباهي كشيده شود. جمشيد كه 700سال حكومت كرد به سبب تكبر، قدرتش را از دست ميدهد. پسران فريدون همه شريفزاده هستند اما 2تن از آنها به برادرشان حسادت ميكنند و جنگي طولاني راه مياندازند. نوذر زراندوز ميشود و كشور به سمت آشوب ميرود. كاووس كه مدت زيادي شاه بود بهدليل بيتدبيري و ماجراجويي بارها همه را به خطر مياندازد. گشتاسب به پسرش اسفنديار شك ميكند و چون نميخواهد پادشاهي را به او بسپارد اسفنديار را به سمت مرگ ميفرستد. در دوران بهرام، ثروت و رفاه زياد، مردم را تنبل و تنپرور ميكند. هماي كه به نيابت سلطنت رسيده است طمع ميكند و تاج و تخت را به وارث اصلي خود نميدهد. از طرف ديگر غيرايرانيان هم همه بدانديش و زيانرسان به تصويركشيده نميشوند. پيران ويسه كه وزير تورانيان است به خردمندي وصف ميشود و منذر و نعمان يمني، بهرام پسر يزدگرد را با امانتداري پرورش ميدهند.
فردوسي نشان داده است كه در جنگها، نژاد و سرشت افراد دليل برتري نيست بلكه دانش نبرد است كه پيروز را تعيين ميكند و حاكمان به محض اينكه از راه درست خارج ميشوند و صفات نادرست بر آنها غلبه ميكند به سمت نابودي ميروند.
شاهنامه به اقتضاي موضوع حماسياي كه دارد درباره روياروييهاي ايرانيان و دشمنان شرق و غرب آنهاست كه سرودن اشعاري از برتري ايرانيها بخش ضروري آن به شمار ميرود. اگر متنهاي قديمي و جديد نژادپرستانه را كه در زمانه ما نيز وجود دارد، بخوانيم ميبينيم كه در آنها بيگانگان را چگونه از حد «انسان» بودن خارج دانستهاند درحاليكه شاهنامه بهعنوان نماد زنده نگهداشتن زبان فارسي، يكي از انسانيترين و زيباترين رزمنامههاي جهان است. 25 ارديبهشت روز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي گرامي باد.
نظر شما