تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۸۶ - ۰۵:۰۸

مهتاب صفرزاده خسروشاهی: مهاجرت، جدا از نابسامانی‌ها و مشکلات فراوانش، زمانی به عنوان یک آسیب جدی مطرح می‌شود که بدانیم مهاجرت وسیله‌ای برای آزار مهاجران، به دست کارفرمایان است.

 کار طاقت‌فرسا، سوء استفاده‌های مختلف اعم از جنسی، فیزیکی، روحی- روانی و... عدم دسترسی به یک وعده غذای کامل، ‌بیماری و در اختیار نداشتن بودجه و امکانات لازم برای درمان، زندگی در نامناسب‌ترین شرایط ممکن ، ساعت کاری نامحدود و طاقت فرسا و... همگی گوشه‌ای از تبعات نامطلوب مهاجرت است.

 در مقابل اما، دولت‌ها، چه دولت مقصد چه مبدا، هیچ حرکتی برای بهبود وضعیت مهاجران انجام نمی‌دهند. به عبارتی دولت کشوری که فرد از آن جلای وطن کرده، به همان میزان نسبت به سرنوشت مهاجرانش بی‌اعتناست که کشور مقصد.

«نیشاواریا» مشاور ارشد مرکز تحقیقات حقوق زنان و دیده‌بانان حقوق بشر می‌گوید: «گذشته از توجه به توان کاری مهاجران که اغلب نادیده گرفته می‌شود، کشورهای مهاجرپذیر هیچ اقدامی برای بهبود شرایط نامناسب مهاجران به ویژه درباره خشونت‌های اعمال شده علیه آنها انجام نمی‌دهند.»

وی در ادامه می‌افزاید:«در بین مهاجران، زنان و کودکان شاخص‌ترین گروه‌های هدف برای هرگونه آسیب و خشونتی هستند.»

 در گزارش 93 صفحه‌ای دیده‌بانان حقوق بشر(hrw)با عنوان «جاروکشان در رنج» آمده است:«کشورهایی چون السالوادور،‌گواتمالا، اندونزی، مالزی، مراکش، فیلیپین، عربستان سعودی،‌سنگاپور، سریلانکا، توگو،‌امارات متحده عربی و ایالات متحده، بالاترین آمار مهاجران را به خود اختصاص داده‌اند،که از سال 2001 میلادی به این طرف بالاترین آمار تجاوز و خشونت علیه زنان و کودکان ‌ نیز به همین کشورها اختصاص دارد.

 در این گزارش یکی از اصلی‌ترین دلایل خشونت علیه کودکان و زنان، کار ویژه‌ آنها عنوان شده است. اغلب آنها برخلاف مردها ،در منازل، اداره‌ها، هتل‌ها و به طور کلی مکان‌هایی کار می‌کنند که تمرکزی بر کار این مراکز به صورت شاخص وجود ندارد. عدم نظارت بر نحوه کار این مراکز، یکی از دلایل خشونت و تجاوز علیه زنان و کودکان اعلام شده است. از سوی دیگر آمارهای سازمان بین‌المللی کار(ILO) نشان می‌دهد بیشتر آمار کودکان کار متعلق به دختران زیر 16سال است؛ دخترانی که اغلب آنها از میان مهاجران هستند.

 گزارش‌های ILO همچنین نشان می‌دهد در اندونزی نزدیک به 700هزار کودک غیربومی در حال حاضر در مراکز مختلف این کشور بیگاری می‌کنند. تعداد این کودکان در السالوادور رقمی بیش از 200هزار نفر است، که دختران جوان بین 14 تا19سال، رده سنی غالب آن را تشکیل می‌دهند.

زنان و مهاجرت

 آمار دیده بانان حقوق بشر (hrw) نشان می‌دهد از 3 دهه پیش‌، شاخص‌ترین آمار مهاجرت متعلق به زنان مهاجر است، به طوری که چیزی حدود 200میلیون زن و دختر جوان طی 3 دهه اخیر دست به مهاجرت زده‌اند؛ این آمار تا قبل از این تاریخ، کمتر از نیمی از این مقدار بوده است. آمار بخش مهاجرت و توسعه دیده‌بانان حقوق بشرهم نشان می‌دهد به همان نسبت که آمار مهاجرت در منطقه آسیا و آسیای پاسفیک درباره زنان و دختران جوان بالا گزارش شده است؛ به همان نسبت هم آمار خشونت و جنایت علیه آنها بالاست.

جامعه‌شناسان، این شکل مهاجرت را «مهاجرت فمینیستی» نامگذاری کرده و معتقدند مهاجرت زنان از 3دهه پیش به این طرف، نشان دهنده تغییر الگوی سرپرستی خانواده است. به عبارتی اکنون زنان سهم بیشتری در سرپرستی خانواده دارند.

شاخص‌ترین شکل مهاجرت فمینیستی یا زنانه را می‌توان در کشـــورهایی چون فیلیپین، اندونزی و سریلانکا دید، به طوری که طی یک دهه گذشته، بین 30تا75درصد از زنان این کشورها به کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌اند. هرچند اغلب آنها به کشورهای اروپایی به ویژه اروپای شرقی مهاجرت کرده‌اند، اما تعدادی از آنها نیز دست به مهاجرت «درون منطقه‌ای» زده‌اند و کشورهای همسایه یا اندکی آن سوتر را برای زندگی جدیدشان برگزیده‌اند. به این ترتیب می‌توان گفت منطقه آسیای میانه و به طور کلی آسیا، به ترتیب شاخص‌ترین آمار مهاجرت به ویژه مهاجرت زنانه را به خود اختصاص داده‌اند.

 وحشت مهاجران

بررسی‌های مسئولان WHO بیانگر شاخص‌هایی به عنوان ادامه خشونت علیه مهاجران به ویژه کودکان و نوجوانان است. از شاخص‌ترین این دلایل می‌توان به این نکات اشاره کرد:

 - بی‌توجهی به حق مهاجران به عنوان یک شهروند جدید.

- نادیده گرفتن نیازهای انسانی آنها.

 - استفاده از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به برنامه‌های خود، بدون قائل شدن حقی برای آنها.

 - پایین بودن مزد کارگران مهاجر.

 - ترس مهاجران از دادخواهی در مراجع قانونی؛ اغلب آنها غیر قانونی وارد کشور هدف شده‌اند.

- پشتیبانی نکردن مراجع قانونی کشور زادگاه مهاجران از آنها در کشور بیگانه.

- نیاز مبرم مهاجران به همه چیز.

 - بی‌اعتنایی مراجع مسئول به نیازهای مهاجران؛ حتی نیازهای ابتدایی اما ضروری آنها مانند خوراک، پوشاک، مسکن، دارو و درمان و... و تلاش مهاجران برای برآوردن این نیازها به هر شکل ممکن.

و در نهایت این‌که مهاجرت تلاشی برای دستیابی به نیازهای برآورده نشده مهاجران در زادگاه‌شان بوده و همین نیاز، آنها را به پذیرش هر امری مطیع می‌کند. تردیدی نیست که مهاجران یا به آنچه حق آنهاست، نمی‌رسند یا به آنچه می‌پندارند حق‌شان است، می‌رسند،اما برای رسیدن به آن بهای سنگینی می‌پردازند.