اما براي نيل به اين هدف به بعضي چيزها محتاجيم و بايد كسب كنيم و از برخي امور و عادات هم بايد دوري كنيم. حالا در اين ميان براي خوب زندگي كردن محتاج خروج 2 «تاء» از زندگي هستيم.
1- توقع
2- تعلق
توقع: توقع از ديگران نهتنها عامل رشد طرف مقابل نميشود و باعث لجاجت او ميشود بلكه باعث پايين آمدن تحمل خود انسان هم ميشود. يعني بين توقع و تحمل يك رابطه معكوس وجود دارد.
در واقع هرچه توقع بيشتر باشد تحمل كمتر است و از آن طرف هر چه توقع كمتر، تحمل هم بيشتر است. لذا براي اينكه تحملمان بالا برود و از هر كاري كه از اطرافيانمان سر ميزند عصبي و ناراحت نشويم الزاما بايد توقعمان را از آنها پايين بياوريم و بپذيريم كه اطرافيانمان هم انسان هستند و امكان خطا دارند. آنها مقدس و معصوم نيستند كه خطا نكنند. وقتي نميپذيريم كه ديگران امكان خطا دارند، اگر خطايي كنند سريع عصبي ميشويم و از كوره درميرويم. با اين حساب پس توقع را پايين بياوريم تا تحمل و صبرمان هم بالا برود.
تعلق: هر چه انسان حس مالكيت بالاتري به چيزي داشته باشد از دست دادن آن هم بيشتر اذيتش ميكند. مثلا شما انگشتري بدلي داريد اگر گم شود شما هرگز ناراحت نميشويد چون ارزان بوده است و درباره آن حس مالكيت كمي داشتهايد. اما اگر انگشتر طلا باشد و گم شود بيشتر ناراحت ميشويد چون گران بوده و حس مالكيت بيشتري به آن داشتهايد. حالا با توجه به اين موضوع، آدمها براي خوب زندگي كردن بايد حس مالكيت خود را مديريت كنند والا براي حفظ مالكيت، گاهي با نزديكترين عزيزانشان درگير ميشوند. همه ما كم نديدهايم براي از دست دادن شي ء ناچيزي از قبيل پول، گوشي موبايل و... قلبها و احساسهاي اطرافيانمان را شكسته و خرد كردهايم يا ديگران با ما چنين كردهاند. پس در اين قضيه هم، هر چه تعلق كمتر باشد، تحملمان بيشتر خواهد بود.