در ابتدای این نشست سید مصطفی مصطفوی؛ دانش آموخته ارشد مطالعات هند دانشکده مطالعات جهان و سرپرست کارگروه روابطعمومی و امور بینالملل کمیته دانشجویی انجمن ایرانی مطالعات جهان، مقاله خود در زمینه مدارا، عدم خشونت، گاندی را مهاتما کرد را ارائه کرد.
در ادامه دکتر حشمت السادات معینیفر؛ رییس کمیته دانشجویی انجمن ایرانی مطالعات جهان و مدیر گروه مطالعات جنوب و شرق آسيا و اقيانوسيه گفت: بسیار خوشحالم که اولین جلسه از نشستهای علمی کمیته دانشجویی را به موضوع مهاتما گاندی میپردازیم. میتوان گاندی را به عنوان یکی از ایدئولوگهای بزرگ و مدرن مقاومت مدنی در حوزه سیاسی شناخت که حاصل مبارزاتش در سال 1947 به استقلال هند از بریتانیا انجامید. آنچه با رهبری گاندی و مبارزات مردم هند، منجر به استقلال هند شد، حاصل مبارزاتی بود که تحت عنوان مقاومت مدنی لقب گرفت، که مقاومت غیر خشونت آمیز بود. و این در قالب ساتیاگراها که پافشاری بر حقیقت بود، مسیر خود را ادامه داد.
سخنران اصلی نشست دکتر سید صدرالدین موسوی جشنی، عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهانِ دانشگاه تهران بود که به زندگی سیاسی - اجتماعی آقای موهنداس کرمچند گاندی، مشهور به مهاتما گاندی پرداخت و گفت: در این نشست سعی خواهم کرد ناگفته هایی را از زندگی گاندی بگویم، چرا که در مورد گاندی زیاد شنیدید، اریکسون جمله ایی دارد که میگوید، گاندی کسی بود که از میان بحرانهای هویت که با آن مواجه شد، نیروهای بنیادین خود را تقویت کرد و نتیجه اش این میشود که در میانسالی و بعد از سن پیری، به آن انسجامی رسید که در مواجه با بحرانهایی که در مبارزه با آن مواجه میشود، آن را خوب پشت سر میگذارد، گاندی با بحرانهایی در زندگی مواجه شد، که هم بحرانها از نوع خود شناسی، خداشناسی، معرفت شناسی و هم هستی شناسی بود که با همه این بحرانها او روبرو شد و از آنها عبور کرد. مازلو که روانشانسی انسانگرا را بنیان گذاشت، گاندی هم برای این دانشمند یک سابجکت و هم آبجکت بود، یعنی هم یک سوژه بود که او از این طریق، نظریه خود را تقویت کرد، که یک درصد انسانها به خودشکوفایی میرسند، که در عین این که از سلامت روان برخوردارند، هم سوژه برای مطالعه تلقی، و هم میتواند به عنوان یک الگو و نمونه در بسط و توضیح نظریه مطرح شوند.
عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهانِ دانشگاه تهران در ادامه گفت: گاندی در سال 1869 در هند به دنیا آمد و در سال 1948 با گلوله یک هندوی متعصب که متعلق به بالاترین کاست (طبقه) هندو و برهمن بود تبدیل به آتمان شد، یعنی از کالبد تن خود جدا و تبدیل به روح شد. واژه ی دیگری که در هندویسم کاربرد مهمی دارد موکشا است که گاندی به موکشای خود رسید. گاندی به آنچه میگفت عمل میکرد، اگر گاندی را میخواهیم بشناسیم باید زندگی او را مطالعه کنیم. از خلال زندگی او میتوان بحران هایی که طی کرده است را شناخت، بحران هایی که او از آن عبور کرد و به انسجام رسید، نکته مهم در زندگی گاندی این است که او فرد بسیار صادقی بود. او نکاتی از زندگی خود را در اتوبیوگرافی خود گفت که کمتر کسی حاضر است که آن را بیان کند، که از خلال آن اندیشه خود را میسازد و بیان میکند، گاندی بیشتر به کنش معتقد است تا به حرف و سخنرانی، به همین خاطر ما معتقدیم که بر اساس آموزههای هندویی، گاندی ایدههای خود را از بهاگواد گیتا برداشت کرد و ایده هایش مبتنی است بر گیتا، و گیتا بیشتر مبتنی بر کنش است تا این که نصیحت و توصیه کند، همه اش صحبت از کنش است موقعی که شما صحبتهای کریشنا با آرجون را میشنوید اینجا همه اش صحبت از کنش است و گاندی ایدههای خود و حتی عدم خشونت را که محور اندیشه اوست را از گیتا گرفته منتهی با تفسیر بسیار متفاوتی از تفسیر سنتی از گیتا، گاندی مفاهیم جدیدی را وارد ادبیات و قاموس هندویسم کرد.
دکتر موسوی همچنین گفت: آغاز زندگی گاندی در خانواده ایی شروع میشود که به لحاظ سلسله مراتب اجتماعی و قشربندی هندویسم، گاندی متعلق به طبقه و یا کاست ویشیا است که اگر چهار کاست عمده هندویسم را در نظر بگیریم و زیرکاستها را در نظر نگیریم، ویشیاها کاست سوم از بالا هستند، یعنی یک طبقه بالاتر از شودراها یا همان طبقه نجسها که چهارمین و آخرین طبقه اند، کاست ویشیاها به لحاظ حرفه، یا کشاورز هستند و یا تاجر و پیشه ورند. و کلمه گاندی یعنی بقّال (Grocer)، وقتی از نامها صحبت میشود ما به معانی آن کمتر توجه میکنیم، نام گاندی موهنداس است که از دو کلمه تشکیل شده، موهان و داس کلمه داس به معنی بنده (Devotee) و موهان یک نام دیگر خداوند یا همان کریشنا است که موهنداس با هم یعنیof God Devotee یا همان بنده خدا و یا عبدالله است، یعنی پرستنده موهان که یکی از نامهای کریشناست، که از خدایان بزرگ هندوست.
وی سپس گفت: پس گاندی از همان ابتدا هم زندگی اش، هم اسمش و هم خانواده اش و هم انگیزه اش آمیخته با هندویسم است که بعدا تبدیل به کنش میشود. اگر شما به قاموسهای سانسکریت مراجعه کنید، کلمه داس را به معنای بنده (Devotee) و یا خدمتگذار (servant) یافت میکنید، و عمدتا از این نام در کاست و یا طبقه برهمن استفاده میشد، اما در پوربندر، جایی که گاندی در آن متولد شده است، از این کلمه زیاد استفاده میشود، نکته دیگر محل تولد گاندی است که در پوربندر به دنیا آمد که نزدیک به شهر حیدرآباد پاکستان امروزی است، و در شهر بندری به دنیا آمد، شبه جزیره ایی که پوربندر در آن قرار دارد، کاتیاوار نام دارد، به لحاظ کاست اجتماعی گرچه خانواده گاندی در طبقه تجار قرار دارد، اما پدر و پدربزرگ گاندی سروزیر این منطقه در زمان حاکمیت بریتانیاییها هستند، اما علیرغم این که هر دو این سمت را دارند، خود گاندی میگوید که پدر و پدر بزرگ من مردان معتقد به اصول بودند، گاندی دوران ابتدایی اش را در پوربندر میگذارد، مادرش پوتلی بای فردی به شدت معتقد به آیین هندو و عامل به آن بود، او به روزه گرفتن بسیار اعتقاد داشت و ایامی که سه ماه طول میکشید، یک روز در میان روزه دار بود، لذا وقتی گاندی بحرانهای مذکور را که میگذراند تعهد خود را از چنین خانواده ایی کسب و توسعه داده است. گاندی چهارمین فرزند از خانمی بود که آخرین همسر پدرش بود. پدرش چهار همسر داشت که سه تا فوت کرده بودند و مادرگاندی چهارمین و آخرین همسر پدر گاندی بود.
دکتر موسوی همچنین گفت: خانه گاندی یک محیط فرهنگی بود او تلاش کرد که سازهای موسیقی را یاد بگیرد ولی نتوانست. پدرش چون دچار بیماری میشود و میمیرد، ثروت چندانی برای فرزندانش باقی نمی گذارد، اما گاندی بعد از دبیرستان تصمیم میگیرد که تحصیل را در بریتانیا ادامه دهد. اما قبل از رفتن به بریتانیا بحرانهای هویت را یکی پس از دیگری طی میکند، تا به گاندی برسد که ما او را به گاندی میشناسیم. او دانش آموزی متوسط ولی وقت شناس است، اما برجسته نبود. در بعضی درسها قوی تر و در بعضی ضعیف بود. در دروسی چالش داشته است. شخصیت گاندی به مرور شکل میگیرد،
وی در ادامه گفت: گاندی خاطره ایی از دوره تحصیلش بیان میکند که در دوره تحصیل بازرس بریتانیایی به مدرسه آنها میآید و امتحانی از شاگردان میگیرد، و معلم گاندی به خاطر پایین نیامدن سطح درسی و نمره مدرسه خود، از گاندی میخواهد که در مساله ایی که گیر کرده بود، از کناریش به تقلب کمک گیرد، ولی گاندی از تقلب امتناع میکند. و این همان جایی است که طبق گیتا نباید اکشنی انجام میگرفت.
دکتر موسوی همچنین گفت: یکی از تاریخِ زندگی نگاران گاندی مینویسد که گاندی فرد ترسویی بود، و در داخل مدرسه فردی بود که خود را تطبیق میداد، ولی این بدان معنی نبود که در خارج از مدرسه فرد طغیانگری نباشد. و بعدها در مقابل اشغال کشورش طغیان میکند البته به روش غیرخشونت آمیز. او حتی در همین دوران کودکی به برخی اقدامات هنجارشکنی مذهبی و اجتماعی هم اقدام میکند، و از جمله به گوشت خواری هم اقدام میکند که در کاست او حرام بود، او میگوید بعد از این که به این عمل حرام در مذهب خود دست زدم، آن شب همه اش فکر میکردم که یک گوسفند زنده در داخل شکم من فریاد میزند، اما من به ترک این کار تا مدتی تن ندادم، در اثر بحران هویت حتی او و دوستش به تلاش برای خودکشی هم اقدام میکنند، گاندی تنومند نبود، و دوست مسلمانش همیشه میگفت شما به علت گوشت نخوردن اینقدر ضعیف هستید و انگلیسیها هم به علت خوردن گوشت بر ما غلبه جسمی دارند و غلبه کرده اند.
عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان در ادامه افزود: گاندی و خانمش کاستوربا گاندی در سن 13 سالگی با هم ازدواج میکنند. که این یک سنت هندی و هندویی بود، البته پیش از این هم دوبار خواستگاری کرده بود، که همسران سابقش مرده بودند، و موفق به تشکیل زندگی نشده بود. محمود تفضلی (رایزن فرهنگی ما در هند) کتاب اتوبیوگرافی زندگی من مربوط به گاندی و نهرو را به فارسی ترجمه کرد. لذا گاندی ازدواج کودکان، که خود قربانی آن بوده و آنرا خود چشیده بود، لذا کمپین مبارزه با ازدواج کودکان را بعدها به راه انداخت و ترک آمیزش جنسی با همسرش را در سن سی سالگی با موافقت همسرش راه میاندازد، چون آن را مخالف رشد خود میدانسته است.
وی همچنین گفت: گاندی تحت فشار درونی، و اینکه مادرش به شدت مخالف انجام کنشهای مخالف مذهب هندی (گوشت خوردن و..) بود، تصمیم به اقرار میگیرد ولی به علت ترس و احترامی که نسبت به پدرش احساس میکند، مجبور میشود با نوشتن نامه ایی به خلافهای خود اقرار کند، که پدرش این نامه را در بستر بیماری میخواند و اشک هایش جاری میشود و گاندی از این عکس العمل و واکنش آرامش میگیرد و میگوید، من فکر کنم با این اشکهای پدرم، گناهان من نیز شسته شد، و با خود عهد میکند تا پدر و مادرش زنده هستند دیگر این خلافهای فقه هندویی را انجام ندهد. ولی وقتی به لندن میرود دیگر پدرش مرده بود و مادرش هم که دور بود لذا رفتار متفاوتی دارد. اما گاندی میگوید شرم این موارد هرگز مرا رها نکرد.
دکتر موسوی سپس افزود: داستان لندن و داستان حضور در آفریقای جنوبی در شکل گیری شخصیت و اندیشه او موثر بودند، او دومین خویش یابی را وقتی داشت که نجات را در رجوع به کتب مذهبی آیین هندو میبیند، اما تفسیر گاندی از متون مقدس هندو کاملا متفاوت از تفسیر اندیشمندان سنتی از این متون داشتند. خصوصا در خصوص جنبههای عدم خشونت که مورد بحث ماست. در کتاب بهاگواد گیتا که بخشی از مهاباراتا است که این متون به شش تا هفت هزار سال قبل باز میگردد. که شامل قصیدههای چند خطیست که مربوط است به گفتگوی بین آرجون و کریشنا است.
در زمان کریشنا، پادشاهی در سرزمین هند وجود دارد که ظالم است و برای این که کسی وارث تاج و تختش نشود دستور میدهد تمامی خانمهای باردار را با بچههای شان بکشند و اجازه ندهند که کسی باردار شود اما طبق آموزههای هندو دختر برادر این پادشاه از طریق خداوند باردار میشود، مثل داستان حضرت مریم (س) و در نتیجه کریشنا به دنیا میآید. گیتا گفتگویی است بین کریشنا و آرجون، که در مقطعی از کتاب مقدس گیتا کریشنا به آرجون دارد نصیحت میکند، در حالی که دشمنان آرجون در مقابلش ایستاده اند و آرجون مقابل آنها ایستاده ولی سلاحی ندارد، طبق تفسیرهای که از کاست دوم یعنی کشاتریا میشود، وظیفه آنان جنگ و دفاع است. و این که آرجون بدون سلاح به میدان میرود از دید گاندی، تفسیر عدم خشونت است. در حالی که وظیفه آرجون جنگ است اما بدون سلاح رفته و از کریشنا سوال میکند که چه کنم، اما کریشنا دستور جنگ میدهد همانگونه وظیفه تو جنگ است، هندوهای افراطی میگویند، پس خشونت مجاز است چون کریشنا دستور جنگ داده است اما گاندی به زیبایی این را تفسیر به عدم خشونت میکند و میخواهد همین را در کنش سیاسی به دستورالعمل تبدیل کند، تفسیر او این است که این یک کنش است، بنابراین وقتی ما از عدم خشونت صحبت میکنیم، به معنی عدم کنش نیست، عدم خشونت خود یعنی کنش، او تفسیر بسیار زیبایی از گفتگوی کریشنا و آرجون میکند و آن را ارجاع میدهد به رویا رویی بین نیروهای خیر و شری که درون انسان وجود دارد. و اگر آنجا دستور به جنگ دستور مقابله با شر است که نیروهای خیر در مقابل نیروهای شر درون انسان بایستند، که این خود یک نوع خودسازی از درون آن بیرون خواهد آمد.
عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان همچنین گفت: اندیشه گاندی شخص محور است و معتقد است که برای ساخت جامعه باید افراد تک تک خود ساخته شوند، چرا که بر اساس چهار اصلی که در آیین هندو داریم، موکشا یا رهایی در گرو رهایی از قید و بند بدن است و زمانی شما میتوانید از قید و بند بدن رهایی یابید که خودساخته شده باشید و به درجه ایی رسیده باشید که دچار تناسخ نشوید و مجددا به چرخه آفرینش باز نگردید. بدین منظور باید نیروهای خیر را بر علیه نیرهای شر بسیج کرد، اما این به معنی دست زدن به خشونت نیست، و این مبنای عدم خشونت و یا همان آهیمسا در اندیشه گاندی است.
وی گفت: چند واژه را که گاندی وارد اندیشه مذهبی و سیاسی هندو کرد و موفق شد بر اساس آن به بسیج توده ایی موفق و بر علیه نیروهای انگلیسی قیام کند و همین منجر به خروج انگلیسیها از هند شد، یکی سواراج بود که به معنی حاکمیت خود هندیها بر کشورشان است، البته او تحت تاثیر گوخاله و تیلک بود، و برخی واژهها را از آنها وام گرفت، اما آنها را نظامند کرد و جنبش عدم خشونت را راه اندازی نمود، واژه ایی که به کار برد آهیمسا است که هیمسا به معنی خشونت و آهیمسا یعنی عدم خشونت است، واژه دیگر سوادشی است که به معنی استفاده از اجناس ساخت وطن است که در مقابل کالاهای انگلیسی بکار برد. واژه دیگر برهماچاری است، که در واقع همان پایبندی به آیین جامعه خود است که آیین همسرداری از آن جمله است.
دکتر صدرالدین موسوی جشنی در پایان گفت: ساتیاگراهی که همان جویندگان و یا پایبند به حقیقت است. گاندی با این مدرن سازی مفاهیم به ساخت نهضت عدم خشونت اقدام کرد و با عدم همکاری و مقاومت مدنی و مقاومت منفی جنبش خود را شکل داد که راهپیمای نمک یکی از آنها بود. او درآفریقای جنوبی این موارد را در عمل انجام داد و در هند همین تجارب را به کار گرفت. گاندی آدم بسیار کمرویی بود. لذا وقتی از آفریقای جنوبی بازگشت نوشته ایی را آقای تیلک به او داد که در برابر جمعیت عظیمی که برای استقبال او تدارک دیده بودند، بخواند ولی با شروع سخنرانی آنقدر دربرابر جمعیت میلرزد که آن را پس میدهد و به تیلک میگوید خود شما این متن را بخوان. چنین شخصیت کم رویی که درکودکی از تاریکی، مار و تنهایی میترسد، اما او دوران بحرانها را طی میکند و به تقویت بنیانهای شخصیتی و معرفتی خود اقدام کرده و به خردی رسید که در میانسالی و پیری او را به انسجام رساند.