احمد شيرزاد . نماينده مجلس ششم در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«تلهاي براي اصلاحطلبان» نوشت:
دامنزدن برخي رسانهها و يک جريان سياسي خاص به مطالبات مردم در ماههاي منتهي به انتخابات، براي شکست حسن روحاني، نتوانست براي آنان کارگشا باشد و حالا بعد از ناکامي ٢٩ ارديبهشت، بهدنبال دميدن بيشتر بر تنور مطالبات عمومي هستند. در روزهايي هستيم که ٢٠ سال از دوم خرداد ٧٦ ميگذرد و تجربه خطير آن دوران، پيشِروي مردم قرار دارد. مجموعه کساني که بهدنبال زندگي بهتر در ايران سرفراز هستند، تجربه خاصي از آن روزها تا امروز دارند. وقتي جنبش اصلاحات پيروز شد، فشار به دولت خاتمي براي اينکه در مدت کوتاهي تغييرات جدي در همه سطوح رخ دهد، افزايش يافت. توقع اين بود که دولت در همان يک سال اول، تمام درها را باز کند و همه اصول مصرح در قانون اساسي، بيکموکاست دنبال شود. وقتي مجلس ششم با رأي گسترده حاميان اصلاحات تشکيل شد، مطالبات ديگر توصيفشدنی نبود. در روزهاي گذشته که براي سخنرانيهاي انتخاباتي به شهرهاي مختلف رفتم، حس احترامي که طرفداران روحاني و اصلاحات به نمايندگان مجلس ششم داشتند، افتخارآميز بود؛ نکتهاي که در چهار سال مجلس ششم به اين شکل نبود. وقتي بهعنوان يک نماينده يا رئيس کميسيون آموزش مجلس در جمع دوستان فرهنگي حضور پيدا ميکردم، رفع تمام کاستيهاي تاريخي آموزش و پرورش از دولت و مجلس اصلاحات طلب ميشد. همه ميگفتند دولت و مجلس در اختيار شماست، ديگر چه ميخواهيد؟
گاهي با خواهش به آنان ميگفتم من هم يک معلم مانند شما هستم و قانون اختيارات محدودي به نمايندگان و دولت داده و موانع فراروي اصلاحات ساختاري، زیاد است. امروز با تکيه بر همان تجربيات، معتقدم اينکه تمام مطالبات زمينمانده در دورههاي گذشته، يکجا از يک دولت، مجلس يا شوراي شهر خواسته شود، حتما اين نهادها را به زانو درخواهد آورد. اتفاق ديگري که در آن مقطع، اين رويه را شدت ميبخشيد، عملکرد صداوسيما و تريبونهاي گسترده جناح راست بود که بهشدت به مطالبات دامن ميزدند؛ آنچنان شديد که گويي سردمدار اپوزيسيون هستند. خاطرم هست در دورهاي، نهادههاي طيور، با افزايش قيمت مواجه شده بود و نمايندگان اين صنف مقابل مجلس تجمع کرده بودند؛ بهدليل مرام اصلاحطلبان، اين صنوف از طرح شعارهاي تند عليه مجلس نگراني نداشتند، درحاليکه در دورههاي ديگر، طعم برخورد را چشيدند. در اينگونه مواقع، برخي مضامين تکراري که ناشي از جو و فضاي تند است نيز شنيده ميشود مانند اينکه «ما به شما رأي نداديم روي صندليها بنشينيد و به فکر قدرتطلبي خودتان باشيد، به شما رأي داديم مطالبات را پيگيري کنيد».
ازايندست مطالبات در اواخر عمر مجلس و دولت اصلاحات در سطح گستردهاي و البته به شکل سازمانيافته مطرح ميشد و تلاشهاي کابينه و نمايندگان اصلاحطلب براي حل بسياري از مشکلات، اساسا ناديده گرفته ميشد. وقتي اين نهادها به اصولگرايان و احمدينژاد تحويل داده شد، تازه مردم متوجه تفاوتها شدند. وقتي دولت احمدينژاد سر کار آمد، مردم در چهار سال اول به حداقلها رضايت دادند، درحاليکه حمايتها از آن دولت و مجلس و درآمدهاي کشور، افسانهاي بود. آن موقع بود که قدر دوره اصلاحات دانسته شد. وقتي به دوره دوم احمدينژاد رسيد، وضعيت کشور نگرانکننده شد. دولت اول روحاني اين شانس را داشت که مردم بگويند همين که مديران عاقل و مدبر بر سر کار باشند براي ما کافي است.
...به آنان مهلت ميدهيم تا آواربرداري کنند؛ اما آنچه در اين يک سال آخر مشاهده شد، فشارهاي رسانههاي رسمي بود که برنامههاي معيشتمحور و دامنزننده به مطالبات را به شکل وسيعي گسترش دادند؛ برای مثال در حوزه اقتصاد ميتوان برنامههايي در حمايت از مصرفکننده يا توليدکننده ساخت؛ اگر همه حمايتها به توليد داخلي جلب شود، مصرفکننده بايد کالاي بيکيفت با قيمت بالاتر بخرد و توليد هم در شرايط غيررقابتي، توسعه نمييابد. اينجا توليدکننده خوشحال است و مصرفکننده حقوقش تضييع ميشود، اگر فقط مصرفکننده ملاک باشد، بايد درهاي واردات باز شود و مهم نباشد توليدکننده زمين ميخورد. حسن تدبير، برقراري تعادل ميان اين دو نگرش است. حاشيه خبر راديو و تلويزيون، دامنزدن به مطالبات هر دو دسته در اوج آن را دنبال ميکند؛ يعني هم براي مصرفکننده همهچيز بهوفور در اختيار باشد و هم توليدکننده هر کالايي با هر کيفيتي که خواست روي ميز بازار بگذارد و همه ملزم به خريد باشند. هر سياست وارداتي که کمي بهدنبال ايجاد فضاي رقابتي باشد، بهگونهاي با جنجالسازي رسانهاي طرف مقابل مواجه ميشود که گويي «ذنب لا يغفر» شده است. مشکل این است که حزب مشخصي در برابر جبهه اصلاحات وجود ندارد که از آنان بپرسيم سياست اقتصادي شما چيست؟ شما در ميانه توليدکننده و مصرفکننده چه ميگوييد؟ سياستهاي وارداتي و صادراتي چيست؟ در اين شرايط تهيهکننده خبر در سيما سردمدار جريانهاي فکري ميشود که امري بسيار خطرناک است. مردم در چهار سال اول با درک وضعيت کشور، تحريمها، درآمدها و موانع نهادهاي بيرون از دولت، صبورانه به بازکردن گرههاي سياسي، اقتصادي و سياست خارجي اميد بستند که نتايجی پذیرفتنی داشت. ما ٢٠سال رشديافتهتر از دوران اصلاحات هستيم.
بهطور طبيعي سيلاب توقعات که فشار شديدي بر دولت و مجلس وقت گذاشت، نبايد تکرار شود. بعضي علامتها هم بيانگر همين موضوع است. در انتخابات اسفند ٩٤ مردم به ٣٠ نفر ليستي که اطلاحطلبان و حاميان دولت ارائه کرده بودند، آري گفتند و در انتخابات اخير هم رأيدهندگان تهراني و کلانشهرهاي ديگر و حتي شهرهاي کوچک نشان دادند بسيار واقعبينتر شدهاند. آنان ميدانند اگر ايدهآلها به ثمر بنشيند، فضا دگرگون ميشود؛ اما واقعگرايي اميدبخشي را نشان دادهاند و اين آن را نويد ميدهد که مردم در دام رسانهها و محافل خاص براي حداکثريکردن مطالباتي که حتما نيازمند صبر و تدبير است نيفتند. درعينحال دولت بايد با چالاککردن کابينه، ارائه گزارش اقدامات بهصورت متناوب، مانند دوران انتخابات رياستجمهوري، تلاشهاي خود را به مردم منتقل کند تا شاهد فراز و فرودهاي گذشته نباشيم.
- ماموريت دولت دوازدهم
مسعود سلطاني فر وزير ورزش و جوانان در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
اعتقاد راسخ دارم اين مردم شايسته آزادي، شادي، داشتن نشاط و بسياري ديگر از مواهب الهي هستند. ما طعم تلخ تورم را با ذرهذره وجودمان چشيدهايم و آتش زدن به اقتصاد كشور و بيكاري و بدبيني به فردا را در سالهاي نهچندان دور لمس كرديم.
اما آن روزها پايدار نماند و مردم در سايه بزرگترين دستاورد انقلاب اسلامي يعني مردمسالاري ديني، در خرداد ١٣٩٢ رويه اعتدال، تدبير و اميد را در سايه انتخابي صحيح و اصلح برگزيدند.
دولت يازدهم آقاي روحاني ارزش اعتماد مردم به نظام را به خوبي ميدانست و با سرعت و با وجود دستاندازهاي متعدد بر جاي مانده و ايجاد شده شروع به آواربرداري آن سالهاي سياه كرد و زيرساختهاي لازم را براي بازگشت كشور به مسير توسعه فراهم كرد.
برجام به عنوان دستاورد مهم و موتور محرك جهش ديپلماسي ايران كه مانع اجراي برنامههاي جنگطلبان خارجي شد، بيمه سلامت همگاني به عنوان بزرگترين پروژه اجتماعي دولت يازدهم، حمايت از توليد داخلي و جلوگيري از ركود، جذب سرمايهگذاري خارجي، حفظ آزاديهاي جوانان و ادامه فعاليت شبكههاي اجتماعي، حفظ كرامت و منزلت مردم و به ويژه زنان و هنرمندان، مهار تورم و افزايش رشد اقتصادي از جمله دستاوردهاي درخشان دولت يازدهم بود.
مهر تاييد مردم بر مشي در انتخابات اسفند ٩٤ مجلس با راي اعتماد به ليست اميد به خوبي هويدا بود و سرانجام در ارديبهشت ٩٦، مردم علاقهمند به نظام گام سوم را محكمتر برداشت و آقاي دكتر روحاني با آرايي چشمگير به عنوان منتخب ملت، عهدهدار مسووليت دولت دوازدهم شد.
حالا مسووليت دولت دوازدهم از هميشه سنگينتر است، آراي بيش از ٤١ ميليون نفر كه نزديك به ٢٤ ميليون نفر آقاي روحاني را منتخب خود اعلام كردند پيام روشني دارد كه حفظ آرامش كشور و جلوگيري از بازگشت به ماجراجويي و دعواهاي هرروز با تمام دنيا و پايان دادن به ايرانهراسي است. قطعا دولت دوازدهم هم معتقد است بيش از هرچيز براي حل مشكلات مردم در ابتدا نياز به آرامش دارد.
اگر انصاف بدهيم، دكتر روحاني در مناظره و تبليغ خود براي منفعت شخصي تن به مسابقه مردمفريبي نداد و قدر اعتماد مردم به نظام و مسوولان را دانست و اجازه نداد به اميد مردم به آينده روشن و پراميد ايران خدشه وارد شود و ماحصل آن پيروزي با جلب نظر مردم در انتخابات رياستجمهوري بود.
هر چند رييسجمهور و اعضاي كابينه هم به همراه مردم مسيري دشواري را طي كردند ولي براي رسيدن شيرينترين ميوههاي زحمات همه ما، هنوز زمان ميخواهيم.
بازهم ميگويم و معتقدم دولت بيش از هرچيز در چهارسال آينده نياز به ثبات و ايجاد اطمينان دارد تا مردم بتوانند دستاوردهاي بزرگتر آقاي روحاني را به خوبي ببينند.
اطمينان دارم انتخاب آقاي روحاني با آراء بالاي مردم يك پيام واضح و اطمينانبخش دارد، مردم ميخواهند دولت آينده، دولتي با ثبات، آرام و معطوف به اشتغال و توليد ثروت براي مردم باشد و به سرعت در جهت تحقق وعدهها و حل كردن مشكلات مردم گامهاي اساسي بردارد و سفرههاي خانوادههاي ايراني با عزت و احترام وسيعتر شود.
طليعه سال ٩٦ با اين اتفاق بزرگ و مبارك در فرآيند توسعه سياسي كشور، مايه دلگرمي و در عين حال سنگيني بيشترمسووليت مديران دولت دوازدهم است؛ دولتي كه در عرصه توسعه اقتصاد كشور بايد ترسيمكننده زندگي اميد بخش، رفاه و تفريح بيشتر براي مردم، توليد اشتغال، ساختارهاي افزاينده شفافيت اقتصادي و در عين حال افزايش و حفظ سرمايه اجتماعي اعتماد به دولت باشد. دولت دوازدهم «آشتي و گفتوگوي ملي» را ترويج و تبليغ ميكند و دكتر روحاني رييسجمهوري صددرصدي است.
- رأی معنادار شهری و روستایی
مرتضی مبلغ فعال سیاسی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم سوژههای فراوانی برای تحلیلگران و پژوهشگران حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد. در جریان تبلیغات انتخابات، نامزدهای رقیب روحانی، تمرکز عمده خود را از یکسو بر تخریب عملکرد دولت یازدهم و از طرفی دیگر بر طرح شعارهای بزرگ و در عین حال غیر عملیاتی اقتصادی گذاشتند. تخریب دولت یا به تعبیر دیگر اتخاذ رویکرد سلبی، بیشتر ناشی از فقدان برنامههای ایجابی در اردوگاه اصولگرایان بود. از همین منظر و با توجه به نداشتن برنامههای مشخص، تاکتیک طرح شعارهای اغوا کننده همچون دو یا 3 برابر کردن یارانههای نقدی و تقسیمبندی جامعه به فقرا و اغنیا را برجسته کردند. به نظر میرسد آنها در محاسبات خود نیم نگاهی به برنامههای انتخاباتی محمود احمدینژاد داشتند و بیراه نبود که تعداد نسبتاً زیادی از وزیران کابینههای نهم و دهم در ستادهای اصولگرایان جمع شده بودند.
با این همه مشاوران و تصمیم گیرندگان ستادهای نامزدهای اصولگرا، گویا به تعمیق رشد و آگاهیهای مردم بی توجه بودند. واقعیتهای جامعه به هر کارشناس و پژوهشگری میگفت که طرح شعارهای غیر واقعی و اغواکننده بخصوص با توجه به تجربه دولتهای نهم و دهم، مورد رضایت اکثریت مردم نیست. در نهایت نتیجه انتخابات هم اظهارات و مواضع کارشناسان و بخصوص هشدارهای اقتصاددانان را تأیید کرد که اکثریت مردم اسیر طرحهای غیر قابل اجرا نمیشوند. نگاهی به نتیجه انتخابات در اقصی نقاط کشور حکایت از آن دارد که اکثریت مردم حتی در شهرستانها و روستاهای کشور به آقای روحانی رأی دادهاند و این چیزی نیست جز رشد آگاهیهای مردم که بدون تردید فضای مجازی در آن نقش غیر قابل انکاری داشته است. در مقابل، رفتارهای انتخاباتی روحانی و ستادهای وی توانست مردم را با دلیل و منطق روشن متقاعد کند که راه برای برون رفت از مشکلات و به حداقل رساندن آنها، ادامه راهی است که از چهار سال گذشته شروع شده است. مردم دیدند که روحانی شعار جدیدی نداد و حرفهای تبلیغاتی عجیب هم نزد. او تنها توانست با تکیه بر منطق و استدلال مردم را متقاعد کند که دولت را در چه شرایطی تحویل گرفته و حل مشکلات گذشته تنها در چهار سال ممکن نیست.
امروز پس از پایان رقابتها که مردم پیام اعتدالگرایی و آرامشطلبی خود را به روشنی منتقل کردند، از جریانهای سیاسی بویژه اصولگرایان انتظار میرود که رویکردها و سیاستهای خود را بازتعریف کنند. از جمله اینکه باید بیاموزند چگونه اعتماد به نفس واقعی خود را بازیابند تا راهی باشد برای جلب اعتماد مردم. دیگر اینکه به یافتههای علمی و کارهای کارشناسی اتکا کنند و در نهایت، یاد بگیرند که سرنوشت خود را به تندروها گره نزنند. توجه به این سه نیاز، سبب خواهد شد که اصولگرایان بار دیگر قدرت و توان خود را بازیابند. زیرا به تجربه اثبات شده است که جامعه ایران، به هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب نیاز دارد و این دو جریان باید مورد اعتماد جامعه باشند.
- ناظر امروز قاضی فرداست
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
سخن اگرچه درباره آقای روحانی است ولی مخاطب این نوشته اعضای کابینه و روحانیونی هستند که تمام قد به حمایت از ایشان برخاستهاند. بدیهی است که حمایت آنان تا آنجا که به رقابتهای انتخاباتی و دفاع از یک سلیقه سیاسی در مقابل سلیقه سیاسی دیگر مربوط میشود، نه فقط قابل ملامت نیست بلکه روالی طبیعی و پذیرفته شده نیز تلقی میشود، اما پرسش این است که آیا آن بخش از نظرات اعلام شده آقای روحانی را که در نفی برخی از مبانی نظام و انقلاب بوده است را هم تأیید میکنند؟! مثلاً و فقط بهعنوان یک نمونه- از میان چند نمونه- آیا شما آقایان نیز مانند آقای روحانی معتقدید که جمهوری اسلامی ایران در طول حیات 38 ساله خود به زندانی کردن و اعدام افراد بیگناه مشغول بوده است؟! ممکن است بفرمائید منظور ایشان اعدام و زندانی کردن مجرمان بوده است! که در این صورت برداشت وارونهای ارائه دادهاید، چرا که آقای روحانی از اعدام و زندانی کردن افراد طی 38سال گذشته با عنوان یک اقدام زشت و پلشت و جنایتآمیز یاد کرده است وگرنه اعدام فلان قاتل یا تروریست بمبگذار و آدمکش و یا زندانی کردن فلان سارق و متجاوز به جان و مال و ناموس دیگران که جای اعتراض ندارد آیا غیر از این است؟
آقای روحانی بیآنکه بخواهد، اسلام، انقلاب، حضرت امام راحل(ره) و تمامی مسئولان نظام را به جنایت متهم کرده است! و این در حالی است که خود ایشان طی 38 سال گذشته یکی از مسئولان بلندپایه امنیتی کشور بوده است. بنابراین اگر در ادعای خود صادق باشد، بدیهی است که خود ایشان از اتهام جنایت مبرا نیست و تعجبآور است که با وجود این ادعا چگونه میتواند حضور خود در جایگاه ریاست جمهوری کشور را توجیه کرده و توضیح بدهد؟!
و اما؛ اکنون از اعضای کابینه و برخی روحانیون که تمام قد به حمایت از ایشان برخاستهاند جای این سؤال است که اگر در این ادعا و برخی ادعاهای هنجارشکنانه دیگر آقای روحانی باایشان همراه و همسو نیستید، چرا مهر سکوت بر لب زدهاید؟ و زبان و قلم به اعتراض نمیچرخانید؟! لطفاً این سکوت غیرقابل توجیه را به تقابل سلیقههای سیاسی - که در رقابتهای انتخاباتی متداول است - نسبت ندهید، زیرا به خوبی میدانید که سخن از مبانی و اصول اسلام و انقلاب در میان است و نه، این یا آن سلیقه سیاسی!
شما آقایان شاهد بودید که اظهارات مورد اشاره آقای روحانی درحمله به مبانی اسلام و انقلاب و ارائه تصویری وارونه و دشمنپسند از نظام اسلامی و حیات طیبه و 38 ساله آن همانگونه که انتظار میرفت بلافاصله با استقبال گسترده دشمنان تابلودار انقلاب، گروههای تروریستی، رژیم صهیونیستی، آلسعود کودککش و... روبرو شد، چرا که آقای روحانی آنچه را که آنان طی 38 سال گذشته با بهرهگیری از رسانههای دروغپرداز و عوامل دستنشانده داخلی خود در پی القاء آن بودند، بر زبان آورده بود. ماجرا به اندازهای زشت و پلشت بود که حتی شبکه بیبیسی وابسته به دولت انگلیس نیز آن را دور از انتظار و تعجبآور ارزیابی میکند.
بیبیسی ابتدا این سخن آقای روحانی را نقل میکند که؛ «اردیبهشت 96 هم یک بار دیگر مردم ایران اعلام میکنند آنهایی را که در طول 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، قبول ندارند» و سپس با تعجبی آمیخته به ذوقزدگی میگوید؛
«کمتر کسی باور میکرد که گوینده این جمله حسن روحانی باشد. او که خود در طول چهار دهه گذشته همواره پستهای بالای امنیتی داشته، نه تنها رقیب، که بخشی از سیاستهای قضایی نظام جمهوری اسلامی را در سخنرانیاش در همدان هدف قرار داده بود... همان موقع بود که به نظر آمد حسن روحانی شمشیر مبارزه انتخاباتی را از رو بسته است»!
ممکن است بگوئید اظهارنظر دشمنان نمیتواند ملاک باشد که البته سخن بهجائی است ولی نه در این مورد خاص، چرا که آنها در استقبال از اظهارات آقای روحانی تأکید میکنند که ایشان همان سخنی را بر زبان آورده که ما -یعنی دشمنان اسلام و انقلاب- سالهاست بر آن تأکید میورزیم! به بیان دیگر، آقای روحانی سخن و نظر دشمنان را تکرار کرده است، نه آن که آقای روحانی مطلب متفاوتی گفته و مورد استقبال دشمنان قرار گرفته باشد! و یا رسانههای دشمن اظهارات ایشان را تحریف کرده و به گونهای دیگر مطرح کرده باشند. آقای روحانی با اظهارات نسنجیده خود، عمر 38 ساله نظام را به ظلم و جنایت متهم کرده است. این اظهارات برای دشمنان این مرز و بوم یک دستاورد بزرگ! و بادآورده به حساب میآید و جای دهها میلیارد دلار که همه ساله برای مقابله با ایران اسلامی و ارائه چهرهای وارونه از آن هزینه میکنند را پر میکند!
و البته ماجرا، فراتر از این است و بخش تأسفآور دیگر اظهارات آقای روحانی، پیام خاصی است که -خواسته یا ناخواسته- به بیرون مخابره میشود، توضیح آن که ادعای مورد اشاره آقای روحانی- و برخی دیگر از سخنان هنجارشکنانه ایشان- برای دشمنان بیرونی و گوش خوابانیده، میتواند خدای نخواسته این پیام را نیز در خود داشته باشد که جناب روحانی اعتقاد چندانی به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن ندارد و - با عرض پوزش - به آسانی قابل معامله است!
تعجب نکنید، در آغاز مذاکرات هستهای نیز دشمن از برخی مواضع و عملکرد ایشان برداشت مشابهی داشت تا آنجا که وبسایت رادیو فرانسه در اکتبر 2013 - مهر ماه 1392 - نوشت «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش منافع ملی کشورش میداند. برپایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»!
برداشت رادیو فرانسه در حالی بود که هنوز آقای روحانی با این صراحت عمر 38 ساله انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را اینگونه زیر سؤال نبرده بود!
ولی اظهارات اخیر ایشان برای دشمنان این تلقی را در پی دارد که با دولتی بیاعتقاد به انقلاب اسلامی روبرو هستند و به طور طبیعی، دولتی با این خصوصیات را آماده باج دادن و فروش منافع ملی مردمش تلقی میکنند.
البته بدیهی است که اگر وحشت دشمن از مردم پاکباخته و رزمندگان اسلام و آمادگی نظامی مثال زدنی کشورمان نبود، به یقین لحظهای در دستدرازی به ایران اسلامی تردید نمیکرد، ولی دشمنان به خوبی میدانند که در آن صورت طرف مقابل آنان، آقای روحانی، دولت وی و مشاوران ایشان نیستند بلکه با مردمی روبرو خواهند بود که آمریکا و متحدانش بارها سیلی خوردن از آنان را تجربه کردهاند. مردمی که اکثریت قاطع رأیدهندگان به آقای روحانی نیز در شمار آنها هستند.
آقایان اعضای کابینه دکتر روحانی و برخی از روحانیونی که به حمایت تمام عیار از ایشان برخاسته بودید، چرا در مقابل اظهارات هنجارشکنانه و تهمتهای ناروایی که ایشان به اسلام و انقلاب- و نه رقیب انتخاباتی خود- زده است، سکوت کرده و بیتفاوت نشستهاید؟ سکوت شما در مقابل اهانت آشکار به انقلاب و نظام و حضرت امام(ره) با هیچ توجیهی قابل پذیرش نیست.
نگارنده با خبر است که برخی از شما در این خصوص، به آقای روحانی هشدار داده و خواستار عذرخواهی ایشان شدهاید.
اگر آقای روحانی که آشکارا - و انشاءالله بیآن که بخواهد - به انقلاب تهمت زده است، حاضر به عذرخواهی علنی نباشد، چرا شما آقایان با صراحت اعلام نمیکنید که این بخش از اظهارات و سایر بخشهای هنجارشکنانه ایشان را قبول ندارید. مگر حفظ نظام اوجب واجبات نیست؟ بنابراین، لازم است از آقای روحانی بخواهید که هر چه زودتر اشتباه بزرگ خود را با پوزش از ملت جبران کند و در غیر اینصورت شما آقایان موضع خود را به صراحت مطرح کنید.
عیبی ندارد که دولت ایشان را بهترین و برترین دولتها بدانید، این سلیقه سیاسی شماست و - البته که سلیقه سیاسی شما قابل احترام است- ولی هنگامی که پای اسلام و انقلاب در میان است، سلیقههای سیاسی نباید مانع دفاع از اصول و مبانی باشد.
یکی از دستاندرکاران فتنه 88 گفته بود، من هم میخواستم اهانت به حریم مقدس عاشورا را محکوم کنم ولی ترسیدم که دیگران سوءاستفاده کنند! دقت کنید! ایشان حفظ شخصیت خویش را بر دفاع از حریم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ترجیح میدهد... و این لغزش فاجعهآمیز است.
لطفاً این نوشته را بیرون از محدوده رقابتهای سیاسی ارزیابی کنید. اگر سلیقه سیاسی نگارنده را نمیپسندید و حتی اگر آن را دشمن میدارید، با انقلاب و نظام و امام(ره) که سر ستیز ندارید؟
به مصداق «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» در درستی سخنی که گفته شده اندیشه کنید و چنانچه آن را به حق یافتید، بپذیرید و مهم نیست که این سخن حق را چه کسی گفته است.
و کوتاه سخن آن که؛ ناظر امروز، قاضی فرداست.