عده بسياري اين كار را تقبيح كردند و اميد ميرفت كه تا مدتها اين موضوع در خاطر مردم بماند كه حادثه را بايد ديد يا حتي از آن گريخت، نه آنكه آن را به امري براي پز دادن تبديل كرد. اما حادثه دلخراش حملههاي انتحاري به مجلس و حرم امام (ره) نشان داد كه همان رفتارها تكرار ميشود. جوانان به سرعت در حال عكس گرفتن و فيلمبرداري با تلفن همراه از حادثه بودند و چنانچه ميشد حتماً با تروريستها سلفي هم ميگرفتند. همه عجله داشتند كه زودتر از حادثه فيلم بگيرند و آن را در شبكههاي اجتماعي پخش كنند. از آن طرف صدا و سيما كه در حادثه پلاسكو از اول حاضر بود، اين بار كاملاً عقب ماند.در نتيجه اين حدس و تحليلهاي مردمي بود كه در شبكههاي اجتماعي دست بهدست شد؛ تحليلهايي كه در جاي خود ميتواند نادرست، برخاسته از اطلاعات اندك يا حتي خطرناك باشد. زماني كه شبكههاي اجتماعي با اين سرعت شگفتانگيز اخبار و اطلاعات را دست بهدست ميكنند، يك استراتژي سنجيدهتر از عملكرد اطلاعرساني صدا و سيما انتظار ميرود.
اين در حالي بود كه شبكههاي خبررساني بينالمللي روند عادي خبررساني خود را تعطيل كرده و به حادثه تروريستي ايران پرداختند. به هر حال، اين اصرار شديد به عكس و فيلم گرفتن با حوادث از سويي از ميل مفرط «داشتن» حادثه به جاي ديدن يا گريز از آن ناشي ميشود و از سوي ديگر به سكوت خبري رسانههاي رسمي مربوط ميشود. نه اينكه اين حادثهها براي ملت ايران بزرگ و رعبآور باشند بلكه همه ميخواهند بدانند چه پيش آمده و اين ميل به دانستن البته متفاوت با يك يا دو دهه گذشته است. پليس انگليس بعد از حوادث منچستر و لندن تصميم گرفت كه حداقل در توييتر رسمي خود، برخي از اطلاعات را منتشر كند. ما هم بايد ميل به دانستن مردم را به طرزي درست و مناسب پاسخگو باشيم. اگر انتظار داشته باشيم كه راهحل بستن شبكههاي اجتماعي براي ممانعت از خبررساني و اطلاعرساني در مورد حوادث است، بيفايده تلاش ميكنيم. به جاي آن بايد شيوهاي مناسب براي پاسخگويي به نياز مردم پيدا كنيم. اين موضوع عاجل و فوري است و بايد دانست كه به نزديك شدن نهادهاي دولتي و مردم كمك ميكند و سبب تقويت همبستگي اجتماعي خواهد شد.