اينجور وقتها لبانت تشنه است و شكمت گرسنه. دوست داري خودت را هر چه زودتر به يخچال برساني ولي يادت ميآيد كه بايد حدود 17ساعت ديگر دندان روي جگر بگذاري. حالا سختي روزهگرفتن مضاعف ميشود. روزهگرفتن بدون سحريخوردن در هيچ دين و آييني توصيه نشده است. پيشوايان ديني همواره سفارش كردهاند كه در ماه رمضان نبايد به جسم و جانتان آسيبي برسانيد؛ از همين رو ضروري است كه روزهداران در فاصله زماني افطار تاسحر با خوردن غذاهاي مقوي و نوشيدنيهاي گوارا سلامت جسمانيشان را تقويت كنند.
حالا در شهر مشهد فردي نيكوكار عزمش را جزم كرده تا مشكل خوابماندگان ماه رمضان را حل كند. حسين خوشسلوك در ماه رمضان از ساعت 2بامداد گوشي تلفن را برميدارد و حدود 70نفر را از خواب بيدار ميكند. او 12سال است كه اين كار را با شور و شوق انجام ميدهد. با خودش عهد بسته تا آخر عمر خدمترسانياش را ادامه دهد. تأثيرعجيب و غريب دعاي خير مردم را در زندگياش به خوبي احساس ميكند. زماني كه پزشكان از او قطع اميد كرده بودند، معجزهاي رخ داد و حسين خوشسلوك به زندگي بازگشت. او 45سال دارد و در مغازه تراشكاري كار ميكند. وقتي با حسين تماس ميگيرم، با تعجب پاسخ سؤالاتم را ميدهد. خودش هم باورش نميشود كه سوژه يك گزارش مطبوعاتي شده است. بين حرفهايش چندبار تكرار ميكند: «من كه كار خاصي انجام نميدهم!»
- اول از همه مادرم را بيدار ميكنم
حسين خوشسلوك با برنامهريزي قبلي در اين مسير افتاده است. يكبار از نزديك با انسان معتقدي مواجه شده كه خواب مانده و نتوانسته روزه بگيرد. آن لحظه دچار عذاب وجدان شده است. چند روز بعد دوباره همين ماجرا برايش تكرار شده؛ «12سال پيش در مجلسي داشتيم درباره ماه رمضان صحبت ميكرديم. 4روز قبل از ماه رمضان يك عده گفتند براي ما خيلي سخت است كه موقع سحر بيدار شويم و خيلي از روزهايش را خواب ميمانيم. من گفتم هر كس فكر ميكند خواب ميماند به من بگويد تا بيدارش كنم. از همان موقع اين كار شروع شد.»
بيداركردن فهرست 70نفره حدود يك ساعتونيم زمان ميبرد. حسينآقا پيشاز همه مادرش را ساعت 2بامداد بيدار ميكند. در فهرست او روزهداران براساس ساعت بيداري رديف شدهاند. اگر فردي گفته است من را ساعت 5/2بيدار كن، حسينآقا دقيقا در همان ساعت و دقيقه به او زنگ ميزند. آخرين نفر فهرست هم ساعت 3براي سحريخوردن بيدار ميشود.
- آنقدر زنگ ميزنم تا بيدار شوند
اين فرد نيكوكار مشهدي فقط به زنگزدن اكتفا نميكند بلكه ماموريتش را تا لحظه بيداركردن فرد روزهدار پي ميگيرد. بعضيها خودشان رد تماس ميدهند تا هزينهاي نيفتد. بعضيها گوشي را برميدارند و چند كلمهاي با حسينآقا همصحبت ميشوند. بعضيها هم آنقدرغرق خواب ناز هستند كه اصلا متوجه صداي تلفن نميشوند. حسين خوشسلوك بهراحتي اينجور آدمها را رها نميكند؛ «آنقدر زنگ ميزنم تا بيدار بشوند. تا ساعت 3و 15دقيقه بامداد زنگ ميزنم. با توجه به اينكه حدود ساعت 5/3 اذان صبح مشهد را ميگويند روزهداران تا ساعت 3و 15دقيقه ميتوانند بيدار شوند و چيزي بخورند. بعضي وقتها ممكن است يك نفر منزل نباشد؛ آن موقع به تلفن همراهش زنگ ميزنم تا بيدار شود.» البته اولويت با كساني است كه هنوز تماس اول را هم دريافت نكردهاند؛ «من اگر به يك نفر پيله كنم و چندبار زنگ بزنم يك عده ديگر خواب ميمانند. اگر زمان اضافه نداشته باشم سراغ تماس دوم ميروم.»
- با نور موبايل فهرست را ميخوانم
مكالمهاي كه بين تماسگيرنده و مشترك مورد نظر برقرار ميشود بسيار كوتاه و خلاصه است؛ « زمان سحر با كسي پشت تلفن حرف طولاني نميزنم. تا طرف سلام ميكند من جواب سلام ميدهم و«التماس دعا» ميگويم و قطع ميكنم. بين ساعت 2 تا 2/20 دقيقه هيچ مشترياي ندارم. اوج ترافيك كار من از ساعت 2/20 دقيقه تا 2/45 دقيقه است. 25 دقيقه فرصت دارم كه حدود 40 نفر را بيدار كنم. نميتوانم زياد حرف بزنم.»
او آمار دقيقي دارد از اينكه در چه شبهايي احتمال خوابماندن روزهدارها بيشتر است؛ پارسال«شب نوزدهم رمضان؟ به بعضيها 5-4 بار زنگ زدم. بعضيها داشتند نماز ميخواندند ولي يك عده در خواب عميق فرو رفته بودند. افرادي كه براي مراسم احيا به مسجد رفته بودند، بعد از رسيدن به منزل ديگر نتوانسته بودند بيدار بمانند. ساعت 2/45 دقيقه به يكي از برادرانم به نام جعفر زنگ زدم. چون صدايش يك جوري بود شك كردم كه بيدار شده يا نه. ساعت 3/10 دقيقه دوباره به جعفر زنگ زدم. گفت خدا خيرت بدهد. من بعد از تلفن تو دوباره خوابيدم و اگر زنگ نميزدي تا صبح بيدار نميشدم.»
فهرست حسينآقا مثل نرمافزارهاي داخل تلفن همراه هر سال بايد بهروزرساني شود؛ «فهرستم را هر سال مرتب ميكنم. شماره بعضيها عوض ميشود. 2 هفته قبل از ماه رمضان گروهم را فهرست ميكنم. روي كاغذ خيلي درشت مينويسم تا شمارهها در تاريكي خوانده شود. چراغها را روشن نميكنم تا بچهها بيدار نشوند. در آشپزخانه هود را روشن ميكنم و با نورش شمارهها را ميخوانم. بعضي وقتها هم با نور موبايل فهرست را ميخوانم.»
- جمله كليدي «التماس دعا»
ميتوانم حدس بزنم كه حسين خوشسلوك با چه انگيزهاي اين كار را انجام ميدهد. اما دوست دارم انگيزهاش را از زبان خودش بشنوم؛ «همين كه يك نفر گوشي را برميدارد و ميگويد «التماس دعا؛ خدا خيرت بده» براي من يك دنيا ارزش دارد. اصلا مهم نيست كه قبض موبايلم آخرماه رمضان چقدر ميآيد. اصلا من به مسائل مالي فكر نميكنم. وقتي فكر ميكنم ممكن است شيطان گولم بزند، ميترسم پشيمان بشوم و اين كار را ترك كنم.»
جمله كليدي «التماس دعا» روحيه حسينآقا را بالا ميبرد. او از شنيدن اين جمله تكراري هرگز خسته نميشود؛ «يكي از روزهداران فهرست من خانم سيدي است كه همسر بزرگوارش شهيد شده. وقتي به او زنگ ميزنم با آرامش خاصي برايم دعا ميكند. ميگويد خدا عاقبتات را بهخير كند. همين دعا براي من يك دنيا ارزش دارد. 100نفر خودشان محتاج دعاي آن خانم هستند ولي باز او از من ميخواهد كه برايش دعا كنم.»
- هم سحري ميخورم هم زنگ ميزنم
فهرست اين مرد نيكوكار در طول 12سال از 10نفر به حدود 70نفر رسيده است. هر فرد روزهدار با يك درخواست ساده ميتواند در اين فهرست قرار بگيرد؛ «كافي است يك نفر بگويد من موقع سحر خواب ماندهام، اين فرد به فهرست من اضافه ميشود. سال اول فقط چند نفر از برادرانم در فهرست بودند. امسال شاگردهاي مغازهام گفتند ما خواب ميمانيم. من گفتم بيداركردنتان با من. يك نفر ديگر گفت اگر ميشود من را هم بيدار كن. من گفتم چشم! چرا كه نه. آدمهاي داخل فهرست اكثرا آشنا هستند و بيگانه كم داريم. با يك جانباز آشنا شدم كه او را هم به فهرست اضافه كردم. يك سرگرد راهنمايي و رانندگي هم در فهرست دارم.»
حسينآقا وقتي خيالش از بابت بيدارشدن اعضاي فهرست راحت ميشود سراغ غذاي سحري ميرود؛ «خودم 10دقيقه مانده به 3 بامداد شروع به سحريخوردن ميكنم. بعضي وقتها همينطور كه سحري ميخورم زنگ هم ميزنم. اين افراد آخر كساني هستند كه خواب ماندهاند. من تا 3 و 15 دقيقه براي بيداركردن خوابماندهها زنگ ميزنم.»
اعضاي فهرست اكثرا خودشان براي محكمكاري ساعت هم كوك ميكنند و ساعتشان معمولا 10دقيقه بعد از تماس مرد نيكوكار مشهدي زنگ ميخورد.
- ممكن است طرف به جاي دعا نفرينم كند!
حسين خوشسلوك در ماه رمضان از افطار تا سحر بيدار ميماند. كسي كه خودش همه را بيدار ميكند نبايد خواب بماند؛ «به لطف خدا تا حالا خواب نماندهام. فقط يكبار خوابم برد و با 10دقيقه تأخير بيدار شدم. ساعت 2 و 10دقيقه پدرم زنگ زد و بيدارم كرد. اگر خواب بمانم همه آن 70نفر به من زنگ ميزنند!»
او بايد در ساعات قبل از اذان صبح قبراق و سرحال باشد تا بتواند كارش را درست انجام بدهد؛ «خيلي اتفاق افتاده كه شماره طرف را اشتباه گرفتهام. اگر طرف روزه بگير باشد دعايم ميكند ولي بعضيها واقعا مشكل دارند و روزه نميگيرند. ممكن است طرف به جاي دعا نفرينم كند. طرف با كلي زحمت خوابيده است. يك نفر غريبه كه بيدارش كند طبيعي است كه عصباني بشود.»
- با دعاي خير روزهداران شفا گرفتم
زندگي مرد نيكوكار مشهدي به 2مقطع قبل و بعد از تصادف تقسيم ميشود. او بعد از تصادف وحشتناكي كه داشت چند سالي زمينگير شد. خودش معتقد است ماجراي بيداركردن روزهداران در شفاي معجزهوارش بيتأثير نبودهاست. او پس از تصادف تا چند سال نتوانست روزه بگيرد چون زير سرم بود و روزانه 10عدد قرص مصرف ميكرد. ولي در حالتي كه روي تخت بستري بود باز هم به ديگران زنگ ميزد؛«8 سال پيش با سرعت بالا داخل شهر ميرفتم كه چپ كردم. هم كمرم شكست و هم پاشنه پا و كتف و سينهام. اميدوارم خدا يك لحظه هم آدم را به حال خودش رها نكند. من يك لحظه اشتباه كردم و اينطور شدم. ولي باز هم لطف خدا زياد بود. در بيمارستان گفتند شايد بتوانيم اين بيمار تصادفي را از مرگ نجات بدهيم. زماني كه در كمرم مهره مصنوعي گذاشتند گفتند تا آخر عمر بايد روي ويلچر بماني. يك لحظه بهخودم آمدم. در بيمارستان اصرار كردم كه ميخواهم راه بروم. چند سال روي ويلچر بودم. همه دكترها جوابم كرده بودند. امامرضا(ع) لطفي كرد و من را به زندگي برگرداند. همانهايي كه بيدارشان كرده بودم براي سلامتي من سفره حضرت ابوالفضل(ع) نذر كرده بودند. البته من بعدها اين موضوع را فهميدم. خدا خيرشان بدهد.»
- انجام ماموريت در بستر بيماري
مرد 45ساله مشهدي با هيجان درباره معجزه خوبشدنش صحبت ميكند و ادامه ميدهد: «بعد از 6ماه به دكترم زنگ زدم و گفتم روي واكر ميايستم. با تعجب جواب داد اگر راست ميگويي بيا اينجا تا از نزديك ببينم. به من گفت شما هر كار كردي خودت كردي؛ ديگر پيش من نيا. به هر دكتري ميگويم من بچهدار شدهام ميگويند دروغ ميگويي. اصلا غيرممكن است. من هم جواب ميدهم براي خدا هيچ غيرممكني وجود ندارد. الان با عصا راه ميروم. كفشهاي مخصوص پايم كردهام. روزي 40 تا پله را بالا و پايين ميروم. فقط پاهايم از قسمت مچ لمس است و بقيه بدنم مشكل خاصي ندارد».
او در سالهاي سخت بيماري هم ماموريت بيدار كردن روزهداران را اجرا كرده است؛ «فقط در 2 سالي كه مصدوم بودم، روزه نگرفتم. آن 2 سال خيلي سخت گذشت. من بهخاطر چندبار بيهوشي و عمل جراحي ناراحتي اعصاب پيدا كرده بودم. در منزل وقتي قاشقهاي غذا به هم ميخورد اعصابم به هم ميريخت. اينقدر حساس شده بودم كه با صداي بوق ماشين از خواب ميپريدم. به زحمت ميخوابيدم اما بهخاطر بيدار كردن ديگران 2ساعت قبل از سحر بيدار ميشدم. گاهي پيش ميآمد كه 48ساعت خوابم نميبرد و چشمهايم را روي هم نميگذاشتم اما باز هم با خودم ميگفتم بايد ديگران را هرجور شده بيدار كنم. خيلي سخت بود.»
ابزار كارش 2خط تلفن ثابت و همراه است؛ «اگر بخواهم با يك خط سر فرصت زنگ بزنم زمان كم ميآورم. همزمان 2 تا شماره تلفن را ميگيرم؛ يكي با موبايل و ديگري با تلفن ثابت. كارم سخت ميشود ولي چارهاي نيست. كارم را بايد درست انجام بدهم.» بالا رفتن تعداد اسامي و شمارهتلفنها اضافهكاري حسين خوشسلوك را در پي داشته است؛ «سال به سال كارم سختتر ميشود. قبلا 5/2 شروع ميكردم و تا ساعت 3 همه را بيدار ميكردم اما الان كه اسامي فهرست زيادشده بايد خودم يك و 50دقيقه بيدار بشوم.»