روز 26آذرماه سال 93يكي از كاركنان بيمارستاني در شرق تهران در تماس با پليس از مرگ مشكوك زني ميانسال خبر داد و دقايقي بعد گروهي از مأموران كلانتري 106نامجو خود را به بيمارستان رساندند و تحقيقات در اينباره آغاز شد. بررسيهاي اوليه نشان ميداد كه متوفي روز 15آبانماه بخاطر اختلاف بر سر ارثيه با برادرزادهاش درگير شده و در اين ميان پسر جوان مشت محكمي به سر عمهاش كوبيده و او را راهي بيمارستان كرده است.
خواهر متوفي به مأموران گفت: خانهاي 150متري به ما ارث رسيده بود اما من، خواهرم و يكي از برادرانم با برادر ديگرمان بر سر اين ارثيه اختلاف داشتيم. ما به او براي ساخت خانه وكالت داده بوديم ولي او خانه را به نام خودش زده بود و پسرش در آنجا زندگي ميكرد. وي ادامه داد: روز حادثه من و خواهرم به خانه پدريمان رفتيم تا درباره اختلافاتمان صحبت كنيم اما برادرزادهام شروع به تهديد و فحاشي كرد و در نهايت با مشت ضربه محكمي به سر خواهرم زد. اين ضربه آنقدر محكم بود كه خواهرم بيهوش شد و مجبور شديم او را به بيمارستان منتقل كنيم. او چند روزي در بيمارستان بستري بود اما بخاطر ضربه محكمي كه به سرش برخورد كرده بود جانش را از دست داد.
با گزارش اين ماجرا به بازپرس جنايي پايتخت، حكم جلب متهم صادر شد. او در بازجوييها دست داشتن در قتل عمه را انكار كرد و گفت كه او بهدليل بيمارياش فوت شده است. متهم گفت: چند سال قبل پدرم خانه خود را فروخت و سهم ارثيه برادر و دو خواهرش را داد اما حالا عمو و عمه هايم مدعي هستند كه خانه پدري براي آنهاست. روز حادثه عمه هايم به خانه ما آمدند و شروع به فحاشي كردند و يكي از آنها كه تومور مغزي داشت ناگهان بيهوش شد و من هيچ ضربهاي به او نزدهام. اظهارات متهم در حالي بود كه مدتي بعد پزشكي قانوني طي گزارشي علت تامه مرگ متوفي را اصابت ضربه به سر اعلام كرد. درحاليكه خانواده متوفي نيز از متهم شكايت داشتند پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
صبح ديروز با گذشت حدود 3سال از اين حادثه متهم به شعبه چهارم دادگاه كيفري يك استان تهران منتقل شد و در برابر اتهام قتل عمهاش به دفاع از خود پرداخت. در آغاز اين جلسه كه به رياست قاضي اصغر عبداللهي و با حضور قاضي كيخا برگزار شد پس از آنكه نماينده دادستان به دفاع از كيفرخواست پرداخت دختر قرباني بهعنوان ولي دم در جايگاه ايستاد و براي متهم درخواست صدور حكم قصاص كرد. در ادامه متهم در جايگاه ايستاد و گفت كه قتل عمهاش را قبول ندارد.
او گفت: من 3سال است كه زنداني هستم اما باور كنيد در مرگ عمهام بيتقصيرم. او ادامه داد: من و پدرم بر سر خانه موروثيمان با عمههايم اختلاف داشتيم. آنها ميگفتند كه پدرم ارثيهشان را نداده و خانه پدريشان را ميخواستند. روز حادثه آنها به خانهمان آمدند اما من هيچ ضربهاي به عمهام نزدم. هر دو عمهام با يكديگر اختلاف داشتند و ممكن است آنها با يكديگر درگير شده باشند.
با وجود اعترافات متهم در پايان اين جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند و از آنجا كه همه شواهد و مدارك عليه متهم بود، وي را به قصاص محكوم كردند.