همين تصوير دوردست آنها نيز هر كسي را منقلب ميكند. اما همينكه جلوتر ميرويد و نزديكتر ميشويد، تازه ميبينيم كه اين كوههاي دوردست عظيم، چه شگفتيهاي ديگري درونشان دارند و ما از آن بيخبر بودهايم؛ تنها بهخاطر دوربينيمان. كمي نزديكتر كه برويم، چشمهها و راهها و عظمتهايي هويدا خواهند شد كه بهتآور است. حضرت امير(ع) نيز جزو اين گروه از انسانها هستند؛ از دوردست عظيماند و از نزديك، عظيمتر و بهتآورتر. به روايت علامه مطهري، نميتوان نسبت به چنين افرادي خنثي بود؛ يا بايد آنها را دوست داشت يا دشمن. بههمين دليل دوستان و دشمنان جاني و خوني، جزو لاينفك مخاطبان چنين بزرگاني در تاريخ هستند. اينجانگاهي به چند شبههاي كه پيرامون حضرت علي(ع) مطرح است، انداختهايم و البته پاسخهايش. فقط يادمان باشد كه هميشه بايد حواسمان به وحدت ميان اهل تسنن و شيعيان باشد و هيچوقت به اين اختلافات دامن نزنيم تا آتش آن همه مسلمانان را گرفتار نكند.
- شبهه اول:
چرا نام حضرت امير(ع) در قرآن نيامده است؟
پاسخ: به اين شبهه چند پاسخ ميتوان داد. پاسخ اول اين است كه خيلي از امور و افراد ديگر هم نامشان در قرآنكريم قيد نشده، آيا اين بهمعنا و مفهوم بياهميتبودن و نادرستبودن آنهاست؟ تقريبا هيچكدام از صحابه و خلفاي راشدين هم اسمشان در قرآن نيامده. پس اين مورد، نميتواند چندان محل اشكال باشد. قرآن، كلام كليات است، نه كلام جزئيات و مصاديق. بالاتر از حضرتعلي(ع)، حتي در مورد خداوند نيز برخي امور و توضيحات، صريحا ذكر نشده كه محل اختلاف نباشد. آيا خداوند مهم نيست؟ پس بايد اين شبهه را ناوارد و نادرست دانست. ضمن اينكه در قرآن، بارها بهصورت غيرمستقيم از حضرتعلي(ع) سخن گفته شده كه بنا بهنظر علماي شيعه و سني، مصداق عيني آن شخص ايشان بوده است. مثلا هيچ مصداقي براي كسي كه موقع ركوع انگشترش را بخشيده است، جز علي(ع) وجود ندارد.
- شبهه دوم:
چرا علي(ع) در صحنه شهادت همسرش فقط تماشا كرد؟
پاسخ: نكته اول در پاسخگويي به هر شبههاي، اين است كه دنبال مدرك برويم و درك كنيم كه آيا اين اتفاق اساسا درست بوده است يا نه. اين شبهه كه خيلي هم مطرح ميشود، اين گزاره را درون خودش دارد كه حضرت علي(ع) در قضيه اهانت به همسرش، فقط تماشا كرده است. اين، از نظر تاريخي درست نيست و طبق شواهد اهل سنت و تشيع، حضرت علي(ع) با فردي كه به همسرش اهانت كرده، درگير شده و او را بر زمين كوبيده و گفته كه اگر نبود عهد او با آورنده كتاب، ميفهميدند كه كسي نميتواند وارد خانه علي شود. پس اين شبهه، بر يك اطلاع تاريخي نادرست بنا شده. كساني كه ميخواهند بيشتر مطالعه كنند، ميتوانند به ذكر اين واقعه از منظر آلوسي، مفسر بزرگ اهل تسنن و نيز ذكر واقعه از قول راويان تشيع مراجعه كنند. پس اين قضيه، اساسا نادرست بوده و كساني كه مطرحش كردهاند، آن را وارونه جلوه دادهاند. بحث،برسر ماندن و نماندن اسلام و قرآن بوده و حضرت علي(ع) به همين دليل، در آن لحظه دست به شمشير نبرده است. براي علي(ع)، مهم حق بوده، نه دستيابي به قدرت. اگر هدفش دسترسي به قدرت بود، پس از خليفه دوم حتما به پيشنهاد اهل شورا پاسخ مثبت ميداد. كسي كه برايش حق و قرآن ارجحيت دارد، حتما به قول خودش با پيامبر نيز وفادار خواهد ماند؛ قولي كه براي سكوت و ايجاد نكردن دودستگي در مسلمانان داده بود.
- شبهه سوم:
اگر علي(ع) بر حق بود، چرا با خلفا رابطهاش خوب بود؟
پاسخ: البته مشاورهدادن به حاكمان اسلامي يك بحث است و رضايتداشتن از كاري كه آنها در مورد حق او كردند، بحثي ديگر. همان دليلي كه براي سكوت حضرت امير ذكر شده، ميتواند پاسخ به شبهه مشاورهدادن حضرت به حاكمان وقت نيز باشد. بحث، بحث اسلام و مسلمانان و ماندگاري قرآن بوده است؛ پس اگر مشاورهاي هم بوده، براي عزت مسلمين بوده است، نه اينكه معطوف به شخص خاصي باشد. از سوي ديگر، حضرت بارها نارضايتي خودش را از غصب خلافت ابراز و اعلام كرده است. مهمترين سند در اين زمينه، نهجالبلاغه است؛ بههمين دليل است كه بعضيها سعي ميكنند در سنديت نهجالبلاغه شك و ترديد وارد كنند. خطبه شقشقيه نهجالبلاغه كه بيش از 7 سند در كتب شيعه و اهل تسنن دارد، مهمترين بخش از اين اثر ماندگار است كه حضرت طي آن، نارضايتي خود را عميقا اعلام ميكند. جدا از اين بحث، مشورتهاي حضرت را ميتوان در 3دسته امور قضايي، امور دفاعي و امور علمي و اعتقادي دستهبندي كرد. در واقع پاسخها و مشاورههاي حضرت، راهي براي جبران ندانستنهاي طرف مقابل و حاكمان وقت و نيز اخلالنكردن در امور مسلمين و ماندگاري اسلام بوده است.
- شبهه چهارم:
آيا اميرالمومنين(ع) جنگطلب بود؟
پاسخ: دوران خلافت حضرت امير به 5سال هم نرسيد، اما 3 جنگ بزرگ و البته درگيريهاي ديگري در همين فرصت محدود اتفاق افتاد. 3جنگ بزرگ براي كمتر از 5سال زياد بهنظر ميرسد. به اين شبهه ميشود چند پاسخ داد. ابتدا اينكه ما صدر انقلاب اسلامي خودمان را ديدهايم. بهواسطه اينكه حكومت مركزي هنوز مستقر نشده، عدهاي سر به شورش و خودمختاري و تمرد ميگذارند. در مقابل اين گروه چه بايد كرد؟ ايستاد و تماشا كرد؟ اگر اين عده شروع كنند به تعرض به جان و مال و ناموس مسلمانان ديگر، در آن صورت چه بايد كرد؟ اسلام راستين، دين تماشا و «به من چه» و عقبنشيني از اصول واقعي نيست. ضمن اينكه حضرت امير قبل از هر جنگي، حجت را تمام ميكرد و تا آنجا كه ميتوانست، سعي ميكرد جنگي اتفاق نيفتد. فرق است بين دفاع و پرداختن به امنيت داخلي با جنگ براي گسترش جغرافيا و قدرتطلبي؛ يكي جهاد است و ديگري جنگطلبي.
- شبهه پنجم:
فدك هبه بوده يا ارث؟ چرا علي(ع) در زمان خلافتش آن را برنگرداند؟
پاسخ: فدك، باغي بود كه پيامبر(ص) در زمان حيات خويش، آن را به دخترش بخشيد. پس از رحلت پيامبر(ص)، اين باغ غصب و مصادره شد. حضرت زهرا(س) حق خويشتن را مطالعه كرد. دليل اول را، حق ذيالقربي مطرح كرد. توجهي به استدلال وي نشد. سپس آن را بهعنوان سهمالارث خود از اموال پدر مطرح كرد. مسئولان وقت، حديثي غيرموثق نقل كرده و حق ايشان را به وي بازنگرداندند. سندهاي زيادي وجود دارد كه اين باغ، به دختر پيامبر بخشيده شده بوده. ضمن اينكه ارث بردن دختر از پدر در دين اسلام وجود دارد و شبهاتي كه در اين زمينه مطرح شده، موثق نيست. اما چرا علي(ع) در زمان خلافتش آن را برنگرداند؟ علي(ع) طي نامهاي سرگشاده به عثمانبنحنيف، نوشته است «از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است، تنها فدك در دست ما بود كه گروهي بر آن بخل ورزيدند و گروهي (اهلبيت) هم از آن چشم پوشيدند و خداوند بهترين داور است» (نهجالبلاغه، نامه چهل). درواقع، حضرت از اين باغ چشم پوشيدند چون نميخواستند بهعنوان حاكم دنبال احقاق حق شخصيشان باشند. آن هم درحاليكه حكومت براي ايشان، مسئلهاي شرعي و ديني و عمومي بود. در حديثي ديگر آمده است: «ابوبصير ميگويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: چرا امام علي(ع) پس از رسيدن به حكومت، فدك را پس نگرفت؟ امام فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را كيفر و مظلوم را پاداش داده بود و امام علي(ع) خوش نداشت، چيزي را كه غاصب آن كيفر و مغصوبه آن پاداش ديده، برگرداند!» و نيز «ما خانداني هستيم كه اگر چيزي را از ما به ستم بگيرند آن را بازنميگردانيم!» امام علي(ع) هم به پيروي از پيامبر، فدك را باز پس نگرفت.»