اين ماه را براي ما گذاشتهاي. ماهي براي تجربههاي متفاوت؛ ماهي براي بههمريختن عادتهاي تكراري؛ ماهي براي واژگونكردن راه و رسم زندگي. تو كه ما را آفريدهاي بهتر از هركسي به ضعف و ناتواني ما آگاهي. خوب ميداني ما، بيشترين تعداد از ميان ما كه خودمان راه تكرار و عادت را به روي خود ببنديم؛ به فكر نيستيم كه هميشه به تجربههاي تازه دست بزنيم يا راحت از دلبستگيهاي دست و پا گير خود را رهايي ببخشيم. پس هرسال يك ماه را براي رهايي از بندهاي دست و پا گير پيش رويمان ميگذاري و ما را فراميخواني تا از اين فرصت بهره بگيريم و توشهاي براي بقيهي ماههاي سال برداريم.
تو ما را آفریدهای و ما را دوست داری. گويي اين قاعدهي خلق است؛ قاعدهي اينكه وقتي به كسي نعمت حیات ميبخشی نميخواهي و با قانوني كه خودت مقرر ميكني نميتواني نسبت به سرنوشت كسي كه آفريدهاي بيتفاوت باشي. مخصوصاً وقتي كه بخشی از خودت را در درون آفريدهات قرار داده باشي؛ وقتي كه از روح خودت در وجود او دميده باشي.
شايد بهخاطر همين، به يك ماه مهماني بسنده نكردهاي و شبي در اين ماه قرار دادهاي تا فرصت را مضاعف كني. شبي براي سفر فرشتهها به زمين گذاشتهاي و ما را دعوت كردهاي كه تو را دعوت كنيم، تو را صدا بزنيم و با تو سخن بگوييم. گويي همراه فرصتي كه به ما ميدهي آزمايشي هم براي ما تدارك ديدهاي. گويي ميخواهي نااميد نشويم و اگر تا اواخر ماه مهماني تو جا ماندهايم و نتوانستهايم خيلي توشهاي برگيريم در اين شب و در اين شبها جبران كنيم.
* * *
امشب شبِ شبهاست. شبي كه درهای آسمان به روی زمین و زمینیان گشوده ميشود. شبی كه نه به صد شب و هزار شب، بلكه به هزار ماه میارزد. امشب شبی است براي آشتي؛ آشتي با خدا؛ آشتي با خود و آشتي با ديگر آفريدههاي خدا. شبي براي دگرگونشدن؛ براي پاككردن درون و زدودن زنگارها از دل. امشب شبي است كه نبايد پلك بر هم بگذاريم و خود را به دست خواب بسپاريم.
چه از فرصت ماه مهماني خدا خوب استفاده كرده باشيم و به او نزديك شده باشيم و چه فرصتها را از دست داده باشيم، امشب فرصتي ويژه داريم؛ فرصتي براي اينكه به خدا نزديك و نزديكتر شويم؛ فرصتي براي اينكه با كتاب خدا آشتي كنيم. كتاب خدا را پيش رويمان باز كنيم و بخوانيم. كتاب خدا را بخوانيم و به يكيك آيههايي كه ميخوانيم فكر كنيم. كتاب خدا را بخوانيم و آيهها را نشانههايي بدانيم براي پيداكردن راه.
نميدانم اين سنت از چه زماني ميان ما برقرار شده كه در شب قدر دعاي جوشن كبير بخوانيم؛ اما حس ميكنم كه چه خوب انتخاب شده اين دعا تا خدا را به هزار نام زيبايش صدا كنيم و خواستههايمان را با او درميان بگذاريم. به ياد بياوريم وقتي صدايش ميزنيم، وقتي نامهايش را يكييكي بر زبان ميآوريم، چه فرصتي بهتر از اين كه دوست را به شيوههاي گوناگون و به نامهاي گوناگون بخوانيم: «...اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَلِیُّ یَا وَفِیُّ یَا غَنِیُّ یَا مَلِیُّ یَا حَفِیُّ یَا رَضِیُّ یَا زَکِیُّ یَا بَدِیُّ یَا قَوِیُّ یَا وَلِیُّ»
به نامهايت فكر ميكنم اي والا كه خود را وفادار هم نام دادهاي. توانگر و قدرتمندي كه زود از بندگانت راضي و خشنود ميشوي.
چه زيباتر از اين كه تو خود قرار گذاشتهاي كه زيباييها را آشكار كني و زشتيهاي ما را بپوشاني. زود ما را بهخاطر گناهانمان مجازات نميكني و آبرويمان را نميبري. اي كه بخششت بزرگ است و گذشتت زيبا، اي كه آمرزشت گسترده است و دستهايت به مهرباني گشاده. اي كه با هر نجوايي همراهي ميكني و هر گله و شكايتي پيش تو به سرانجام ميرسد...
از ته دل تو را صدا ميزنيم باشد كه با هر زمزمهاي و هر بار كه نامي از نامهاي تو را بر زبان ميآوريم فرصتي فراهم آيد تا دلمان را با گوشهاي از مهرباني و زيبايي و بزرگي تو گره بزنيم. تو را صدا ميزنيم تا پاسخي از تو بگيريم، شايد لياقت بيابيم و تو هم ما را صدا بزني. خدايا امشب يك بار هم كه شده ما را، تكتكما را صدا مي زني؟