يكي از اين شرايط خاص، افزايش زاد و ولد در آن دوران بود. تحريم شيرخشك و مواد غذايي كودكان بهواسطه جنگ و بعد از آن، شلوغي مدارس و ميزهاي 3نفره و كمبود امكانات، جمعيت انبوهي كه داوطلب ورود به دانشگاه بودند و در نهايت، سيل عظيمي كه با هم به مرحله ورود به بازار كار رسيدند از تبعات اين افزايش ناگهاني جمعيت در آن سالها بود. اما امروز، همان نسل كه كمكم پدر و مادر شدهاند تمايل كمتري به زاد و ولد نشان ميدهند و خانوادههاي تكفرزند، قارچگونه، رشد سريعي را در گوشه و كنار شهرها پشت سر ميگذارند؛ به هر تقدير انگار بايد همواره از يك طرف بوم افتاد! حال سؤال اين است كه آينده نسل جديدي كه اين دوره در دامن مادر رشد ميكند، چه خواهد بود؟ كودكاني كه با خواهر و برادرشان بر سر سفره نمينشينند و فرزندانشان در آينده، درك ويژهاي از كلماتي مانند خاله و عمو نخواهند داشت، چقدر با نسل والدينشان متفاوتند؟ آنها بهطور حتم سختيهاي گذشته پدران و مادرانشان را تجربه نميكنند، ولي آيا جامعه آنها كمبودي احساس نخواهد كرد؟
- تكفرزندي در ايران، بيش از كشورهاي منطقه
دكتر محمدتقي شيخي، عضو گروه علوم اجتماعي دانشگاه الزهرا، درباره تغييرات جمعيتي در ايران ميگويد: پديده جمعيت بهطور عمومي، طي نيمقرن گذشته در ايران تغييري سريع و بيسابقه را تجربه كرده و ابتدا در دهههاي 1330، 1340و 1350 خانوادهها با ازدياد تعداد فرزندان روبهرو شدند كه علت عمده آن، ترويج بهداشت، سالمسازي آب و دسترسي به خدمات درماني بيشتر بود. ولي از اواسط دهه 1350، كاهش تعداد فرزندان بين خانوادههاي شهرنشين و بهخصوص اقشار باسواد جامعه رونق گرفت.
دكتر شيخي انگيزه و تشويق را دليل اصلي افزايش زاد و ولد در سالهاي دهه60 ميداند و ادامه ميدهد: اوج افزايش زاد و ولد بين سالهاي 1360تا 1368، در ايران به چشم ميخورد؛ يعني دورهاي كه انگيزه و تشويق، موجبات افزايش زاد و ولد را بهويژه بين خانوادههاي متوسط و پاييندست در شرايطي فراهم آورد كه خدمات كنترل جمعيت و بهداشت خانواده، در شرايط يارانهاي آن، كمتر وجود داشت.
اما آهنگ رشد جمعيت در ايران، طي 3دهه اخير اخير، دستخوش تغييراتي معكوس شدهاست و رفتهرفته نظام جديدي بر اين روند حاكم ميشود. دكتر شيخي در اين رابطه ميگويد: از ابتداي سالهاي دهه 1370، تحتتأثير تغييرات اجتماعي- فرهنگي در جامعه ايران، گرايش به داشتن فرزندان كمتر درون خانوادهها بيش از هر زماني بهوجود آمد بهطوري كه اين پديده ضمن پايدار ماندن، گسترش و تسري بيشتري حتي بين اقشار متوسط و پاييندست پيدا كرد و اين موضوع تا بدانجا پيش رفت كه اكنون روند كاهشي جمعيت و تمايل به نظام تكفرزندي در ايران بيش از كشورهاي منطقه به چشم ميخورد.
عضو گروه علوم اجتماعي دانشگاه الزهرا، عوامل مختلفي را در اين زمينه دخيل ميداند و معتقد است: باسواد شدن هرچه بيشتر دختران و زنان، افزايش طول زمان سوادآموزي و آموزش (مدرسه رفتن)، ورود زنان به بازار كار، سنگينشدن بار اقتصادي زندگي، توسعه اجتماعي و فرهنگي و همچنين كاهش بيسابقه مرگومير اطفال، همگي در پديده تكفرزندي در جامعه حاضر دخالت دارند.
شيخي اضافه ميكند: علاوه بر اينها، نظام قشربندي اجتماعي در ايران، طي دهههاي گذشته، تغييرات وسيع و بيسابقهاي داشته و در آن، معمولا نسل جديد بهدنبال مشاغل جديد صنعتي و خدماتي يا بهعبارتي مشاغل نوين هستند. مجموعه اينگونه هنجارهاي نوين، نظام ارزشي نسل جديد و والدين جوان را تغيير داده است. البته اين درحالي است كه تمامي افراد نسل جديد به سهولت نتوانستهاند به خواستههاي كاري و اشتغال خود دست يابند. دكترشيخي در اينباره معتقد است: وقتي افراد در سن كار كنوني نميتوانند به آساني بهكار و اشتغال دست پيدا كنند، همين فرايند آنها را از داشتن فرزندان دوم يا بيشتر باز ميدارد.
گرچه پديده تكفرزندي قبلا توسط ديگر كشورهاي صنعتي اعم از اروپايي و آسيايي تجربه شدهاست، اما اينگونه كشورها هم امروزه كم و بيش چرخشي معكوس را در باروري و داشتن فرزندان بيش از يكي توصيه ميكنند.اين نشان ميدهد اگرچه نظام تكفرزندي، هماكنون ظاهراً مشكلات اقتصادي و اجتماعي خانوادهها را كاهش ميدهد، اما در آينده احتمال كمبود نيروي انساني و سرمايههاي انساني جايگزين وجود دارد.
دكتر شيخي در اين مورد معتقد است كه افزايش ابزار و اشكال مختلف آن از نوع مكانيكي و الكترونيكي، هماكنون جاي نيروي انساني را گرفته است و در آينده نيز اين حركت، سرعت بيشتري پيدا خواهد كرد. اين وضعيت، موجبات بيكاري نيروي انساني را بهدنبال دارد و در چنين شرايطي، خطرات كمبود نيروي انساني و جايگزين تا حدي منتفي ميشود.
اما دكتر محمد ميرزايي، استاد جمعيتشناسي دانشگاه تهران، اعتقاد دارد كه تكفرزندي، پديده مطلوبي نيست. او ميگويد: اين فرايند، موجب رشد منفي ميشود و رشد منفي هم يعني اضمحلال جمعيت، درصورتي كه ما ميخواهيم به تعالي برسيم، نه به اضمحلال و اين تعالي با يك آهنگ رشد مناسب و متعادل بهدست ميآيد.
دكتر ميرزايي تأكيد دارد كه سياست تكفرزندي در سطح كلان، در هيچ جاي دنيا مطرح نشده و خود خانوادهها با بالارفتن شانس بقاي فرزندان به اين پديده روي آوردهاند. درحاليكه اين روند، چه از لحاظ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و چه از نظر ساختار سني جمعيت، مطلوب نخواهد بود.
البته او آينده كشور را درصورتي كه با همين آهنگ رشد فعلي پيش رود، در وضعيت مناسبي ميبيند چراكه ميگويد هماكنون خيلي از خانوادهها تمايل به داشتن 2تا 3 فرزند دارند كه اين رويه وقتي در كنار خانوادههاي تكفرزند، قرار ميگيرد، باعث ايجاد تعادل جمعيتي در جامعه ميشود.
وي در توضيح وضعيت اقتصادي و اجتماعي فعلي، گوشزد ميكند كه از نظر ساختار سني، جمعيت فعال بسياري را در كشور داريم كه در سنين 15تا 30سالگي قرار دارند؛ يعني افرادي كه بهتدريج وارد بازار كار ميشوند و خواستار تحصيلات عالي، ازدواج و مسكن نيز هستند.
اين افراد در دهه بعدي، به سنين 30تا 45سالگي ميرسند و هنوز در سن فعاليت هستند. اما اگر رشد جمعيت، در پايين اين هرم، خيلي كند حركت كند با مشكل مواجه ميشويم و ديگر ساختار مناسبي نخواهيم داشت.
استاد جمعيتشناسي دانشگاه تهران، در پاسخ به اين سؤال كه آيا با پيشرفت و ازدياد ماشينهاي مكانيكي و الكترونيكي، باز هم مشكل كمبود نيروي انساني را خواهيم داشت يا نه، تأييد ميكند كه ابزارهاي نوين و هوش مصنوعي، تا حد زيادي بازار كار را از نيروهاي انساني ربودهاند و احتياج به نيروي غيرماهر را هم كم كردهاند اما هماكنون، فعاليتهاي جديدي مطرح شدهاند كه نياز به نيروي انساني دارند.
او ميگويد: فعاليتهاي فرهنگي، مؤسسات متنوع غيردولتي و كارهاي مربوط به بخش خدمات، بخشهايي هستند كه ميتوانند نيروي انساني را جذب كنند و اين روزها هم بازار بيشتري يافتهاند.و دست آخر متذكر ميشود كه وضعيت نرمال براي ساختار متعادل جمعيتي، همان داشتن حداقل2تا 3 فرزند است و هر كدام از پديدههاي كمتر يا بيشتر شدن بيرويه اين تعداد، ميتواند تبعات نامطلوبي در ساختار جمعيتي و در نهايت وضعيت اقتصادي، اجتماعي و حتي فرهنگي جامعه داشته باشد.
- تعادل جمعيتي؛ هم در شهر، هم در روستا
بهنظر ميرسد نگهداشتن حد تعادل در امور، باعث ميشود نتايج مطلوبتري حاصل شود. ساختار جمعيتي نيز از اين قاعده مستثنا نيست. چه كشورهايي كه دچار پديده بيفرزندي يا تكفرزندي هستند و چه آنهايي كه بالا بودن زاد و ولد و ازدياد جمعيت، باعث شده دچار بحرانهاي اساسي شوند، هيچكدام وضعيت مناسبي ندارند و هميشه در حال بررسي و پيدا كردن راهكارهاي مفيد براي جلوگيري از مشكلات ناشي از اين فرايندها هستند. بنابراين خوب است همانگونه كه دكتر شيخي ميگويد پديده جمعيت را با توجه به جميع جهات آن و بهگونهاي علمي و مدبرانه ارزيابي كنيم. به گفته وي جمعيت ايران، طي قرن كنوني، يعني از سال 1330تا به حال، 6برابر يا بيشتر شده و اين درحالي است كه جمعيت شهرنشين، افزايش تصاعدي داشته و در مقابل، جمعيت روستايي و نيروي انساني روستاها، همواره رو به كاهش بوده است. چنين پديدهاي نيز خود بسياري از تناقضات اقتصادي، فرهنگي، محيطي، بروز آلودگي، كمبود منابع آبي، وضعيت ضايعات و زباله و شرايطي نظير آن را بهدنبال داشتهاست.