- دوبلهي همزمان به جشنواره بازگشت
دوباره هيجان دوباره دوبلهي همزمان
پس از اينكه در دورهي قبلي جشنوارهي فيلمهاي كودكان و نوجوانان در شهر همدان، دوبلهي همزمان فيلمها و انيميشنهاي خارجي برگزار نشد، در اين دوره دوباره اين سنت دوستداشتني به جشنواره بازگشته است.
تماشاگران فيلمها و انيميشنهاي خارجي ميتوانند سانسهاي دوبلهي همزمان را انتخاب كنند و هم از تماشاي فيلمها و هم از تماشاي كار سخت اما جذاب دوبلورها لذت ببرند.
گويندگان خوشصدا و شناختهشدهي صنعت دوبله چون «شوكت حجت»، «افشين زينوري»، «مريم رادپور»، «بهروز عليمحمدي»، «مريم خسروي»، «رضا آفتابي»، «نرگس فولادوند»، «شيلا آژير»، «مهسا عرفاني» و... مسئوليت دوبلهي همزمان اين آثار را برعهده دارند.
- كودكان و نوجوانان اصفهاني در مسير زايندهرود ركاب زدند
دوچرخههاي آبي اصفهان
به گزارش ستاد اطلاعرساني سيامين جشنوارهي بينالمللي فيلمهاي کودکان و نوجوانان، کودکان و نوجوانان اصفهاني سوار بر دوچرخههاي آبيرنگشان در خيابانهاي اصفهان، آغاز به كار سيامين دورهي جشنواره را جشن گرفتند.
اين كودكان و نوجوانان در همايش دوچرخهسواري بهعنوان يکي از بخشهاي جنبي جشنواره، مسير پلخواجو تا سيوسهپل را رکاب زدند. تعدادي از کودکان و نوجوانان گروه فرهنگي طاها نيز در اين همايش حضور داشتند. گفتني است اين گروه متشکل از کودکان و نوجوانان دوچرخه سواري است که از سال 1391 هرهفته جمعهها، در شهر اصفهان دوچرخهسواري ميكنند.
- زير نظر انيماتورهاي سوئدي
آغاز زندگي شخصيتهاي كاغذي
«آنا كارينهولتز» و «هانا ماتيلدا اندرسون»، انيماتورهاي سوئدي، کارگاه استاپموشن (متحرکسازي اشيا و عروسکها) برگزار كردند.
اندرسون خطاب به شاگردان ايراني خود در اين کارگاه گفت: «خوشحالم از اينکه پيش شما هستم. ما از سوئد به ديدن شما آمدهايم. 12 ساعت طول کشيد تا به ايران برسيم و امروز ميخواهيم با هم يک انيميشن بسازيم.»
در ادامه هولتز ديگر مدرس اين کارگاه تخصصي، فيلمي را که به سبک استاپموشن ساخته بود، به حاضران نشان داد. سپس فريم به فريم انيميشن را به نمايش درآورده و مرحلهي قبل از صدا گذاري را به شاگردان اين كارگاه معرفي کرد.
اندرسون در مورد شيوهي ساخت استاپموشن بيان کرد: «روش کار اينگونه است که هر عکس را جداگانه ساخته و بايد عكسها را كنار هم قرار دهيم.»
هولتز نيز استوريورکها را که کاغذي عريض شامل چهار مستطيل هماندازه بود، بين شركتكنندگان در كارگاه پخش کرد و گفت: «بايد داستان خود را روي اين کاغذ نمايش دهيد. شروع، مشکل، راه حل و بعد پايان را روي آن رسم کنيد. وقتي شخصيتها ترسيم و شناخته شدند، آن ها را ببريد و انيميشن را بسازيد.»
پس از اينکه داستانها آماده شد، گروهي شروع به نقاشي و ترسيم شخصيتهاي داستان خود کردند و تعدادي ديگر هم به آمادهسازي زمينههاي داستانشان پرداختند. در ادامه نوبت به بريدن و جداکردن شخصيتها رسيد تا آنها بتوانند اولين قدمهاي فيلمسازي را در دنياي انيمشين بردارند.
کارين هولتز نيز تبلتهايي که براي تصوير برداري آماده کرده بود، به وسيلهي پايه به ميزها متصل كرد و اعضاي كارگاه زمينهها را روي ميز گذاشتند و در پايان نوبت به متحرکسازي رسيد. شخصيتها چندميليمتر چندميليمتر جابهجا ميشدند و باز از آنها عكس گرفته ميشد. اين فعاليت گروهي، آغاز زندگي شخصيتهاي جديد کاغذي بود.
- در كارگاه استاپموشن عليمراد رخ داد
مقواهايي كه جان گرفتند
«عبدالله عليمراد» پيشكسوت پويانمايي با همكاري پسرش «اميرحسين عليمراد» يك کارگاه استاپموشن (متحرکسازي اشيا و عروسکها) براي شماري از كودكان و نوجوانان علاقهمند به انيميشن برگزار كردند.
عليمراد در اين كارگاه تکنيک استاپموشن را داراي قدمتي به درازاي تاريخ اختراع انيميشن دانست و گفت: «وقتي که توانستند براي شخصيتها اسکلت درست كنند و بهصورت تکفريم آنها را به حرکت درآورند، استاپموشن بهوجود آمد. اين تکنيک در دنياي انيميشن گسترش پيدا کرد و با كمك اين تکنيک شاهکارهايي به دنياي هنر عرضه شد.»
او همچنين خطاب به علاقهمندان هنر پويانمايي گفت: «هرکس عاشق انيميشن است، ميتواند در اين راه گام بردارد و محدوديتي وجود ندارد.»
اميرحسين عليمراد نيز به آموزش تکنيک «کاتاوت» به کودکان پرداخت. وي در مورد اين تکنيک گفت: «در اين شيوه کار به اينگونه است که شخصيتها بر روي مقوا نقاشي شده و سپس بريده ميشوند. بعد با ساخت مفصل براي عروسکها ميتوانيم آنها را جلوي دوربين به حرکت درآوريم.»
بعد از توضيحهاي اميرحسين عليمراد دربارهي اين تكنيك، گروهي از كودكان و نوجوانان حاضر در اين كارگاه با مقوا شروع به ساخت آدمكهاي کوچک کردند و اولين شخصيت انيميشن کارگاه استاپموشن به دست هنرمندان آيندهي ايران ساخته شد. گروهي ديگر هم ماشين درست كردند و عدهاي هم پسزمينهها را نقاشي کردند.
- در گالري كتابخانهي مركزي شهرداري اصفهان
به تماشاي تبليغات
از عصر روز شنبه و همزمان با سيامين جشنوارهي بينالمللي فيلمهاي كودكان و نوجوانان اصفهان، نمايشگاه بخش مسابقهي تبليغات سينمايي بهعنوان يكي از بخشهاي جنبي جشنواره در گالري كتابخانهي مركزي شهرداري اصفهان فعاليت خود را آغاز كرده است.
اگر دوست داريد عكسها، پوسترها و تيزرهاي راهيافته به اين بخش را تماشا كنيد ميتوانيد به گالري كتابخانهي مركزي شهرداري اصفهان در خيابان باغ گلدسته سري بزنيد.
«ساموئل جيراردي» و «ميا كازالو» از خاطرات پشتصحنهي «معجزهي كوهستان» ميگويند:
لحظههاي خندهدار و بامزه!
ترجمهي سارا منصوري:
براي «ساموئل جيراردي» اين اولين تجربهي قرارگرفتن جلوي دوربين بوده، اما «ميا كازالو» از پنج سال قبل (سال 2012 ميلادي) در چند فيلم و سريال بازي كرده است. اين دو نوجوان شوخطبع و بامزه، بازيگران فيلم سينمايي «معجزهي كوهستان» به كارگرداني «توبياس ويمان» از آلمان هستند.
اين فيلم در شصت و هفتمين جشنوارهي جهاني فيلم برلين، خرس بلورين بهترين فيلم بخش كودك و نوجوان را بهدست آورده و داستان دختر نوجواني بهنام «آمِلي» است كه از بيماري آسم رنج ميبرد و با كمك «بارت» ميخواهد بيماري خود را در كوهستان درمان كند.
اين فيلم زيبا و تأثيرگذار حالا به سيامين جشنوارهي فيلمهاي كودك و نوجوان اصفهان آمده و با 13 فيلم ديگر بخش مسابقهي سينماي بينالملل براي كسب پروانههاي زرين رقابت ميكند. به همين مناسبت براي اين شماره ترجمهي گفتوگوي ويژهاي را با اين دو بازيگر نوجوان برايتان آماده كردهايم.
- ميدانم که اولينبار نسخهي نهايي فيلم را در جشنوارهي برلين و همراه با مخاطبان عادي ديديد. دوست دارم بدانم احساستان از تماشاي فيلم در کنار بقيهي تماشاگران چه بود؟ از نتيجهي کارتان راضي هستيد؟
ميا: من فيلم را دوست داشتم، اما راستش قضاوت دربارهي اينکه فيلم خوب شده يا نه کمي سخت است. چون من و ساموئل بيشتر از تماشاگران فيلم، از آن ميدانيم. مثلاً يك لحظههايي از فيلم، صداي خندهي من و ساموئل در سالن سينما بلند ميشد، اما بقيه ساکت بودند! چون آن صحنهها براي ما يکجور تجديد خاطره بود.
براي ما آن صحنهها يک پيشينه داشت که ديگران از آن بيخبرند. علاوه بر اين، بخشهايي از فيلم هم در نسخهي نهايي حذف شدهاند. براي همين نميشود مثل يک تماشاگر دربارهي آن نظر بدهم.
- ميا، تو نقش دختر نوجواني را بازي کردي که بيماري حاد تنفسي دارد. شکر خدا تو دختري سالم و قوي هستي! چهطور از پس اين نقش برآمدي؟ چون واقعاً تماشاگر باور ميکند که آسم داري و با اين بيماري در حال جنگي.
ميا: خوشحالم که اينطور فکر ميکنيد. بايد بگويم که خيلي تمرين کردم. با يك دختر همسن و سالم که اين بيماري را داشت، مفصل حرف زدم و خواستم از همهي جنبههاي بيمارياش برايم بگويد.
اين فرصت را هم داشتم که با يك پزشک دربارهي اين بيماري حرف بزنم. علاوه بر همهي اينها به همراه توبياس ويمان (كارگردان)، فيلمهاي زيادي را دربارهي اين بيماري تماشا کردم تا اطلاعاتم زياد شود.
- چهطور شد که براي بازي در اين فيلم انتخاب شديد؟ مثل داستان فيلم، پاي يك معجزه در ميان بود؟
ميا: براي من که معجزهاي رخ نداد. از طريق يك آژانس بازيگري که عضو آن هستم به اين پروژه معرفي شدم.
ساموئل: معجزهي حضور من در اين فيلم در فيسبوک رخ داد. در فيسبوک يک آگهي ديدم که براي نقش پسر فيلم دنبال نوجواني اهل منطقهي «تيرول جنوبي» (منطقهاي در شمال ايتاليا كه مردم آن آلماني صحبت ميكنند.)هستند. درنگ نکردم و سريع درخواست دادم و حالا هم فيلمم روي پرده است!
- حتماً بودن در طبيعت و صحنههاي كوهستان، لحظههاي غافلگيرکننده و هيجانانگيزي برايتان داشته.
ساموئل: لحظههاي خندهدار و بامزهي زيادي در پشتصحنه داشتيم. اما آن قسمتي که ميا (آمِلي) در رودخانه ميافتد و من ميروم نجاتش بدهم، خيلي هيجانانگيز بود. بيشتر از همهي اينها، پرواز با هليکوپتر را دوست داشتم، واقعاً بينظير بود.
ميا: در فيلم صحنهاي هست که من در حال فرار، در تودهاي از گِل ميافتم. هرچند افتادن در گل چيز خوشايندي به نظر نميرسد، اما براي من و ساموئل (بارت) تبديل به يک بازي شد و تا توانستيم به سمت هم گل پرتاب کرديم!
- ساموئل به صحنهي خوبي از فيلم اشاره کرد؛ افتادن آملي در آب رودخانه. واقعاً صحنهي نفسگيري بود. جريان آب رودخانه چيزي نيست که بشود کنترلش کرد. بهنظرم اين از خطرناکترين صحنههاي فيلم بود.
ميا: خب، همهچيز تحت کنترل بود. پشت صخرهها چند غواص حاضر بودند تا به محض اينکه براي من احساس خطر کردند، وارد عمل بشوند. در ضمن من ميدانستم که حدوداً بايد در کجاي رودخانه باشم و قبل از اينکه جريان آب رودخانه بخواهد تند و وحشي شود خودم را جمع و جور کنم.
ساموئل: البته اضافه ميکنم که ميا در اين صحنه خيلي عصبي و نگران بود. يادت که هست؟
ميا: واقعاً؟... البته بله، عصباني بودم.خب قرار بود، در يک رودخانه بيفتم.
- آب رودخانه سرد بود؟
ميا: بله، اما وقتي وارد آب شدم، ترس و عصبانيتم جاي خودش را به شادي و لذت از آب رودخانه داد. براي من که آن صحنه لذتبخش تمام شد.
ساموئل: عوامل فيلم هم با پتو و چاي گرم در کنار رودخانه انتظار ما را ميکشيدند. براي همين پايان خوشي داشتيم.
- خود کوهستان چهطور؟ هوا سرد نبود؟ شما در فيلم فقط يک ژاکت نازک پوشيده بوديد.
ميا: نه، واقعاً زياد سرد نبود. اما در يک صحنه که ما در توفان و باد و باران گير ميکنيم، لباسهاي خيسمان خيلي ناخوشايند بود. اما در همان صحنه هم چند فن از پشت دوربين، باد گرم ميزدند تا واقعاً بيمار نشويم!
ساموئل: فيلمبرداري ما در تابستان انجام شد. براي همين سرما آنطور نبود که اذيتمان کند. البته بهجز همان صحنهاي که ميا اشاره کرد.
- «معجزهى كوهستان» تصاوير نابي از کوهستان را به مخاطب نشان ميدهد. کوه، رودخانه و باران همه و همه زيباييهايي خود و انرژي اميدآفرينشان را به بيننده منتقل ميکنند. يکي از اين صحنههاي بهيادماندني، صحنهاي است که دو سنجاب به سمت آملي ميآيند. اين صحنه چهطور فيلمبرداري شد؟
ميا: آن صحنه کاملاً واقعي بود. من کمي شير در دستم ريختم و سنجابها به طرفم آمدند. باورنکردني بود؛ هيچوقت چنين چيزي را تجربه نکرده بودم.
- حدس ميزنم جلوي دوربين خيلي راحت بودي. درست ميگويم؟
ساموئل: کاملاً. تجربهي حضور جلوي دوربين مثل اين است که شما در حال صحبت با فردي هستيد و فرد سومي هم ناظر اين گفتوگوست. اگر در مکالمهتان غرق شويد، کمکم حضور آن فرد سوم را فراموش ميکنيد.