زندگيهايي كه بعضا يك سال نيز دوام پيدا نميكنند و زن و شوهرهاي جواني كه در ابتدا يا شروع زندگي كاخي از آرزوها براي خودشان ميسازند با نخستين اختلاف كاخ آرزوهايشان فرو ميريزد. در گذشته بسياري از بزرگان با ريشسفيدي و صحبت سعي ميكردند تا اختلافات زوجهاي جوان را حل كنند، اما امروز كمتر كسي در زندگي ديگران دخالت ميكند و زوجهايي كه دچار اختلاف ميشوند سادهترين راه را انتخاب ميكنند؛ طلاق توافقي. در اين ميان افرادي هستند كه براي نجات زندگيها و كاهش طلاق، آستين همت را بالا زده و سعي ميكنند بهعنوان يك واسطه اجازه ندهند زندگيها با نخستين اختلاف از هم گسيخته شود. حجتالاسلام عليرضا آقايي ميبدي يكي از همين انسانهاي دلسوزي است كه با رها كردن رياست سازمان تبليغات اسلامي در ميبد يزد، با همكاري دادگستري، واحد ميانجيگري و خانواده در اين شهر كويري راه انداخته تا مانعي باشد براي جدايي زن و شوهرهايي كه بهدليل آشنا نبودن با مهارتهاي زندگي، جدايي را به ادامه زندگي مشترك ترجيح ميدهند. بررسي 143پرونده شكايت و مختومه كردن 121پرونده با صلح و آشتي بين زوجين، تنها گوشهاي از فعاليتهاي آقايي در اين مركز است. اين روحاني 39ساله كه آموزههاي اسلام را در زندگي خودش به خوبي پياده ميكند از ضرورتي كه باعث راهاندازي مركز ميانجيگري و خانواده و تلاشهايي كه براي بازگرداندن زوجها به زندگيشان انجام داده است براي ما ميگويد.
- زنگ خطر به صدا درآمد
سال94 وقتي بهعنوان رئيس سازمان تبليغات اسلامي ميبد مشغول بهكار بودم دادگستري اين شهرستان گزارشي از افزايش آمار طلاق در اين شهر اعلام كرد؛ گزارشي كه تكاندهنده بود و زنگ خطر را به صدا درآورد. مدتي بود كه بهعنوان كارمند مشغول بهكار شده بودم و به نوعي حقوقبگير بودم، اما وقتي اين گزارش ارائه شد احساس كردم بايد براي كاهش آمار طلاق و روشن كردن ذهن زوجهايي كه ميخواهند زندگي جديدي را آغاز كنند كاري انجام دهم. شهريور سال94 از سازمان تبليغات اسلامي استعفا كردم و در جلسهاي مقرر شد تا مركزي راهاندازي شود كه در آن زوجين قبل از پيگيري شكايت طلاق با مشاوران روحاني صحبت كرده و مشكلاتشان را درميان بگذراند و از راهنماييهاي دلسوزانه آنها استفاده كنند.
آن روزها تنها دغدغهام اين بود كه بهعنوان يك روحاني وظيفه دارم از اعتمادي كه مردم به روحانيت دارند استفاده كنم و اجازه ندهم كانون گرم خانوادهها از هم پاشيده شود. 2سال كارمند دولت بودم، اما از اين كار استعفا كردم و اكنون يك روحاني و منبري و روضهخوان ساده هستم. طي جلساتي كه با رياست دادگستري ميبد داشتم مقرر شد تا اتاقي را به همين منظور در اختيار من قرار دهند. مهر ماه سال94 فعاليت ما آغاز شد. روند كار در دادسرا به اين شكل بود كه وقتي شكايت كيفري مثل ضرب و جرح و توهين مطرح ميشد شكايت نزد دادستان ميرفت و ايشان آن را به بازپرس يا داديار ارجاع ميداد و آنها پس از مطالعه شكايت آن را به كلانتري ميفرستادند تا مأموران كلانتري در اين زمينه تحقيق كنند و پس از آن پرونده دوباره نزد قاضي بازميگشت. اين روند در شهرهايي مانند يزد و ميبد كه بسياري از مردم يكديگر را ميشناسند مشكلات زيادي به همراه داشت. يك دعواي ساده زن و شوهري وقتي به دادگاه كشيده ميشد باعث ميشد تا اين زوج پا به دادگاهي بگذارند كه پروندههايي مثل قتل يا تجاوز به عنف و... در آن رسيدگي ميشد و اين زن و شوهر بايد تا زمان تشكيل دادگاه و صحبت با قاضي در كنار اين متهمان منتظر ميماندند. از طرف ديگر وقتي پرونده براي تحقيق به كلانتري محل فرستاده ميشد مأمور كلانتري سوار بر خودروي پليس به محل زندگي اين زوج ميرفت و از همسايهها درباره دعوا و درگيريشان تحقيق ميكرد يا براي آنها احضاريه ميبرد. از آنجا كه در محلههاي شهر ميبد همه يكديگر را ميشناسند، وضعيت طرفين دعوا بدتر ميشد و همه به نوعي از اختلاف و درگيري آنها باخبر ميشدند.
به اين ترتيب مرد خانواده بهخاطر شكايت همسرش بهشدت شاكي ميشد و ميگفت كه اين زن آبروي مرا برده و باعث شده پاي پليس و دادگاه به زندگيمان باز شود و به همين دليل اين زن ديگر براي زندگي مشترك مناسب نيست! به اين ترتيب خانوادهها نيز با يكديگر درگير ميشدند و آتش اختلاف 2 خانواده شعلهور ميشد. با توجه به تجربههايي كه در زمينه مشاوره داشتم، به دادستان پيشنهاد دادم قبل از اينكه شكايت مطرح شده را به دادگاه يا كلانتري ارسال كنند و پاي طرفين دعوا به دادگاه باز شود واحدي را راهاندازي كنيم كه اين شكايتها قبل از دادگاه و كلانتري در آنجا بررسي شود. با راهاندازي اين واحد، آن را واحد ميانجگيري و خانواده نامگذاري كرديم. با همكاري رئيس دادگستري ميبد پروندهها قبل از اينكه به دادگاه يا كلانتري برود و باعث آبروريزي طرفين دعوا شود ابتدا به واحد ما ارجاع ميشد. در واحد ميانجيگري خبري از احضاريه و پليس نيست و بعد از مدتي احساس كرديم لزومي هم ندارد كه اين شكايتها در محيط دادسرا مطرح شود و به همين دليل مكان مذهبياي به نام بيتالزهرا را براي بررسي اين پروندهها و صحبت با زوجهايي كه دچار اختلاف شدهاند انتخاب كرديم. در بسياري از اين پروندهها از طرفين ميخواستيم كه به دادسرا نيايند و بعد از نماز مغرب و عشا در بيتالزهرا حضور پيدا كنند تا به شكايتهاي آنها رسيدگي شود.
- راهنو، ابتكار نو
بسياري از زوجهايي كه دچار اختلاف ميشوند، با نهايت خشم به دادگاه ميآيند و تنها خواستهشان اين است كه قانون تكليف آنها را مشخص كند، اما در مركز ميانجيگري، علاوه بر قانون، اخلاق و شرع را نيز بهكار ميگيريم و با طرفين صحبت ميكنيم. از آنجا كه همكاران من در اين مركز روحاني هستند و در ميبد يزد حرفهاي روحانيون در دل مردم بسيار اثرگذار است صحبتهاي آنها با زوجين بسيار تأثيرگذار بوده و بسياري از آنها پس از اين صحبتها از شكايت خود صرفنظر ميكنند. در برخي از اين پروندهها وقتي با زوجهايي كه در زندگيشان دچار اختلاف شدهاند صحبت ميكنيم متوجه ميشويم كه مشكلات مالي يكي از علتهاي مهم اين اختلافات است. برخلاف دادگاه كه بهدليل كمبود زمان كمتر به اصل مشكل طرفين كار دارد ما اين مشكلات را مورد توجه قرار ميدهيم و با كمك گرفتن از خيّرين سعي ميكنيم مشكلات مالي آنها را مرتفع كنيم. حل اين مشكلات گاهي با دادن وامهاي بلاعوض يا فراهم كردن مقدماتي براي شروع يك كار است كه خوشبختانه خيّرين تا به امروز از ما حمايت كردهاند.
- به اندازه كافي وقت داريم
در مركز ميانجگيري هيچ محدوديتي نداريم و مشاوران ما ساعتها پاي درددل زوجهايي كه زندگيشان دستخوش طوفان اختلاف شده است مينشينند و همين گوشكردن به حرفهاي آنها تأثير زيادي در نگرش مثبت آنها نسبت به ادامه زندگي دارد. بارها شاهد بودهايم كه زوجهاي جوان بعد از اينكه حرفهاي دلشان را به مشاوران بازگو كردهاند اختلافات را كنار گذاشته و به زندگي مشترك بازگشتهاند. اين يكي از نكات بارز و مثبت مركز ميانجگيري است. در دادگاهها بهدليل كثرت پروندهها شاهديم كه قاضي نميتواند براي شنيدن حرفهاي طرفين دعوا بيشتر از يك زمان خاص و محدود صرف كند و بايد در وقت مقرر نسبت به مختومه كردن پرونده و صدور حكم تلاش كند همين امر باعث ميشود طرفين دعوا هيچگاه فرصتي براي بيان مشكلات واقعي زندگيشان پيدا نكنند.
- 121 پرونده از 143پرونده
گاهي اوقات از زوجها تعهد ميگيريم كه ديگر رفتارهاي گذشته را تكرار نكنند و براي كسب اطمينان از تكرار نكردن اين رفتارها، سعي ميكنيم تا 6ماه بعد از آشتيدادنشان با آنها ارتباط داشته باشيم و هر 20روز يا يكماه يكبار با خريد گل و هديه و يا شيريني براي سركشي و پرسيدن احوالي از آنها به خانهشان ميرويم و وضعيت زندگيشان را جويا ميشويم. اين كار تاكنون بسيار مؤثر بوده است و خوشبختانه بسياري از اين زوجها با كنار گذاشتن اختلافهايي كه قبلا داشتهاند زندگي خوبي را در پيش گرفتهاند. از 143پرونده طلاق كه تشكيل شده بود موفق شديم در 121پرونده صلح و آشتي بين زوجين برقرار كنيم و آنها را از طلاق منصرف كنيم و با پيگيريهاي كه انجام داديم خوشبختانه آنها زندگي خوبي را در پيش گرفتهاند.
در برخي از دعواهاي زن و شوهري سعي ميكنيم اجازه ندهيم كار به شكايت و تشكيل پرونده در دادگاه بكشد. بهطور مثال وقتي يك زن با مراجعه به مركز ميانجيگري از رفتار بد همسرش شكايت ميكند همكاران ما در تماس با همسر اين زن اعلام ميكنند كه همسر شما براي شكايت به دادگاه آمده است، اما ما اجازه طرح شكايت ندادهايم تا با حضور شما مشكل را حل كنيم. با اين روش تقريبا هر روز شاهديم كه 8 مورد شكايت به رضايت منتهي ميشود.
- پيشگيري قبل از درمان
يكي از مشكلات اصلي و مهم كه باعث بروز اختلاف بين زوجين ميشود آشنا نبودن با مهارتهاي زندگي است. مهارتهايي كه آگاهي نداشتن نسبت به آنها ميتواند اختلافات عميقي را بين زوجها ايجاد كند و اين اختلاف و فاصله هر روز بيشتر شده و بعد از مدتي منجر به جدايي شود. 27آسيب مهم در كمين خانوادههاست و آشنايي با اين آسيبها، هنر خوب زندگي كردن و مهارتهاي زندگي ميتواند سلامت يك زندگي مشترك را تضمين كند. از آنجا كه هميشه پيشگيري بهتر از درمان است كلاسهايي را براي زوجهايي كه به تازگي زندگي مشتركشان را آغاز كردهاند برگزار ميكنيم و ضمن معرفي آسيبهايي كه در كمين خانواده قرار داد و هركدام از آنها، بهطور مثال فضاي مجازي، ميتوانند زندگي را تلخ كنند آنها را با مهارتهاي زندگي آشنا ميكنيم. در اين كلاسها به زوجهاي جوان قرآن و گلدان هديه ميدهيم و به آنها تأكيد ميكنيم اگر در زندگيشان دچار اختلاف و مشكل شدند قبل از مراجعه به دادگاه و كلانتري و طرح شكايت، مستقيما به واحد ميانجيگري و خانواده مراجعه كنند تا ما اختلاف و مشكل آنها را برطرف كنيم. تاكنون براي 1200زوج جوان كلاس برگزار كردهايم و خوشبختانه تا به امروز درصد بسيار كمي از آنها در زندگيشان با مشكل و اختلاف مواجه شدهاند كه آنها نيز بعد از مراجعه به مركز ميانجيگري اين اختلافها را كنار گذاشتهاند. براي حضور زوجهاي جوان كه زندگيشان را بهتازگي آغاز كردهاند جلساتي با سردفتران 4دفتر ازدواج در ميبد برگزار كردهايم و آنها ملزم شدهاند هر زوج جواني كه براي ثبت ازدواج به دفتر مراجعه ميكند با معرفينامه نزد ما بيايند و در كلاسهاي مهارتهاي زندگي حضور پيدا كنند. البته اين حضور اجباري نيست ولي بيش از 90درصد زوجهاي در اين كلاسها شركت ميكنند. در مركز بيتالزهرا كه براي ميانجيگيري اختصاص دادهايم 140صندلي قرار دارد و با توجه به مذهبي بودن اين مكان، بسياري از زوجها با دلي آرام در آن حضور پيدا ميكنند.
- روحانيت بايد وارد عمل شود
در مجموعه، 10نفر در اين طرح همكاري دارند و همه روحانيون محلههاي مختلف نيز درصورت نياز با ما مشاركت ميكنند. بهطور مثال اگر يك زوج در زندگيشان با مشكل و اختلاف مواجه شدند و زندگيشان در آستانه فروپاشي قرارگرفت بلافاصله موضوع را با روحاني محل زندگي آنها درميان ميگذاريم و از او ميخواهيم كه به خانه اين زوج رفته يا آنها را به خانه خود دعوت و براي كنار گذاشتن اختلافات، ميانجيگري كند. اين كار بسيار مؤثر بوده و با ريشسفيدي روحاني و بزرگ محل بسياري از زوجها اختلافات را كنار گذاشتهاند. معتقدم روحانيون بايد در منبرها از آسيبهاي اجتماعي كه در كمين خانوادهها قرار دارد سخن بگويند و با آيات و روايات آن را براي مردم تبيين كنند. با بيان اين موضوعات در منبرها اين آسيبها كاهش پيدا ميكند و معتقدم اين يكي از وظايف مهم روحانيون است. من در منبرها بيشترين وقت را به موضوع خانواده و آسيبهاي در كمين آن اختصاص ميدهم و اين بهترين زماني است كه ميتوان اين موضوع را مطرح كرد.
- شناسنامه
وقتي در كودكي براي تأمين هزينههاي تحصيل به زيلوبافي ميرفتم و كارمي كردم استادم حاجآقا قدرتي كه پدر دو شهيد است قصههاي مذهبي براي من تعريف ميكرد و با افزايش دستمزد مرا تشويق ميكرد كه براي نماز جماعت به مسجد بروم. بعد از مدتي مكبر مسجد شدم و علاقهام به روحانيت بيشتر شد و از سوم راهنمايي نيز وارد حوزه علميه شدم و دركنار تحصيل در حوزهعلميه، در مقطع كارشناسيارشد حقوق جزا فارغالتحصيل شدم. با محبتي كه مردم ميبد نسبت به من دارند امسال در انتخابات شوراهاي شهر ميبد بهعنوان نفر اول انتخاب شدم و اميدوارم بتوانم در شوراي شهر نسبت به حفظ كيان خانوادهها تلاش كنم. ما 6برادر هستيم و من فرزند پنجم خانواده هستم. در كنار زيلوبافي نماز استيجاري هم ميخواندم. امروز كه صاحب يك دختر 20ساله و پسر 15ساله هستم زندگيام برپايه تفاهم و ايثار و گذشت بنا شده است. همسرم با وجود آنكه سالها در غربت زندگي كرديم ولي همشه با گذشت و مهرباني در كنارم بوده و در زندگي مان سعي ميكنيم به توصيه و دستورات قرآن و ائمه اطهار(ع) عمل كنيم.
- يك خاطره شيرين
چندي قبل يك زوج جوان كه از دادگاه خانواده حكم طلاق نيز گرفته بودند براي اجراي صيغه طلاق ميخواستند به دفترخانه مراجعه كنند. در صحبتي كه با مرد خانواده داشتم متوجه شدم او محبت زباني و كلامي را به خوبي نميداند و تاكنون جمله محبتآميزي نيز به همسرش نگفته است. از او خواستم باتوجه به اينكه قبل از جاري شدن صيغه طلاق، زن و شوهر هستند همسرش را با خودرو به دفترخانه ببرد و در طول مسير از او طلب حلاليت كند و اجازه ندهد اين جدايي با دلخوري همراه شود. با اين روش او را وادار كردم تا در آخرين لحظات، جملات محبتآميز به همسرش بگويد. در طول مسير اين مرد از همسرش عذرخواهي كرد و از او طلب حلاليت كرد و بيان اين جملات باعث شد تا دل هردوي آنها خالي از كينه شده و به جاي دفتر طلاق راهي خانه شوند و خوشبختانه امروز صاحب فرزند شده و زندگي خوبي در كنار هم دارند.
- ايران فقط تهران نيست
متأسفانه صدا و سيماي ما در بروز اين اختلافات تأثيرگذار است. مسئولان در ساخت برنامههاي تلويزيوني و سريالها هيچگاه شهرستانها را درنظر نميگيرند و تصور ميكنند همه جاي ايران مثل تهران است. در سريالها زندگي خانوادهها را با فرهنگي كه بيشتر در تهران رواج دارد نشان ميدهند و كمتر به اخلاق و شعائر اسلامي در آن پرداخته ميشود. در برخي از برنامهها شاهديم كه مجري يا ميهمان برنامه با افتخار از سحرخيزي و ورزش صبحگاهي كه هر روز انجام ميدهد سخن ميگويد اما هيچگاه بيان نميكند صبحها قبل از هركاري نماز صبح به جا ميآورم و با توكل برخدا روز را آغاز ميكنم. علاوه بر آن حضور برخي از بازيگران يا مجريهاي تلويزيوني كه بارها در زندگي مشترك با بنبست مواجه شده و طلاق گرفتهاند عاملي براي ترويج اين نوع زندگيها شده است.
- جاي خالي تقوا در زندگي
بيشترين عامل بروز اختلاف در ميان زوجها دور شدن از اعتقاد و تقواست. تجربهاي كه در اين مدت در صحبت با زن و شوهرهايي كه با هم اختلاف پيدا كردهاند كسب كردهام اين واقعيت را براي من روشن كرده است كه هرچقدر تقوا در ميان زوجها كاهش پيدا كند آسيبها بيشتر ميشود. در بسياري از اختلافهاي زن و شوهري كه گاهي با فحاشي و ضرب و شتم نيز همراه است متوجه ميشويم كه آنها نماز نميخوانند يا مال حرام وارد زندگيشان شده است يا احكام و اخلاق اسلامي را رعايت نميكنند. همچنين كم شدن حوصله و بيصبري زوجها از ديگر عوامل بروز اختلاف ميان آنهاست و كنترل نكردن زبان در اين ميان تهمت و فحاشي را به همراه دارد. شناخت تفاوتهاي بين زن و مرد در يك زندگي مشترك بسيار مهم است و مرد بايد بداند كه در مقابل او زن قرار دارد كه با او متفاوت است. در گذشته ريشسفيدي بسيار مورد احترام بود و آنها با پادرمياني، اختلافها را پايان ميدادند اما امروز اين فرهنگ كمرنگ شده و زوجها با نخستين اختلاف راهي دادگاه ميشوند درحاليكه دادگاه و قاضي فقط حكم ميدهد و فرصتي براي ريشسفيدي ندارد.
- بازگشت از لبه پرتگاه
سعيد و همسرش از زوجهايي بودند كه با راهنماييهاي حجتالاسلام آقايي از طلاق فاصله گرفتند
سعيد زندگياش را مديون راهنماييهاي حجتالاسلام آقايي ميداند. زندگياي كه در آستانه فروپاشي قرار داشت اما امروز در كنار همسرش روزهاي شيريني را تجربه ميكند. اين جوان ميبدي يكي از كساني است كه در مركز ميانجيگري و خانواده زندگياش متحول شد و جنگ و دعوا و قهر جاي خود را به آشتي و لبخند داد. او از آن روزها و تغييري كه به واسطه حرفها و نصايح حاج آقا آقايي براي او رقم خورد اينگونه ميگويد: مشكلي با همسرم داشتم كه شايد بسياري از خانوادهها با آن درگير باشند. همسرم از همان سالهاي اول زندگي بسيار حساس و زودرنج بود. وقتي همراه هم به ميهماني يا مجلس جشن ميرفتيم احساس ميكرد منظور همه حرفهايي كه در آنجا زده ميشود او بوده و بهنوعي همه حرفها را بهخودش ارتباط ميداد. خيلي زود عصباني ميشد. براي همين سعي ميكرديم كمتر به منزل بستگان برويم. اين رويه روزبهروز بدتر ميشد و حتي به پرتاب اشيا و شكستن شيشه نيز كشيده شده بود. البته من هم بهنوعي مقصر بودم و به همسرم ميگفتم همه حرفهايي كه شنيدهاي دروغ است و آنها را رها كن. حرفهاي من تأثير كوتاهي داشت و او دوباره عصبي ميشد. گاهي اوقات شبها از منزل بدون اطلاع خارج ميشد و به منزل پدرياش ميرفت. نميدانستم چه كار كنم و زندگيمان هر روز تلختر ميشد. وقتي با حجتالاسلام آقايي آشنا شدم موضوع را با ايشان درميان گذاشتم و خواستم تا به من راهكاري ارائه كند. ايشان گفتند كه علامتهاي بيماري روحي و رواني در همسر شما وجود دارد و بايد آن را درمان كنيد. ابتدا اين حرفها را قبول نكردم و ميگفتم همسرم هيچ بيمارياي ندارد. بعد از مدتي خانواده همسرم او را نزد خودشان بردند تا مدتي تنها باشد اما فايدهاي نداشت و دعواها و قهرها طولانيتر شدند. سرانجام خانواده همسرم به اين نتيجه رسيدند كه دخترشان بايد درمان شود و اين همان چيزي بود كه آقاي آقايي گفته بود. تحت نظر روانپزشك همسرم درمان شد و آرامش پيدا كرد و با پيشنهاد همسرم از حاج آقا آقايي دعوت كرديم تا هر 2هفته يكبار به خانه ما بيايد و براي ما صحبت كند. اين پيشنهاد همسرم بود و صحبتهاي ايشان بسيار در ما تأثيرگذار بود. هميشه تأكيد ميكردند كه مشكل شما در بسياري از خانوادهها وجود دارد و با يك درمان ساده ميتوان از بروز فاجعه جلوگيري كرد. مشكلات ما از آبانماه سال گذشته پايان يافت و صحبتهاي حاج آقا آقايي در من و همسرم مؤثر بود و خوشحالم كه زندگيمان دوباره سرو سامان گرفته است.