آخرين كتاب او در حوزه سفرنامهنويسي «سباستين» نام دارد كه به چاپ چهارم رسيده و ماجراي سفر به كوبا را با تصاوير جذاب روايت كرده است. با منصور ضابطيان به بهانه استقبال از آخرين كتابش گفتوگو كرديم.
- سفرنامهاي كه مفصل شد
«بعد از انتشار 3كتاب كه در آنها درباره سفر به چند كشور نوشتم، با اين درخواست از سوي دوستان و مخاطبان مواجه شدم كه چرا مفصلتر نمينويسم و اطلاعات بيشتري از مقصدهاي سفر به مردم نميدهم. با همين استدلال رفتم سراغ نوشتن سباستين». ضابطيان اين را به همشهري ميگويد و ادامه ميدهد: «بيترديد در سباستين هم مثل كتابهاي قبلي دوست داشتم خواننده را بيش از هر چيز به سفر ترغيب كنم تا با خواندن كتاب، حالش خوب شود. كوبا را انتخاب كردم و تصميم گرفتم با جزئيات بيشتر سفرنامه اين كشور را بنويسم».
او كه سابقه ساختن و اجراي برنامههاي محبوب براي تلويزيون را در كارنامه دارد، درباره اينكه آيا اكنون بهانه سفر رفتن و نوشتن مطالبي درباره آن برايش عوض شده، چنين اظهارنظر ميكند: «اين استنباط درست است. من قبلا سفرهايي ميرفتم و بعد از اين سفرها در رسانهها گزارش مينوشتم. در تجربه كتابهاي قبلي هم همين روال را ادامه دادم اما در مورد سباستين اين بهانه تغيير كرد. اين بار من سفر رفتم تا سفرنامه بنويسم. به همين دليل سعي كردم در انتخاب مقصد و ضبط وقايع دقيقتر عمل كنم.»
- چكيده يك سال عمر
نويسنده سباستين همچنين درباره نثر كتاب و نوعي شباهت با آثار آلن دوباتن هم معتقد است كه اگر چنين شباهتي وجود داشته باشد، براي او افتخاري بزرگ است. البته به گفته ضابطيان، سباستين كه چهارمين كتاب سفرنامهاي اوست طبعا بهخاطر تجربه بيشتر در نگارش اينگونه آثار، نثري منزهتر دارد و بهاصطلاح روان است. ضابطيان ميگويد: «بهعنوان نويسنده دوست دارم با نوعي شيريننويسي باعث شوم به خواننده خوشبگذرد و البته گاهي هم ميشنوم كه عدهاي از روي لطف ميگويند كتابت را مثلا در 2ساعت خوانديم. اين هم مايه مباهات است هم كلنجاري دروني با خودم كه ببين چكيده يك سال عمرت را در 2ساعت خواندند و تمام... .»
- چاي در كازابلانكا
بكر بودن كوبايي كه هنوز روح فيدل كاسترو و ارنستو چهگوارا در آن حس ميشود، براي خيليها جذاب و فروش خوب كتاب «سباستين» مصداق همين ادعاست. منصور ضابطيان با همين استدلال سراغ سفر و كتاب بعدياش رفته است. او ميگويد: «تا زمستان كتاب «چاي نعناع» منتشر ميشود كه سفرنامه مراكش است. مراكش براي خيلي از ما بهواسطه برداشتمان از فيلم «كازابلانكا» مقصدي جذاب است اما بيترديدرؤياي ما اشتباه است. اهالي مراكش كازابلانكا را به نام دارالبيضا ميشناسند و در اين شهر جز ساختمانهاي سفيد اثري از آن كازابلانكايي كه ما تصور ميكنيم وجود ندارد. مراكش مقصدي بينظير است اما بدون رؤياي فيلم محبوب خيلي از ما كه در هاليوود ساخته شد.»