در تجربه نخست با امید به ثمربخشبودن مذاکره با دشمن و دلخوشکردن به وعدههای توخالی بانیان تاسیس اسرائیل و حامیان آن، روزگاری به اعراب گفته شد که قطعنامه 181 را باید بپذیرید زیرا صهیونیستها زور دارند و موازنه قوا به سود آنان است.
با گذر زمان، اسرائیل به جای 54درصد از سرزمین تاریخی فلسطین که در این قطعنامه به آن واگذار شده بود، 78درصد از آن را اشغال کرد و از آن پس فلسطینیان باید برای اجرای قطعنامههای 242 و 338 مذاکره میکردند و به پذیرش تشکیل دولت در 22درصد از سرزمین خود رضایت میدادند.
باز هم با گذشت زمان، اسلو از راه رسید تا همین 22درصد نیز در معرض تردید قرار گیرد و بازگشت آوارگان تعلیق به محال شود و پایتختی قدس فقط به در اختیار داشتن چند محله از آن و نظارت معنوی بر آسمان مسجدالاقصی خلاصه شود زیرا مجسمه داوود در زیر مسجد مدفون است و صهیونیستها حق دارند به جست و جوی آن درآیند.
اما این روند در آناپولیس به مراتب تاسفبارتر است.
نیاز ابومازن با بهرهگیری از آن برای دوپینگ سیاسی در برابر حماس که در انتخابات و نبرد نظامی، گوی سبقت را از وی ربوده است، شرایط را به گونهای درآورد که اولمرت بتواند تفاهمنامهای را با محورهای ذیل بر وی تحمیل کند: فلسطینیان موجودیت اسرائیل را میپذیرند و متعهد میشوند که با تروریسم - مقاومت- مبارزه کنند و خشونت - انتفاضه- را متوقف سازند و دولت خود را با مرزهای موقت برقرار سازند تغییر نام دولت خودگردان به دولت فلسطینی بدون هیچ تغییر اساسی در آن.
متقابلاً اسرائیل نیز حق فلسطین در ایجاد دولت را میپذیرد. البته تشکیل این دولت که موکول به انجام مذاکرات ماراتونی دیگری است که تا پایان ریاست جمهوریاش به طول میانجامد و سپس به یک کنفرانس بینالمللی دیگر نیاز دارد تا ... یعنی باز تولید روند بیحاصل اسلو.
این همه آن چیزی است که در بیانیه امروز آناپولیس خواهد آمد البته در میان انبوهی از جملهپردازیهای بیخاصیت! یعنی دریافتهای اسرائیل در باب تضمینهای امنیتی نقدی است بیآنکه طرف فلسطینی دریافت نقدی قابل ذکری داشته باشد، افزون بر آنکه برای نخستین بار مسئله یهودیبودن دولت اسرائیل به روی میز مذاکره قرار گرفته است.
پذیرش یهودیبودن اسرائیل از سوی فلسطینیان که گاهی فراتر از به رسمیت شناسایی آن است به معنای پایان بحث بازگشت آوارگان و همچنین در ابهام قرار گرفتن سرنوشت نزدیک به 5/1 میلیون نفر فلسطینی ساکن اراضی 48 خواهد بود.
اینک نمایندگان 48 کشور جهان از جمله 16 کشور عربی به جشنواره یک روزهای دعوت شدهاند که هیچ بحث جدی در آن صورت نخواهد گرفت و فقط بیانیه ازپیش تهیهشده آمریکا قرائت خواهد شد.
آمریکا از آن خشنود است تا شاید بتواند پوششی برای ناکامیهای پی در پی خود در خاورمیانه فراهم آورد، اسرائیل از آن خشنود است زیرا بدون اعطای هیچ امتیاز یا بهای قابل ذکری توانسته است با وزرای خارجه عرب آن هم به طور دستهجمعی گردهم آید، اما اعراب شرکتکننده یا ناگزیر از پذیرش فشار آمریکا بودند و یا با امید به پاداشی به آنجا میروند که در هر حال زیانکننده اصلی هستند. زیرا پاداشی که در کار است نه فشار آمریکا بر آنان راه پایانی.
اما در مقابل روند دیگری در فلسطینی جریان دارد که آفریننده همه موفقیتهاست.
مقاومت، اسرائیل را محصور کرد و جنوب لبنان و غزه را آزاد ساخت و اینک در راه آزادسازی کرانه باختری و بیتالمقدس و سرزمینهای 48 گام برمیدارد. مقاومان به جای دلخوشکردن به آناپولیس به تجدید قوا در داخل پرداختهاند که حتما ثمربخش خواهد بود.
در مسئلهای که حدود یک قرن از آغاز آن سپری میشود، چند ماه و چند سال زمان زیادی نیست، تا پس از آن درستی نظرات به محک آید.
مگر نه آنکه در آستانه مادرید و پس از آن به هنگام اسلو سخن از ثمربخشبودن مذاکرات بود؟
اینک میتوان گفت جشنواره آناپولیس میزبان شرکتکنندگان است که به پیکنیگ پرهزینه سیاسی سرخوشند و فردای کار به جز فاکتوری که هزینهاش را پرداختهاند هیچ در اختیار نخواهند داشت.
سرنوشت فلسطین را فرزندان فلسطینی داخل فلسطین رقم میزنند.