او تلاش ميكند تا برخيزد و اين را بهحساب خستگي پاهايش ميگذارد كه از صبح او را بهدنبال خود كشيده و اكنون ديگر قدرت همراهي ندارند اما واقعيت چيزي فراتر از خستگي پاهاي مهري بود.
دختر بچهاي كه تنها ۹ بهار از زندگياش را پشت سرگذاشته بود و در كلاس سوم دبستان درس ميخواند در سال ۷۳ يكباره قدرت راه رفتن خود را از دست داد و پاهايش ديگر توان نداشتند تا جسم كوچك او را با خود حمل كنند. پدر و مادر مهري هراسان او را به پزشك رسانده و مداواي دخترشان را از پزشك معالج خواستار شدند. تشخيص اوليه پزشكان كمخوني بود كه باعث ضعف در اندامهاي مهري شده بود. آزمايشهاي مختلفي انجام شد ولي هنوز پزشكان جواب قاطع و قانعكنندهاي به اين خانواده نداده بودند.
حالا ديگر يك سال بود كه مهري نميتوانست حركتي بكند و پاهاي او ديگر وي را ياري نميكردند. بعد از انجام معاينات و آزمايشهاي متعدد، تشخيص پزشكان معالج، كمخوني مفرط بود كه منجربه نارسايي كليه شده بود. اين موضوع باعث بهوجود آمدن مشكلات عديدهاي براي دخترك شد.
- 18سال زندگي با تصفيه مصنوعي
« ۳سال با بيماري نارسايي كليه زندگي كردم ولي ديگر زندگي رويخوش به من نشان نداد و من در 13،14سالگي 2 كليهام را ازدست دادم و پزشكان، دياليز را براي من تجويز كردند. «دياليز كردن تمام طاقت و توان مرا گرفته است. 10ماه پس از دياليز در بهمنماه سال 78 تحت عمل جراحي پيوند كليه قرارگرفتم. بعد از عمل پيوند ۶ماه در بيمارستان امامخميني(ره) تبريز بستري شدم. اما كليه پيوندزده شده سرناسازگاري گذاشت و مدام خونريزي كرد. پزشكان مجبور شدند كه كليه پيوندي را از بدنم خارج كنند و حالا ۱۸سال است كه دياليزميشوم.»
دختربچه ۹ساله ديروز ما، 20تيرماه امسال 32ساله شده و ۱۸سال دياليز جسم او را نحيف و لاغر كرده است. او 3روز در هفته روزهاي زوج، صبح از ساعت 6 حركت كرده و فاصله 60كيلومتري شهرستان هوراند تا اهر را در گرما و سرما طي ميكند تا ساعت ۷صبح خود را به بيمارستان رسانده و دياليز شود.
«چشمانم در اثر 18سال نارسايي كليه و دياليزشدن آبمرواريد گرفته و كمسو شده است. هر چند پزشك معالجم ميگويد اگر كليه سالمي پيوند زده شود آب مرواريد چشمانم رفع ميشود. ولي من توان خريد كليه را ندارم. حتي هزينه رفت و برگشت به شهرستان اهر براي دياليز را به سختي تأمين ميكنم چه برسد به اينكه بتوانم پول هنگفت خريد كليه را پرداخت كنم».
«طبق بخشنامه انجمن حمايت از بيماران كليوي، هزينه خريدوفروش كليه بين گيرنده و دهنده ۱۵ميليون تومان است و تمامي آزمايشهاي فرد دهنده برعهده گيرنده كليه است و من نيز از عهده اين همه هزينه برنميآيم. البته خريدو فروش كليه در بازار آزاد گاهي به بيشتر از 50ميليون تومان هم ميرسد. ماهانه ۳۰۰ هزار تومان فقط براي رفت و برگشت از شهرستان هوراند تا اهر هزينه ميكنم. در كنار آن، هزينه داروهايي كه مصرف ميكنم نيز تواني برايم باقي نميگذارد. هزينه داروها نيز قوز بالاقوز شده است.»
- به خاطر يك كيلو بيشتر
پدر مهري با وجود داشتن بيماري قلبي، براي تأمين هزينههاي بيماري دخترش در باغات شهرستان هوراند با ميوهچيني به كارگري مشغول است تا حتي با چيدن يككيلو ميوه بيشتر بتواند اندكي دستمزد بيشتر بهدست آورد بلكه مرهمي براي دل زخمي دختر دردانه و بيمارش باشد. البته مهري نيز مدتي براي اينكه كمكخرج پدرش باشد براي تأمين هزينه داروهاي مختلفي كه مصرف ميكند درخانه به كارهاي دستي مشغول بود. ولي بهخاطر اينكه فيستول شرياني دياليزي در دست چپ وي گذاشته شده است ديگر قادر نيست تا كارهاي هنري و صنايعدستي انجام دهد تا بتواند كمك هزينهاي براي خانواده باشد؛ «18سال براي خودش يك عمر است و من 18سال از عمر و جوانيام را روي تخت بيمارستان سپري كردهام. در اثر دياليز طي اين سالها رگ دستم بسته شده و پزشكان گفتهاند بايد براي عمل جراحي استندگذاري به تهران بروم و صد البته من نهتنها هزينه اين عمل جراحي را ندارم بلكه حتي هزينه رفتوآمد به تهران را نيز نميتوانم تهيه كنم.» او براي تأمين هزينه بيماري خود به ارگانهاي مختلف نامه نوشته ولي با بيمهريهايي كه ديده عطايشان را به لقايشان بخشيده است؛ «روزهايي را سپري كردم كه فاكتور هزينههاي پزشكي و نسخه داروهايم را بهدست گرفته و به برخي از نهادهاي حمايتي رفتم ولي هيچكس كمكي نكرد. به استانداري و فرمانداري نامه نوشتم ولي باز هم خبري نشد.» درحاليكه با هم گفتوگو ميكنيم و قطرات اشك از ابتداي گفتوگويمان صورت مهري را پوشانده است جاي عملهاي جراحي متعددي كه روي بازو و پاهايش انجام شده را نشان ميدهد. ديدن بازوهاي او از جاي آمپولهايي كه براي انجام دياليز سوراخ شدهاند دل را به درد ميآورد.
- ازجادهها خسته شدهام
او با دلي غمگين و صدايي حزنآلود از آرزوهايش ميگويد. مهري آرزو ميكند كه از جادهها خلاص شود؛ «اگر بتوانم دوباره پيوند كليه بزنم و اگر اينبار حالم خوب شود پدرم برايم يك مهماني مفصل ميگيرد. پدرم هر شب در نمازهايش دعا ميكند تا حال من خوب شود تا به شكرانه سلامتي من يك جشن باشكوه بگيريم. همه اهالي روستا را دعوت ميكنيم به اين جشن بيايند حتي همه شماها دوستان روزنامهنگار را نيز دعوت ميكنيم تا در خوشحالي من شريك شويد.» مهري آرزوي رفتن به زيارت امامحسين (ع) و كربلاي معلي را نيز در دلش دارد و آرزو دارد خدا به او آنقدر مهلت بدهد كه بتواند روزي زائرحرم مطهر امامحسين(ع) باشد.
- دلم براي زخمهاي پينه بسته بابايم ميسوزد
مهري به فكر آبروي پدرش است. او خيلي بابايي است و فقط دلش براي زخم دستهاي پينهبسته او ميسوزد كه با كهولت سن در باغات ميوهچيني ميكند تا دستش را پيش كسي دراز نكند؛ «گاهي وقتها درد و بيماري خودم را فراموش ميكنم و تنها به فكر قلب بيمار و زخمي پدرم هستم. من دوست ندارم پدر مريضم ساعتها در زل تابستان و سرماي طاقتفرساي زمستان اين شهرستان بهخاطر هزينههاي بيماري من اينچنين كار كند. پدرم نميداند كه من با شما درد دل ميكنم. اگر بفهمد دلش ميشكند. باباي من بهترين باباي دنياست.»
بغض راه گلويش را گرفته است. قطرههاي اشك امانش نميدهند. قطرهها همچون مرواريد روي گونهاش سرميخورند و صورت كوچكش را ميپوشانند. بيصدا ميگريد و خدا را صدا زده و ميگويد: «با همه بيمهريهايي كه ديدهام خدا هميشه با من است و مرا تنها نميگذارد. طي 4ساعتي كه در دياليز هستم شعرهايم را تنها براي خدا ميسرايم و تمام حرفهاي دلم را فقط به او ميگويم و از خداي مهربان بيهمتا ميخواهم بهخاطر دل تمام پدران مهربان دنيا هيچ فرزندي بيمار نباشد و جلوي چشم پدر و مادرش رنج نكشد تا دل آنها نيز به درد نيايد».
مهري حالا دستان مهربان خيرين را به ياري ميطلبد تا مرهمي باشند براي زخمهاي عميقش. او در جستوجوي دستي است كه دستش را بگيرد تا او نيز طعم مهرباني و مهرورزي را بچشد و التيامي باشد براي زخمهاي پدرش كه هرلحظه جلوي چشمان دختر نازنينش ذرهذره آب ميشود.
- شما چه ميكنيد؟
مهري 18 سال است كه 60 كيلومتر راه را تا شهر ميآيد و دياليز ميكند. شما براي كمك به او چه ميكنيد؟ نظرات و پيشنهادهاي خود را به 30003344 پيامك كنيد يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد.