در دهه50 كه نسل من وارد دانشگاه شد طيفهاي مختلف در اوج اختناق پهلوي فعاليت ميكردند. فعاليت فرهنگي، ادبي و اجتماعي و البته تقريبا همه اينها با رويكرد سياسي صورت ميگرفت. به اين معني كه اگر دوستي كتابي را براي خواندن توصيه ميكرد، در آن كتاب پيامي سياسي وجود داشت، اگر هم اينطور نبود جو عمومي در آن اثر مفهومي را جستوجوميكرد كه مطلوبش بود. در دهه50 با اينكه سرشاخه ها و ليدرهاي جريان چپ توسط ساواك قلع و قمع شده بودند ولي در فضاي دانشگاهها اين گروهها هواداران بسيار داشتند. چپها شعار عدالت ميدادند.
در فضايي كه ظلم نهادينه شده بود و بيعدالتي آشكار بود، شعارهاي عدالتخواهانه خيليها را جذب ميكرد. كنار گروههاي چپ، مذهبيها هم در دانشگاهها فعاليت ميكردند. البته ميدان عمل چپها گستردهتر بود. خاطرم هست كه در خوابگاههاي دانشجويي تصاوير قهرمانان انقلابي چپگرا بر در و ديوار اتاقها مشاهده ميشد. از فيدل كاسترو و چهگوارا به عنوان انقلابيون محبوب آن دوران تا حتي فردي مثل انور خوجه كه ديكتاتور آلباني بود ولي در آن سالها عدهاي از دانشجوها او را هم تقديس ميكردند. اين فضا با آمدن دكتر شريعتي به شدت تحت تاثير قرار گرفت و تغيير كرد.
سخنرانيها و كتابهاي شريعتي جانهاي شيفته فراواني را جذب انقلابيگري كرد. انقلابيگريايكه مصاديقش كاسترو و چهگوارا نبودند. براي بچههاي مذهبي الگوي مبارزه حضرت علي(ع) و امام حسين(ع) بودند. دكتر شريعتي با جاذبه فراوانش شوري تازه ميان جوانها برانگيخت. من كه آن دوران را لمس كردم ميتوانم اذعان كنم كه شعلهاي كه شريعتي برافروخت چنان همهگير شد كه بسياري اساسا با خواندن كتابهاي او كتابخوان و به اسلام جذب شدند.
گفتمان شريعتي هم مبتني بر آرمانگرايي بود. آثار دكتر، زمينهاي را در محيطهاي دانشگاهي ايجاد كرد كه نتيجهاش مقبوليت گسترده امامخميني ميان جوانها بود. آرمانخواهي ما با امام و شكل گيري انقلاب به اوج رسيد. در دانشگاهي كه من در آن درس ميخواندم اگر دانشجوياني هم بودند كه در فضاي آرمانخواهي حركت نميكردند، دستكم در جهت عكس آن هم گام برنميداشتند يعني اگر عدالت مسئلهات نبود و طرفدار طبقات محروم اجتماع نبودي هم مثلا جوري لباس نميپوشيدي كه نشاندهي از طبقهاي مرفه ميآيي. آرمان تغييردادن و اميد به آينده بهتر كه جوانها براي چنين افقي از جان خود هم ميگذشتند.
در نيمه دوم دهه50 و بعد در دهه60 آرمانگرايي مهمترين سرمايه اجتماعي مردم ايران بود. با آرمانگرايي بود كه انقلاب به ثمر رسيد و در طول 8سال دفاع مقدس يك وجب از خاك اين سرزمين از دست نرفت. در سالهاي بعد به دلايل متعدد و متنوع (كه در حوصله اين مجال نيست و بايد مستقل به آن پرداخت) اين روحيه آرمانگرايي كمرنگ شد. بسياري از معضلاتي كه اين روزها با آن مواجهيم ريشهاش به كمرنگشدن مقوله آرمانخواهي در جامعه بازميگردد. براي رسيدن به جامعه سالم، گريزي از بازگشت به آرمانها نداريم كه بدون آرمانخواهي نميتوان به تعالي و تغييرات مثبت رسيد. بازگشت به آرمان نسخه شفابخش جامعه ايران است.
- نويسنده و كارگردان سينما