با اين حال كتاب و سواد بيشتر و بيشتر شد. وقتي روزنامهها منتشر شدند باز هم عدهاي مخالف بودند چون فكر ميكردند روزنامهها فقط دستهاي اخبار پراكنده و پرهياهو هستند و خواندن آنها «دانش» را كم ميكند. با وجود اين روزنامهها و نشريات باز هم بيشتر شدند تا جايي كه هر كشور و شهري صاحب روزنامه شد. بعد از اينكه تلويزيون اختراع شد هم دوباره همين اتفاق افتاد و عدهاي نگران بودند كه شايد اين وسيله، فكر كساني كه از آن استفاده ميكنند را سطحي بار ميآورد. شبكههاي تلويزيوني هم همينطور بيشتر شدند و تعداد آنها به اندازهاي رسيد كه قابل شمارش نباشند. حالا كه شبكههاي اجتماعي روي گوشيهاي تلفن به راه افتادهاند دوباره يك دغدغه جديد درست شده است.
حالا تلويزيون كه آخرين اختراع ارتباطي بود از شبكههاي اجتماعي عقب افتاده است. در سريعترين حالت ممكن هم اخبار، اول در گوشيهاي تلفن و بعد در كانالهاي خبري پخش ميشود. بعضي از حوادث كه ناگهان رخ ميدهند ابتدا بهصورت فيلمهاي كوتاه دست بهدست ميشوند و بعد همان فيلمها را در تلويزيون پخش ميكنند. حتي اگر در جريان اتفاق ناگواري مانند آتشسوزي ساختمان پلاسكو، دوربينهاي تلويزيون در جاي خوبي مستقر باشند و هر لحظه خبرها را مخابره كنند باز هم اين تصاوير فورا وارد شبكههاي اجتماعي ميشوند. از طرف ديگر اگر فيلم نامشخصي در اين شبكهها زياد پخش شود بالاخره بعد از مدتي يك مسئول يا مرجع مرتبط درباره آن توضيح ميدهد. در همين چند سال اخير وقتي تصوير يك خطاي پزشكي يا يك محصول غذايي آلوده و يا وقوع جرم انتشار پيدا ميكرد پس از حداكثر چند روز، توضيحي درباره آن هم پخش ميشد. قدرت نوظهور شبكههاي اجتماعي محاسبات رسانهها را به هم زده و جز افزايش سرعت و فراگيري هر خبر، باعث ظهور مفهومي به نام شهروندـخبرنگار شده است، براي همين است كه ميگويند اينستاگرام، هر كسي را عكاس و توييتر، هر كسي را خبرنگار كرد.
پس در اين بين «خبرنگار» چه نقشي دارد؟ هر كس ميتواند به رايگان توليدكننده اخبار و اطلاعات باشد و هر چيزي را هم بيشتر و بيشتر پخش كند اما هركس نميتواند يك اتفاق را پيگيري كند زيرا از مهارت كافي براي جمعآوري اطلاعات و پردازش آنها برخوردار نيست. تمام اخباري كه با گوشيهاي تلفن همراه منتشر ميشوند در حد چند خط از وقوع يك «رويداد» هستند و آنقدر سريع به هم پيوند ميخورند و لحظهاي بعد فراموش ميشوند كه چيزي از آنها در خاطر باقي نميماند. شهروندـخبرنگار تنها ميتواند جملهاي همراه با عكس و فيلمي كوتاه را منتشر كند اما بيرون كشيدن ريشههاي يك اتفاق، حتي ريشههاي سطحي، كار او نيست؛ اينجاست كه خبرنگاري ميتواند يك تخصص باشد. در كشورهايي كه مراحل توسعه را بهدرستي طي كردهاند انتشار روزنامه، چاپ كتاب را از بين نبرد و تلويزيون نتوانست مطبوعات را تعطيل كند. به همين نسبت شبكههاي اجتماعي هم كاركرد خود را دارند و خبرنگاران اگر خود بخواهند، ميتوانند به شكلي ديگر، اعتبار اين حرفه را بهعنوان يك متخصص حفظ كنند.