پنجشنبه گذشته پسر20سالهاي به كلانتري بازار رفت و مدعي شد كه دست به جنايت زده است. او گفت: چند روز پيش كه در خانه تنها بودم، يكي از دوستانم به نام فريدون را كه با او اختلاف داشتم دعوت كردم تا از وي انتقام بگيرم. وقتي فريدون رسيد خفهاش كردم و با آژانس به سمت بهشت زهرا بردم و در يكي از قطعهها دفن كردم.
با اين ادعا، ماجرا به قاضي سيدسجاد منافيآذر، بازپرس شعبه سوم دادسراي جنايي تهران مخابره شد و او دستور تحقيق درخصوص ادعاي اين پسر جوان را صادر كرد. كارآگاهان مشخصات محل دفن مقتول را از پسرجوان گرفتند و راهي بهشتزهرا شدند اما در آنجا پسرخاله وي كه حدود يكماه پيش در اثر حادثهاي فوت شده بود، دفن بود. بهنظر ميرسيد همه ادعاهاي پسرجوان درخصوص جنايت دروغ است و به همين دليل قاضي جنايي دستور بررسي سلامت رواني او را صادر كرد.
پزشكي قانوني پس از بررسيهاي تخصصي اعلام كرد كه اين پسر دچار توهم و علائم اختلال رواني است و بايد در يكي از مراكز درماني بستري شود، چرا كه ممكن است براي خود و اطرافيانش خطرناك باشد. در چنين شرايطي او به دادسراي جنايي تهران منتقل شد و وقتي قاضي از وي پرسيد كه چرا به دروغ به ارتكاب جنايت اعتراف كرده، همه حرفهايش را تغيير داد و گفت: فريدون يك موجود خيالي بوده كه هميشه مثل يك سايه همراهم بود. براي همين او را كشتم.
با ادعاي جديد پسر جوان قاضي جنايي دستور داد تا وي در يكي از مراكز درماني بستري شود و تحت درمان قرار بگيرد. اين در حالي است كه خانواده او معتقدند كه پسرشان بهدليل اعتياد به بازيهاي پلياستيشن دچار مشكلات روحي شده است. روز گذشته مادر وي كه در دادسراي جنايي تهران حضور داشت درخصوص پسرش گفت: پسرم نابغه بود.
در هركاري مهارت داشت. به نوعي آچار فرانسه بود و هركس كاري داشت، پسرم برايش انجام ميداد. از بچگي نمرههايش 20 بود و شاگرد ممتاز مدرسه ميشد. نميدانم چه شد كه چنين ادعايي مطرح كرده است. او هرگز دوستي به نام فريدون نداشته و ما از اين كار او شوكه شدهايم.
من و پدرش احساس ميكنيم كه اعتياد به پلي استيشن كار دستش داده است. او علاقه خاصي به بازيها و فيلمهاي اكشن دارد. بعد از ديدن هر فيلم حرفهاي عجيب ميزد. اين زن ادامه داد: رفتار پسرم آنقدر عجيب شده بود كه يك روز گوشي 3ميليون توماني را كه برايش خريده بوديم به جاي كرايه به يك راننده تاكسي داده بود. او آنقدر اسير بازيها و فيلمهاي اكشن شده كه به اين روز افتاده است.
- مبارزه با تروريست
پسرجوان دانشجوي ترم 4رشته حقوق بوده و به گفته خانوادهاش هيچگاه نمره كمتر از 18نگرفته و هميشه شاگرد اول بوده است. او در گفتوگو با همشهري ميگويد كه چون به عشقش نرسيده در زندگي شكست خورده است.
- به چه جرمي بازداشت شدهاي؟
قتل. فريدون را كشتم. يكي از دوستانم بود.
- اما خانواده ات ميگويند كه دوستي به نام فريدون نداري؟
خب راست ميگويند. فريدون دوست خياليام بود كه هميشه همراهم بود اما آنها او را نميديدند چون وجود خارجي نداشت. در واقع فريدون نفس لوامهام! بود كه او را كشتم. ماجرا از اين قرار است كه من 3سال پيش از طريق وايبر با دختري به نام نيلوفركه 13يا 14سالش بود آشنا شدم.
رابطه ما در حد چت بود تا اينكه احساس كردم كه عاشقش شدهام. موضوع را به خانوادهام گفتم اما گفتند الان زود است و زمان ازدواج نيست. از آن روز به بعد احساس كردم كه يك شكست خوردهام. هرچند پس از 3سال كه نيلوفر را ديدم، با خودم گفتم كه چقدر عشق 17سالگي اشتباه است.
چون آدمها در 18سالگي به بلوغ فكري ميرسند. وقتي به اين حقيقت رسيدم تصميم گرفتم فريدون را كه نفس لوامهام بود و مدام سرزنشم ميكرد به قتل برسانم. پس از آن هم به كلانتري رفتم و به قتل اعتراف كردم.
- اعتياد داري؟
نه. من، نه قليان ميكشم نه سيگار. اعتياد من به تلگرام، بازيهاي كامپيوتري، پلي استيشن و فيلم ديدن است. آن هم فيلمهاي آمريكايي. براي همين هميشه آرزو داشتم كه با تروريستها بجنگم و يكي از آرزوهاي بزرگم اين است كه دنيا را از تروريستها پاك كنم تا ديگر هيچ جنگي در جهان رخ ندهد.