بعد به گوشىاش نگاهى انداخته و گفته «ایموجىها!» و بههمین سادگى ایدهى اصلى انیمیشن ایموجى شکل گرفته است.
«آنتوني» يا همان «تونى ليونديس»، نويسنده و کارگردان ۵۰سالهى آمريکايى است که عموماً او را با انيميشن «ايگور» مىشناسند. ليونديس کارش را در گروه داستان انيميشن «شاهزادهى مصر» و همينطور «شيرشاه۲» شروع کرد و بعدها به استوديوى ديزنى پيوست. حرفهى کارگردانى را از سال ۲۰۰۵ ميلادى آغاز کرد و در سال ۲۰۰۸ بود که ايگور را ساخت. يک سال پس از آن و در سال ۲۰۰۹، در کمپانى دريمورکز، انيميشن بلندى دربارهى ارواح براساس ايدهاى از خودش کارگردانى کرد که قرار بود سال ۲۰۱۵اکران شود، اما يک سال پيش از آن اين پروژه از برنامهى کمپانى خارج شد و هنوز هم به پايان نرسيده است! او حالا در سال ۲۰۱۷ انيميشن ايموجى را براى شرکت انيميشن سونىپيکچرز کارگردانى کرده است. ايموجى يا همان شكلك خودمان، انيميشنى کمدى در مورد شکلکى به نام «جين» است که مثل تمام شکلکهاى ديگر بايد در پيامكها و اىميلها يک احساس خاص را نشان دهد. اما هربار، هنگام بارگذارىشدن در اينترنت، آنقدر مضطرب مىشود که شکلکهاى عجيب و غريبى را با احساسهاى متضاد از خود نشان مىدهد و اين موضوع براى «الكس» صاحب گوشى، مشکلاتى ايجاد مىکند. با اين حساب خطر پاکشدن جين را تهديد مىکند و او در تلاش براى فرار، ميان برنامههاى گوشى الكس سفر کند. قصه از جايى آغاز مىشود که سازندگان ايموجى با خود فکر مىکنند تلفنهاى همراه مىتوانند ما را به هم نزديک کنند، اما اين ايموجىها هستند که اين ارتباطات را انسانىتر مىکنند و ميان زندگى حقيقى و زندگى مجازى پل مىزنند. به اين ترتيب است كه اين شکلکهاى کوچک دوستداشتنى به شخصيتهاى يکى از مهمترين انيميشنهاى امسال تبديل مىشوند و بر پردهى سينماها مىآيند. اكران جهانى انيميشن «ايموجي» از هفتهى اول مردادماه آغاز شده و احتمالاً بهزودى نسخهى دوبلهى آن به سينماها و شبكهى نمايش خانگى ما هم مىرسد. به همين مناسب ترجمهى گفتوگويى را با كارگردان اين انيميشن جذاب براى اين شماره انتخاب كردهايم تا بيشتر با حال و هواى ايموجىها آشنا شويم.
* * *
- ايدهى اصلى ايموجى از کجا آمد؟
وقتى داشتم به کار بعدىام فکر مىکردم، از خودم مىپرسيدم «كودكان و نوجوانان واقعاً چه چيز را دوست دارند؟ آنها با چه چيزهايى ارتباط برقرار مىکنند و هرروز با آن سر و کار دارند که تا حالا رويش دست نگذاشتهايم؟» بعد به گوشىام نگاهى انداختم و گفتم «ايموجىها!» دنيايى با يکسرى شخصيتهاى از پيش خلقشده وجود دارد که شايد داستان بامزهاى هم درونش باشد. دنياى مخفى درون تلفنهمراه چه شکلى است؟ بههمين سادگى بود که ايدهى اصلى ايموجى شکل گرفت.
- جايى در گوشهى ذهنتان نگران استفادهى بيش از اندازهى مخاطبانتان از گوشىهايشان نبوديد؟
بهنظر من ايموجىها موجوداتى کوچک و ساختهى دنياى تکنولوژى هستند که با خود تلفنهمراه متفاوتاند؛ چون فکر مىکنم قلب و روح انسان از طريق آنها راهى براى ارتباط در دنيايى تکنولوژىزده پيدا کرده. قضيهى ايموجىها، قضيهى مسخرهبازىهاى فضاهاى مجازى براى جلب توجه و نشاندادن اينکه امروز صبحانه چه چيزى خوردهايم نيست. مادر من در «بوکاريتون» زندگى مىکند. وقتى او ۱۰ شکلک با چشمهاى قلبى و ۱۰ شکلک بوسه برايم مىفرستد، درست مثل وقتهايى که در زندگى واقعى مرا در آغوش مىکشد و بوسم مىكند خوشحال مىشوم. بهخاطر همين فکر مىکنم قضيهى ايموجىها فرق مىکند. آنها به ما کمک مىکنند که بهتر با هم ارتباط برقرار کنيم، مخصوصاً وقتى که از هم دوريم.
- تا حالا هزاران ايموجى خلق شده. چهطور از بين آنها تعدادى را بهعنوان شخصيتهايتان انتخاب کرديد؟
همانطور که گفتيد تعدادشان بسيار زياد است و انتخاب، کار بسيار دشوارى بود. ما بايد ۲۵۰ ايموجى مورد علاقهمان را انتخاب مىکرديم که البته اين تعداد شخصيت براى يک انيميشن بسيار زياد است. اما مىدانستيم که اگر بخواهيم همهچيز واقعى بهنظر برسد، تمام اين ايموجىها را لازم داريم. درواقع اين داستان بود که به ما مىگفت از کدام ايموجىها براى روايت قصهى اصلى استفاده کنيم. با شخصيت «جين» که «تى. جى. ميلر» گويندهى آن است شروع کرديم؛ شکلکى که تمام طيف احساسات را دارد و نمىتواند جلوى بروزدادن آنها را بگيرد.
- برنامهها و بازىهايى را که ايموجىها در آنها سفر مىکنند چگونه انتخاب کرديد؟
هربرنامهاى که انتخاب مىکرديم بايد به رشد احساسى شخصيتها، مواجههشان با ترسهايشان و تغييرشان در طول سفرى که داشتند کمک مىکرد. هربرنامه بايد نقاط ضعف شخصيت اصلى را به چالش مىکشيد و پرسش اصلى انيميشن را که دربارهى هويت بود، پررنگ مىکرد. در بازى «کندىکراش»، جين با بزرگترين ترسش که حذفشدن است روبهرو مىشود. در بخش ديگر براى اولينبار تمام احساساتش را ابراز مىکند و براى اين کار سرزنش نمىشود. حتى دوستش دارند و اين باعث مىشود جين حس خوبى داشته باشد.
- چهطور از «کندىکراش»، «توييتر»، «فيسبوک»، «يوتيوب» و... اجازه گرفتيد؟
هيجانانگيز بود. چون وقتى داستان را برايشان گفتيم، همهشان دوست داشتند که در اين کار حضور داشته باشند. حتى ما مجبور بوديم درخواست برخى برنامهها را رد کنيم، چون خيلىها مىخواستند در اين کار سهيم باشند.
- اگر کسى زياد با ايموجىها سروکار نداشته باشد، باز هم مىتواند از ديدن انيميشن ايموجى لذت ببرد؟
فکر مىکنم ايموجى مثل بقيهى انيميشنهاست. لازم نيست حتماً ايموجىها را دوست داشته باشيد تا از آن خوشتان بيايد. چون معانى و درونمايههاى انيميشن بسيار بزرگتر و پرقدرتتر از ايموجىهاست.
- خودتان بيشتر با کدام شخصيت همذاتپندارى مىکنيد؟
با جين، چون از کودکى بهگونهاى متفاوت بودم و با همين تفاوت بزرگ شدم. فکر مىکنم همهى كودكان و نوجوانان، هر کسى که باشند هميشه احساس متفاوتبودن مىکنند. من فکر مىکنم در دنياى امروز، تفکر ديگربودن، طردشدگى و جداافتادگى و ترس از تفاوتها دارد روى زشت خودش را نشان مىدهد. اين همانچيزى بود که مىخواستم در فيلم بيان کنم. خودم متفاوت بودم و اين احساس جداافتادگى را داشتم. بعد فهميدم همه اين حس را دارند، چه سياهپوست باشى، چه مسلمان باشى يا مکزيکى يا يهودى يا مسيحى، همه اين احساس تفاوت را دارند. فکر مىکنم اين مسئلهاى جهانى است. بعد كه بزرگ شدى متوجه مىشوى که همانطورى که هستى خيلى خوب است. ضمن اينکه همهى ما در نهايت يکى هستيم. همهى ما شبيه به هميم.
- دوست داريد دريافت كودكان و نوجوانان از ايموجى چه باشد؟
دوست دارم از ديدن ايموجى لذت ببرند، ولى در کنارش اين پيام را هم دريافت کنند که آنها همانطورى که هستند به اندازهى کافى خوبند. واقعاً دوست دارم اين اتفاق بيفتد. همهشان همانطورى که هستند فوقالعادهاند و نيازى نيست براى خوشامد جامعه، دنيا يا هرکسى خودشان را تغيير دهند.